یادداشتی به نمایش «گنجشک مفرغی»
نه سنگ مفت است نه گنجشک
سیدسوران حسینی
نمایش «گنجشک مفرغی» به نویسندگی و کارگردانی شهرام کرمی با تهیهکنندگی
... دیدن ادامه ››
امیرحسین شفیعی با بازی اصغر همت، مجید رحمتی، یلدا عباسی، ایمان سلگی از ۲۵ اردیبهشت در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر در حال اجرا است.
گنجشک نمادی از لطافت و رویا است. مفرغ یا برنز نیز به عنوان قدیمیترین آلیاژ دستساز بشر، آلیاژی است که بر پایه ترکیب مس با روی تشکیل میشود.
ترکیب دو واژه گنجشک و مفرغ کنار هم با متن نوشته شده سنخیت زیبایی دارد از یک طرف گنجشک، رویا پردازی (آسمان) و از طرف دیگر مفرغ، خاک (واقعیتگرایی) را به ذهن متبادر میکند در واقع می توان آن را خلق یک رویا و تخیل یک واقعیت دانست.
ذهن انسان پیوسته با رویاهای خود زندگی کرده است چرا که بخش جداییناپذیر از زندگی یک انسان است. به همین دلیل تمام شخصیتپردازیها و تحلیل شخصیتها بر مبنای تخیل رویا در یک فضای سوررئال شکل میگیرد.
در این نمایش شخصیتپردازیها به درستی شکل گرفته است. منوچ در رویای پرواز که آسمان را منبع امن خود میداند و از طرف دیگر نریمان که رویاهایش را روی زمین جستجو میکند و شخصیت این دو در کنار شخصیت ثریا که مشتاق زندگی عاشقانه و خیالپردازانه است و پدر نریمان که لذت زندگیش را به دلیل دست نیافتن به آرزوهایش در دنیای واقعی در خواب دیدین رویاهایش میداند و تمام آنها را در خواب میبیند.
نمایش «گنجشک مفرغی» در قالب یک نمایش سورئال (فراواقعگرایانه) با طراحی فضای ساده اما کاربردی با استفاده از ویدئو پروژکتور و ایجاد میزانسنی با فاصله قابل تامل از مخاطب لحظاتی را نمایش میگذارد که گویا بخشی از زندگی امروزه ماست و به ما یادآور میشود که در زندگی باید گاهی سکوت کنیم و بیندیشم تا بدانیم کجاییم.
وجه مشترک تمام شخصیتهای این نمایش یک سرگشتگی توام با رویاست، رویاپردازیهایی که جز خصلت انسانهای شرقی است چراکه اکثر شرقیها در رویا به سر میبرند تا واقعیت.
سخن گفتن با مردگان، آرزوی بال درآوردن برای یک پرواز حقیقی یا روی درخت زندگی کردن، زیر آب ماندن تا به ماهی تبدیل شدن و حتی منتظر ماندن برای گمشدهای که هیچوقت برنمیگردد. تسلیم شدن یک پدر در برابر سرنوشتی که رهایش میکند و به دنبال آغازی نو بودن، آغازی که پایانش یک آغاز دیگر است و آن مبتنی بر یک رویای دیگر.
در این نمایش نه گنجشک مفت است نه سنگ چون عملا قرار نیست اتفاقی بیفتد گویا همه میدانند چراکه رویای شخصیتها آنقدر شیرین است که همه به نوعی تسلیم آن شدهاند.
منوچ به جای گنجشک سنگ را به ثریا میدهد اما گنجشک اینجا یک معنی میدهد و آن دست نیافتن به گمشدهای است که رویایش را باور کردهاند.
رویا در نمایش «گنجشک مفرغی» با رویاهای بیرون از این نمایش یک تفاوت دارد و آن این است که در این نمایش برای دست یافتن به رویاها یک نقشه وجود دارد اما این نقشه که در دست نریمان است راه به جایی نمیبرد تا جایی که در پایان نمایش این نریمان است که نقشه رسیدن به گنجشک مفرغی را رها میکند و خود گنجشک را میتراشد و خالق آن میشود. در واقع اینجاست که درمییابیم رویاها زاده فکر بشر هستند و این ذهن بشر است که آن را خلق و باور میکند. پس رویا جای خود را به عملگرایی در دنیای واقعی میدهد.
نمایش «گنجشک مفرغی» یک نمایش ناتمام است مانند کتاب «رویاپردازیهای گردشگری» تنها کتابی ناتمامی که توسط فیلسوف و نظریهپرداز بزرگ ژان ژاک روسو نوشته شد.
روسو در این کتاب سعی میکند با انزوای خود کنار بیاید و شادی را در تنهایی و طبیعت پیدا کند. (و اینک این من هستم؛ تنها روی زمین، نه….. نه هیچ همراهی جز خود ندارم. … اما حالا من، بریده از آنها و از همه، که هستم؟ این همان چیزی است که برایم باقی مانده تا آن را جستوجو کنم و متأسفانه قبل از این کاوش، لازم است تا نگاهی به وضع کنونی خود بیندازم؛ بدان معنا که لاجرم باید از آنها شروع کنم تا به خود برسم)
این نمایش ناتمام را یک رویا تمام میکند. در این نمایش تمام شخصیتها پیوسته دنبال حقیقت خود هستند. پدر صدایی نمیشنود، نظری بر نمیتابد اما مدام رویا و آرزوهایش را به ثریا میگوید.
ثریا میشنود اما کسی به حرفهایش اهمیت نمیدهد. نریمان عشق ثریا را با گنجشک خیالی همراه میداند و منوچ مرد تنهایی که بایک قفس بدون میله پرواز را آرزو میکند. اینجاست که کنش و واکنشها اتفاق میافتد.
در «گنجشک مفرغی» اتفاقی رخ نمیدهد گویا همانند زندگی ما ایرانیان همه چیز قابل پیشبینی است و آن تکرار و تکرار یک زندگی است و روایت آدمهایی است که از واقعیت خسته شده و به رویاها پناه میبرند اما نکته قابل تامل اینجاست که امید به ادامه دادن در این نمایش پیوسته وجود دارد.
در رابطه با طراحی لباس و نور و موسیقی باید به این گروه خوب اجرایی تبریک گفت حتی به خلق تصاویر زیبای تهیه شده که مخاطب را به اندیشیدن دعوت میکند. نکته دیگر ترکیب رنگ کفش کودک و رنگهای خنثی صحنه نمایش از دیگر نکگات جذاب این اثر به شمار میآید.
بازی بازیگران خوب و عالی بود اما کاش کارگردان فضای بیشتری برای ایفای چنین نقشی به اصغر همت میداد.
هرچند بازیگر نقش ثریا میتوانست عملکرد بهتری داشته باشد و فرصت زیادی هم برای این کار داشت. نریمان و منوچ بازی خوب و حرفهای از خود ارائه دادند که امید است استقبال از نمایش حرفهای و اندیشمندانه «گنجشک مفرغی» بیشتر و بیشتر شود.
درج شده در:
https://platohonar.ir/?p=53998