ای نسیم ... آرامتر!!
چشمه های مهربان ... جاری شوید اما کمی آهسته تر!!
بلبلان خوش نوا ... نشکنید هرگز سکوت مبهم این باغ را!
چون که این دیوار خسته ...
میهمان دارد...
گرد غربت دارد و خسته است
دیده را بر هر چه شمع و روشنی ... بسته است
سرش بر شانه دیوار ...
با نوای لای لایش ...
قطره های خاطرات دور را ...
می کند راهی
می کشد دیوار سرد و خسته از اعماق جان آهی
و دور از چشم شب ... بر دست لرزانش ...
نوازش می کند با لب ... رگان آبی دستان مهمان را
به آرامی ... و ... گهگاهی ...
...
از: نا شناس