گفتم حیفه که در باره نمادهای بکار رفته در این نمایش چیزی ننویسم شاید بینندگان آتی این نمایش را بهتر و بیشتر درگیر خود کند:
۱. سه قاب موجود که
... دیدن ادامه ››
افراد پشت آن قرار میگرفتند و نماد قالبی بودن و ماشینی بودن افراد جامعه در نقش های از پیش تعیین شده و بدون هیچ خلاقیت شخصی میتواند باشد. تمییز کردن قابها هم نشان آن بود که افراد جامعه بایستی تنها در نقش های از پیش تعیین شده برایشان خوش بدرخشند.
۲. تماسهای تنها تلفنی که نشانگر ارتباط مکانیکی افراد بدون هیچ ارتباط احساسی و تنها بخاطر انجام وظیفه شغلی است. اینگونه ارتباط میتواند حتا بین افراد یک خانواده هم باشد.
۳. سیفون که نماد آنست که روشنفکر را بیشتر برای آن میخواهند که کثافتکاریهای جامعه و اصحاب قدرت ومکنت را جمع وجور کند.
۴. در بسته، نماد آن است که روشنفکر آزادی واقعی ندارد.
۵. کاسه توالت نمایانگر به گند کشیده شدن یک جامعه در کلیت آن است.
۶. تماسهای تلفنی که مرتب قطع و وصل میشد و ارتباطات بین افراد با هم تداخل پیدا میکرد که نشانگر ارتباطات و بهره وری موقت افراد جامعه از همدیگر و دخالت کردن در کار همدیگر بود.
۷. و در نهایت خوک و آدم شدنش، که البته تصاویر کف زمین و خوکهایش مشخص نبود و بهتر بود آنرا بر دیوار میتاباندند، که نماد آن بود که حاکمان مردم را عوام و توده ای میخواهند و از تفرد و انسان شدن و صاحب فکر مستقل شدن مردم می هراسند و حداکثر همانگونه که ناشر پارانوئید گفت مردمی همچون سوسک میخواهند که اگر از دیوار زیاد بالا رفت بیفتد و مجروح شود و در صورت نیاز بتوان او را زیر پا له کرد.
البته این دیدگاه هرمنوتیکی و سورئالیستی من به این نمایشنامه و روانکاوی ذهن ناهوشیار نویسنده و کارگردان و بازیگران بود که میتواند با دیدگاه دیگران و عوامل دست اندر کار یکی نباشد.