میدونید مشکل چیه؟ مشکل اصلی ناظرین فنی و کیفی سالن شهرزادن که این کارو مناسب برای اجرا دونستن. حالم از شروع تا انتهای نمایش، آه و تاسف و خودخوری بود.
گروهی جوان و ظاهرا بی تجربه کاری برای اجرا آماده کرده اند. زحمت کشیده اند، هزینه و وقت گذاشته اند اما هیچ فرد، دوست، منتقد، کارشناس یا مشاوری نبوده که به این دوستان کمکی، راهنمایی ای، نقدی یا نظری وارد کنه (یا بوده و دوستان قبول نکردن/یا بوده و موافق میل دوستان بوده متاسفانه). آثار هفتمین بارش ملغمه یا آش شله قلمکاری از پندهای اخلاقی کتابهای دوران ابتدایی که به بدترین شکل ممکن نوشته، کارگردانی و اجرا شده است بود. من منتقد نیستم که بصورت علمی و با سواد نقد بنویسم که چرا این نمایش از نظر کیفی حتی در سطح نمایشهای مدرسه ای هم نیست اما مخاطبی هستم که تئاتر میبیند و میشناسد. شهوت دیده شدن کارگردان (که همزمان تهیه کننده، طراح صحنه، انتخاب آهنگ و ساخت تیزر کار را بهده دارد) را دچار اشتباهی بزرگ کرده است و البته همراهی تاییدکنندگان برای اجرا نیز به آن اشتباه دامن زده است. چیزی که مخاطب تئاتری با آن روبرو میشود داستانی اخلاقی از عشق و خیانت و دروغ و اخلاق و احترام و ... است که بصورتی کاملا کاریکاتورگونه به روی صحنه رفته و تبدیل به یک کمدی کاملا بی مزه شده است. تا آنجا که مخاطب به شک میفتد که آیا کارگردان کار تابحال هیچ تئاتری را از نزدیک به تماشا نشسته یا نه که این اندازه دور و بی دانش اجرایی به روی صحنه برده است. مخلص کلام، کار بی اندازه فاجعه و غیرقابل تحمل بود. اگر مخاطب جدی هستید نبینید، اگر از دوستان و آشنایان گروه اجرایی هستید ببینید اما واقعیت را پنهان نکنید، پیشرفت از بازخوردهای واقعی حاصل میشود.