از چه بگویم؟ازچه بنویسم؟
از پرنده ی مرده ی حیاط خانیمان یا از کودک گلفروش سر چهارراه؟
از اخم های پدرم یا تحمل مادرم؟
از سکوت خودم که مالامال از فریاد است؟
از مشکلات که هرروز بیشتر در منجلابش غرق میشویم؟
ودر اخر....
یا که از خدا که با اینکه میداند بی پناهیم اما همچنان اغوشش را به روی ما بسته است
از: سودابه عینی