زیر حرفا انگاری له شده جونم
رسیده درد به مغز استخونم
میکنم گلایه از روز و شبا تا
بتونم بدون تو زنده بمونم
رو لبام پر از یه حرف عاشقونس
تو دلم یه عالمه بغض و بهونس
میکنم قهر و میشم سرد و یکم تلخ
همه بم میخندن و میگن دیوونس
نمیدونن که دیوونه سرده دستاش
دنبال یه راه چارست دوتا پاهاش
میگیره بغل غماشو تا که شاید
بشینه یه بار دیگه خنده رو لبهاش
....