در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مانی محمدی درباره نمایش بیداری کالیگولا: من مانی محمدی ، دانشجوی رشته بازیگری در دانشگاه تهران_مرکز و دارای دیپ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:56:04
من مانی محمدی ، دانشجوی رشته بازیگری در دانشگاه تهران_مرکز و دارای دیپلم نمایش از هنرستان سینماگران جوان هستم.
من ،سابقه حضور در کلاس های جامع بازیگری ،کلاس ژوهاکیوکلاس چخوف را دارا هستم .
و همینطور دارای سابقه بازیگری در چندین تئاتر از جمله (تئاتر نمایش چهرازی،نمایش ایرانیان، نمایش خسیس،نمایش قلبهای بلوری،نمایش روزی که ابلیس،نمایش تئاتر بی حیوان)
در حال حاضر در تئاتر بیداری کالیگولا به کارگردانی اقای امیرعلی ابراهیمی به ایفای نقش مشغول هستم .شیوه اجرایی و بیان این تئاتر نمایش در نمایش است ، بدین معنا که تئاتر چندین لایه دارد و من چندین نقش متفاوت را ایفا میکنم .
در این تئاتر مانی ، دلبند و مرد عاشق را زیست میکنم .
مانی پسری است حساس و زود رنج که سعی دارد تمام توان خودش را برای خوب جلو رفتن کار بگذارد و تلاش میکند در شرایط سخت پرخاشگر نباشد و در ارامش و با خونسردی حرف های خود را بزند هرچند بعضی اوقات نمی‌تواند همه چیز را مطلوب نگهدارد و از کوره در میرود . مانی مهربان و دلسوز است و با وجود شرایط بدی که در ان قرار دارد ، به تمام هم بازی هایش کمک میکند و سعی در ارام کردن شرایط دارد .
همان طور که بالاتر بیان کردم ، شخصیت بعدی دلبند است . دلبند ... دیدن ادامه ›› ، معشوقه ایست تنها مانده که عاشق را رها کرده و این رهایی به او صدمات زیادی وارد کرده است و حالا میتوان گفت که مجنون گشته است . دلبند عاشقی حساس و زود رنج است و رفتارهای نابجا و بی مهری معشوقه اش او را آزرده و زندگی دنیایی برایش خوب پیش نمیرود و شادی اش را از دست داده است .
من مرد عاشق را نیز زیست میکنم ، شخصی که حالا تنهای تنها مانده و خودش هم میداند که مقصر این تنهایی در وهله اول خودش است . زمانی که معشوقه اش رهایش کرد ، زندگی برایش به پایان رسید و دیگر نمیتواند این رنج را تحمل کند و میخواهد هر طور که شده از بند رها شود زیرا دیگر معنایی در زندگی و زنده بودن پیدا نمیکند و نمیخواهد به تنهایی بار زندگی اش را به دوش بکشد . او معنای زندگی اش را گم کرده است زیرا تمام آن معنا برایش بودن در کنار اویی بوده که دیگر نیست.
هر سه این شخصیت ها مضطرب ، غمگین و بی تاب هستند و در همگی در شرایط بسیار بدی گیر افتاده اند که نمیداند چطور میشود از آن رهایی یافت . دلبند و مرد عاشق هر دو تنها و شکست خورده هستند و تمایلی برای زندگی کردن ندارند . مانی هم کنترل اوضاع را به طور کامل از دست داده است و نمیداند چطور باید با مسائلی که با آن رو به رو شده کنار بیاید .
جنون ، ترس ، گم گشتگی و در پایان رهایی ، احساساتی است که همه ما در این نمایش با آنها رو به رو هستیم و شما نیز میتوانید به عنوان بیننده و مخاطب ما آنها را تجربه کنید . به همین دلیل میخواهم از شما دعوت کنم به دیدن تئاتر ما بیایید و شاهد زیست متفاوتمان بر روی صحنه باشید .