و ندیده بودم دهانی پر از کلاغ
که زمینی را چال کنند
و چاله هایی پر از مهرورزی کلاغان
که دهانی را پرکنند
حاجت من از زمین باروری فصل ها بود ، لیک
همه کلاغان ساز دیگری را کوک میکنند
شبدیز پروبالت
موج یک پرواز را داشت
بنگر که چه معرکه ای است
آنجا که کلاغان همه قارقار می کنند
نام نویسنده یادم نیست اما برای نمایشنامه ( دهانی پر از کلاغ )
از: ناشناس