نمایش رو هفته قبل به دعوت دوست عزیزی دیدم که اگر همراهی و دوستی او نبود شب تلخی می شد.
حیرت زده ام که چطور میشه نمایشنامه ای از مارتین مک دونا (نویسنده و کارگردان فیلم ارواح اینیشرین- که وای بر من که بعد از دیدن اون فیلم به دیدن این نمایش اومدم- و ملکه زیبایی لینن) رو تبدیل به چیزی کرد که دیدم. برای من جنسیت زدگی («زنان خنگ جذابند»، «مردان نباید گریه کنند» و ...) و شوخی های جنسی به شدت توی ذوق می زد. به قدری بازی ها و دیالوگ ها حول محور همین موارد بود که اصل ماجرا - جستجوی ادیسه وار به دنبال عضوی قطع شده از پیکره خود - کاملا در حاشیه قرار می گرفت. چرا خب؟ موضوعی با این غرابت، طنز سیاه مارتین مک دونا که میخکوب کنندهاس، و و بازیگرانی که من حداقل برای بعضیهاشون احترام قائلم، هنوز نمی تونم هضم کنم که چطور بروندادش میشه همچین چیزی.
و بعد این سالن های شهرزاد. واقعا میشه که تماشاچی وسط نمایش بلند شه بره بیرون و یه ربع بعد دوباره برگرده؟ اونم ردیف اول؟ همینجوری تماشاگر می رفت و می اومد. به نظرم پیام مجموعه شهرزاد بسیار واضحه: اگر مخاطب نمایش درست و حسابی هستید و صرفا برای خنده و سرگرمی و عکس اینستاگرام نمی خواین نمایش ببینید، شهرزاد تشریف نیارید.