یک اجرا، چه نمایشنامهخوانی باشد، چه نمایش، نمایه ای از توانایی نویسنده و کارگردان و بازیگر (نقشخوان) و تمامی عوامل میشود.
عواملی که جایشان در راهروی سالن خالی بود تا به میهمانانی که نیمه ی اجرا آمدند بگویند بعد از شروع اجرا امکان ورود به سالن را ندارند.
اثر، در جایی بین اتود اولیه (اولین اتود بعد از دورخوانی) و دورخوانیِ اولیه (!) قرار داشت. نقش خوان ها در خوانشِ متن بعضاً سوپرایز میشدند! گویا انگار اولین بار است که با آن متن مواجه میشوند! تنها نقش خوانی سوار بر متن بود، که از قضا نویسنده و کارگردان همین متن بود! که با توجه به این نکته، در جایگاه نویسنده و کارگردان یک اثر، توقع خیلی خیلی بیشتری برای خوانشِ یکی از نقش ها از او میرود. کیفیت اجرا، خوانشِ نادرست، کارگردانی نادرست، مخاطب را از متن هم دور کرد. فقط بعضاً قطعات موسیقی پخش میشد و اپرا خوانی آقای کارگردان،نویسنده و نقشخوان، شنیده میشد که مورد توجه مخاطب عام قرار نمیگرفت اما آفرین.
به امید آنکه با تلاش و تمرین زیاد، نمایشنامهخوانی دوباره خوانش شود، تا شاید بتواند توسط مخاطب عام دیده و شنیده شود.