نگاهی به نمایش گالیله / شهابالدین حسینپور
منتشر در روزنامه سازندگی سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
"گالیله در چنبره کلیشههای اجرایی"
نمایشنامه زندگی گالیله در 1938 توسط برتولد برشت نگاشته شد و با چندبار بازبینی در سالهای بعد در سوئیس منتشر گردید. به ویژه پس از جنگ جهانی دوم و نسخه بازنویسشده، که تفاوت زیادی با نسخه اول دارد. برشت این نمایشنامه را در شرایطی از موقعیت و اتفاقات جهان نوشته است که بیشباهت به وضعیت خود او نبوده. چرا که برشت با شروع جنگ جهانی دوم و سلطه حزب نازی در آلمان، مجبور به ترک وطن و تبعید میشود و به ناچار دستاوردهای فکری و تئاتری خود را نیز ناگزیر میبرد. در زمانهای که کورههای آدم سوزی و بمبهای اتم بر سر مردم غیر نظامی ریختهشده و جان بسیاری از انسانها را گرفته است، گالیله، شمایلی میشود که برشت به تطبیق اثرات سوء نظامهای دیکتاتوری و فاشیستی و انحراف تفکر و اندیشه آزاد انسانی و در مسیر تحقق جامعهای مدرن و علمی بپردازد. در وجه اول تاکید میکند که هر جامعهای با وجود تسلط نظامهای قدرتمدار و تمامیتخواه، هیچگاه خارج از دایره امر سیاسی و مسئولیتهای اجتماعی قرار نمیگیرد. گالیله برای برشت، نمایی از زندگی خود اوست که در چند سطح به آن پرداخته و گسترش میدهد. چنانکه آنچه بر او رخ داده و زندگیاش را تحت تاثیر حاکمیت وقت، دگرگون کرده، در آن بازتاب
... دیدن ادامه ››
میدهد.
گالیله گالیلهئی، ریاضی دان، منجم و دانشمند ایتالیایی قرن شانزده و هفده میلادی است که پس از کپرنیک به تاکید این نظریه که خورشید مرکز کهکشان است و زمین به دور آن میچرخد، مورد نقد و تفتیش عقاید کلیسا قرار گرفت و با تهدید به شکنجه و سوزاندهشدن، مجبور به رد و انکار نظریاتش و تایید مرکزیت زمین، در دادگاه کلیسا شد. او سپس در روستایی نزدیک فلورانس به تبعید فرستاده شد اما با ادامه تحقیقات و تکمیل رسالهاش بطور مخفیانه، توانست این حقیقت علمی را توسط شاگردانش به گوش جهانیان برساند.
برشت با الهام از زندگی و شرایط حاکم آن دوران، نمایشنامه خود را نوشته و با افزودن بخشهایی از ذهنیت و تخیل خود، به آن صورتی واقعی داده است، هر چند سندیت تاریخی ندارد. و همراه با تکنیک فاصلهگذاری ابداعی خود، آن را بیش از پیش به محدوده تفکر و جستجوی ذهنی مخاطب و تماشاگر میکشاند تا همسانسازی و معاصرسازی آن نیز در نظر گرفته شود.
زندگی گالیله، نمایشنامهای بلند با 15 پرده از زمانی آغاز میشود که گالیله چهل و چندساله در ونیز با شاگرد نوجوان خود آندرهآ، مشغول کار بروی ساخت تلسکوپی قوی برای رصد دقیقتر اجرام آسمانی تا دوران کهولت و تبعید او در فلورانس و تحویل رساله مکتوبش به همان شاگرد قدیمیست که به دیدارش آمده و غافلگیر میشود.
این فاصله زمانی پرداختی از برشت است تا بتواند با حفظ وجه انسانی گالیله و نه قهرمان پروری غیرواقعی و مرور رخدادها از منظر تفکر و سیر وضعیت سیاسی و اجتماعی یک جامعه با وجود قدرت سلطهگر و خرافهپرستی چون کلیسا، آگاهیبخشی کند.
بنابراین انتخاب نمایشنامه پرمغز و ارزشمند گالیلهی برشت، در قدم اول، جسورانه و پراهمیت است، چرا که درباره محتوا و لایههای متن میتوان بسیار گفت و تحلیل کرد. شهابالدین حسینپور، بعنوان کارگردان اثر، تلاش دارد با برخورداری از صحنه عمیق و وسیع سالن اصلی تئاترشهر، و بازیگرانی حرفهایی مانند فرهاد آئیش، نمایشی با عناصر متعدد بصری و قابها و میزانسنهای جذاب، هر چه بیشتر اجرایی با شکوه تدارک ببیند. بهره از تیم بزرگی از اجراگران پرفورمنس، لباسها، گریم و دکورهایی در انتهای صحنه، در این جهت طراحی شده است.
با این حال اجرای گالیله، نیازمند نوعی کلیشهزدایی از این دست پرداختها و فرمهای مشابه و تکراریست. چنانکه به نظر میرسد یک کلیشه فرمی برای متنهای متعدد استفاده میشود و کافیست با حفظ تمام ارکان و عناصر چنین اجراهایی، تنها یک متن را برداشت و متن دیگری گذاشت. گویی هیچ چیز دیگری تغییر نمیکند.
همان حرکات تکراری اجراگران از پاکوبیدن و راه رفتن مشابه در صحنه، همان طراحی لباسهای فاخر و متعدد و نور قرمز و رنگی بر صحنه، و همان ورود و خروج اغراقشده بازیگران که از قضا وجه کمدی کار نیز حفظ شود.
میزانسنها نیز اغلب در وسط صحنه تراکم دارد و برای تماشاگران کنارههای سالن، عملا دید دشوار است.
با دیدن نمایش گالیله در سالن اصلی تئاترشهر به نظر میرسد، فرهاد آئیش، نورا هاشمی، شهروز دل افکار و دیگران، نسخهای تکراری از نقشهای این سالیانشان هستند که فقط دیالوگها تغییر کرده و لااقل نکته و یا حرف تازهای در بازیگری ارائه نمیدهند. بنابراین در اجرای گالیله حسینپور، بجز متن قابل تفکر و توجهاش، همه چیز کلیشه و تکراریست، خلاقیت و نوآوری در اجرا، دیده نشده و سبک و سیاقی کلاسیک ارائه میدهد. وهرچند در کلیت میتواند برای تماشاگران تازه پیوسته به جمع علاقمندان تئاتر، جذاب باشد اما با وجود زمانی طولانی حدود 140 دقیقه، در عمل حرف تازهای برای گفتن ندارد.
نیلوفرثانی
عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران