در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سحر بهروزیان درباره نمایش پس از: نمایش پس از برای من یک پکیج کامل زیبا و بدون نقص از نظر متن ،بازی ،طرا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:38:34
سحر بهروزیان (saharb)
درباره نمایش پس از i
نمایش پس از برای من یک پکیج کامل زیبا و بدون نقص از نظر متن ،بازی ،طراحی چهره ، طراحی صحنه و موسیقی بود .بی نهایت موسیقی کار رو دوست داشتم.





نشان ... دیدن ادامه ›› دادن اختلال های شخصیتی مثل اسکیزورفرنی، پارا نویید و ..... در صحنه خیلی کار دشواری و فشار بیش از حدی به بازیگر وارد می کنه که البته جناب مرادی با توانمندی بسیار بالا از پسش با نمره بالا بر امدن. تروماهای که برای فرد در کودکی آگاه یا ناآگاه توسط والدین،مدرسه و جامعه اتفاق می افته عین یک گلوله برفی با رشد فرد در حال بزرگ شدن تا انجاییکه دیگه فرد توان حملش رو نداشته باشه .شخصیت داستان دچار اختلال اسکیزوفرنی (اختلالی ژنتیکی و محیطی با دوره‌های مداوم یا عودکننده روان‌پریشانه مشخص می‌شود) هست. علائم اصلی شامل توهم مثل توهم دیداری شنیداری، قطع ارتباط با واقعیت، وسواس فکر و عملی، کم شدن ارتباط اجتماعی بدبین شدن و ترس زیاد است.
نشون دادن تمام این حالات قدرت بازیگری جناب مرادی رو به رخ کشید و البته هنرمایی زیبای جناب محسنی. .
نشان، تک فرزندی که لباس سیاهی مثل مادر به تن داره در واقع همان ترس ها، ضعف ها و وابستگی ها با تولد بهش منتقل شده، در صحنه ای سفید ایستاده مقابلش یک تخت (که کابردهای دیگه ای مثل مانیتور، تابوت، پیانو رو هم در موقعیت ها مختلف داره) قرار گرفته. نشان داره دنبال کسی یا چیزی می گرده که خیلی وقت گمش کرده و بدون اون هویتی نداره در ذهنش داره دنبالش می گرده اولین شخصیتی که می سازه چهره نداره ولی کاراکتری مردانه است در نقش پدر رئیس، مدیر و در نهایت خودش.
زن های زندگی نشان مادری عزادار ،معشوق هوس انگیز و دکتر روانپزشک هستن که با یک بازیگر با طراحی لباس خلاقانه ای نغییر شخصیتها رو در نمایش نشون می دادن و چقدر انتخاب اینکه یک بازیگر ایفاگر نقش ها باشه درست و به جا بود.

