توی دنیایی که ظلم هرجا بیداد میکنه
وقتی چشم آدما مک̓ر فریاد میکنه
من چرا باید هنوز پر عاشقی باشم؟
من چرا دروغ نگم،مست سادگی باشم ؟
وقتی چشمای رفیق تو چشات خیره میشه
وقتی قلب روشنش بی سبب تیره میشه
من چرا هیچی نگم؟چرا آزاده باشم؟
من چرا باید هنوز مست و دلداده باشم ؟
بیا مشکی بپوشیم واسه اون دلی که مرد
واسه اون پرنده که دل به دام ما سپرد
بیا مشکی بپوشیم واسه ی
... دیدن ادامه ››
سادگیا
واسه محبت و واسه دلدادگیا
چرا باید آدما خوبیارو خاک کنن ؟
چرا باید از دلا نقش عشقو پاک کنن؟
چرا باید عاشقا تو کتابا بمونن؟
چرا باید خنده ها توی قابا بمونن؟
بیا مشکی بپوشیم واسه بیقراریا
واسه عکسای تو قاب واسه یادگاریا
بیا باز گول بزنیم خودمونو با خیال
بیا باور نکنیم هر چی که دیدیم تو فال
دلمونو خوش کنیم به گل و باغ و بهار
بیا باور نکنیم همه گلها داره خار ...
م.ز