اولین کاری که کردم این بود که واژه شالهنگ را در لغتنامه دهخدا جستجو کردم و دیدم یعنی [گرو، گروگان، فریب]. و انصافا میشد رد هر سه این واژه ها را در داستان نمایش گرفت!
نمایش، داستان چند زوج بود که پرده های حرمت از مدتها پیش در میان آنها شروع به فرو افتادن کرده بود و نقابها جای آنها را گرفته بودند و در یک دورهمی فرو افتادن این نقابها به اوج خود میرسد!
دیدم یکی از مخاطبان محترم نمایش پرده های حرمت را به نقاب تشبیه کرده بودند! که البته چندان موافق نیستم زیرا فکر میکنم حرمت و حریم از زیبایی های اخلاقی نشات میگیرد و نقاب از ضد آن و هم جنس هم نیستند! به هر روی، خوش آن دوران که پرده های حرمت هنوز اعتبار قابل توجهی داشتند!
- اولین حسی که پس از پایان نمایش داشتم شوک آمیخته به رگه هایی از انزجار بود! البنه انزجار نه از خود نمایش بلکه از مفهومی که به خوبی به نمایش درآمده بود!
- انتخاب بازیگرهای نمایش خوب بود و برخی از هنرمندان بسیار خوب در نقش خود فرو رفته بودند و آدم از اجرای حرفه ای که شاهدش بود، لذت میبرد!
- دکور و نور پردازی نمایش در عین سادگی قشنگ بود!
- داستان نمایشنامه روان بود و نمایش در برجسته کردن روابط مشوش و نازیبای برخی زوجها که
... دیدن ادامه ››
مانند گروگان و البته با فریب در کنار یکدیگر زندگی که نه بلکه زیست میکنند؛ بسیار خوب عمل کرده بود!
- با برخی از مخاطبان محترم که به این نمایش از زاویه فمینیستی و خشونت یک طرفه علیه خانم ها نگاه کردند موافقت ندارم.
در انتها به همه هنرمندان و عوامل خوب این نمایش خدا قوت میگم!