ارتباط نشان با زنهای زندگی اش پارچه ای قرمز رنگ به نشانه شهوت و شور زندگی و سفید به عنوان نماد پاکی و معصومیت بود.
عقده ادیپ (تمایل پسر با ارتباط جنسی با مادرش) و رقیب بودن پدر در صحنه های مختلف به زیبایی نمایش داده شد،ه بود،
در صحنه نمایش دادن مکانیسم بازگشت ،با تکه پارچه سفید به عنوان بند نافی که در انتها نشان رو به عنوان جنینی که به درون رحم مادر کشیده می شه نشون داده شد به امن ترین نقطه جهان برد به دور از همه آسیب ها و اضطراب ها.........
پدر درگیر شکاکیت و توهم توطئه و وسواس با نشانی که روی سرش داره( انگار مغزش ر با مته خارج کردن) تنها به نیاز جنسی بدون عشق و احترام فکر می کنه اینکه با تصاحب جسم همسرش می تونه اون رو مال خودش کنه و قدرتش رو به همسایه عاشق قدیمی نشون بده بدون اینکه فرزندی رو این وسط ببینهو در نهایت هم مغلوب ترس هاش می شه و همه چی رو رها می کنه و می ره. در شخصیت توهمی نشان جای گلوله ای قرمز رنگ( به خاطر شغل نشان هم می تونه ایجاد شده باشه ) وجود داره نشان انقدر نادیده گرفته شده که و به همین خاطر شغلی رو انتخاب کرده که دیده بشه حتی روی سیبل هدف به خاطر دیده شدن حاضر مغزش متلاشی بشه شاید از تمام خاطرات دردناک کودکی اش رها بشه.
او انقدر‎ تنهاست که با خودش در آینه حرف می زنه آینه ای حتی این اواخر دیگه چهره واقعی اش رو هم نشونش نمی ده خودش زشت می بینه  دیگه آینه هم نمی تونه بهش اعتماد به نفس بده. به ظاهر درونش رو بهش نشون می ده عمیق ترین و دردناک ترین قسمت روان رو.
نشان که ازبچگی تنها بوده در مدرسه با سازی که هدیه معلمش بوده اشنا می شه و ارتباط با موسقی بروز بحران رو به تاخیر می اندازه،
چقدر پوستر زیبا طراحی شده دستانی که در حال فریاد کمک هستن از تنها سنگر تنهایی نشان!.
استفاده از رژ لب به عنوان آنیما (بخش زنانه در ضمیر ناخواد آگاه مرد) در شخصیت خیالی نشان ،حاکی از پررنگ بودن این بخش در وجودش داشت بعد شخصیت مردانه اش انقدر قوی نبود که دختر مورد علاقه اش رو تحت تاثیر قرار بده برای همین برای ارتباط با معشوق به رویا پناه می بره ( عشق بازی خیالی).
پدری برای همانند سازی درست شخصیت سازی نداشته. در کودکی شاهد رفتار پرخاشگرانه پدر و مدیر درسه و در بزرگسالی رفتار خشن مدیر شرکت و مدیر هتل بوده و با تمام تلاشی که می کنه نمی تونه با این خجم از توهین و تحقیر بجنگد.
در صحنه دری واقعی وجود داره برای رفت امد پدر،رییس و دکتر افرادی حقیقی که نشان دهنده خاطرات نشان هستند و درب کشویی که معشوق خیالی و گاهی مادر و خود خیالی اش ازش د می شن به عنوان توهم استفاده شده.
او شاهد رابطه پدر و مادرش هست و ترومای اصلی زمانی اتفاق می افته که می بینه مادری همیشه اون در اغوش می گرفته در اغوشش رقیب بزرگتری "پس از" این صحنه کم کم وارد دنیای سکوت ولی سرشار از موسیقی می شه. همون موسیقی که دکتر بهش پیشنهاد می کنه برای بهتر شدن حالش دوباره بره سراغش. دکتر و نشان دوبار در مرز بین صحنه و تماشاگر باهم صحبت می کنن و دکتر تشویقش می کنه به پذیرش شرایط در مرزی بین خیال و واقعیت و این پذیش در پایان با حرکت انگشتان نشان و نواختن ملودی زندگی اتفاق می افته.
اجرای بسیار زیبا با بازیهای تحسین برانگیز و موسیقی فوق العاده که در کنار دوستان نازنین تیوالی شب جذابی رو برام ساخت.
مجدد به دیدارتون می یام،همیشه بدرخشید💫♥️🙏🏻

پ ن١: انقدر این اجرا من درگیر کرد که بعدش احساس می کردم خودم چند ساعت تو اتاق با مراجع بودم دلم می خواست بیام وسط صحنه نشان رو وقتی داشت سرش رو تکون می داد انگار می خواست تمام افکار و شخصیتها و آسیب ها رو از سرش پرت کنه بیرون، آروم می کردم.
پ ن ٢: گریم جناب محسنی و نوع بازیشون من یاد نمایش های آقای غنی زاده انداخت انگار کاراکتر از دل داستان روی صحنه پریده.
به سختی خودمو کنترل میکنم نخونم
یه بار دیگه ببینم بعد 😍
میدونم محشر نوشتی 💛
۲۶ فروردین
مهرنوش نوری
دقیقا من هم در اجرای اول و دوم دلم میخواست برم وسط سن و نشان رو آروم کنم و یک انسان رو از نابودی نجات بدم. عجیب درگیرمون کرده به قول خودت "دچار " شدیم و من عاشق این حسم بعد از دیدن ...
🙏🏻😍
اینکه یه عزیزی مثل تو احساسش عین خودم درگیر اجرا شده باشه به اندازه دیدن اجرا لذت بخش ♥️
۱۵ اردیبهشت
سحر بهروزیان
🙏🏻😍 اینکه یه عزیزی مثل تو احساسش عین خودم درگیر اجرا شده باشه به اندازه دیدن اجرا لذت بخش ♥️
تو که به من لطف داری عزیز مهربونم ولی دقیقا حست رو درک میکنم و سرشار از لذتم 💞💞💞
۱۵ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید