گریز به دهه 30 و ماجرای آتش زدن تماشاخانه سعدی در جریان کودتا 28 مرداد و حال و هوای لوتی و تیزی و ترنا بازی، قطعا جذاب خواهد بود. وقایع نگاری تماشاخانه سعدی خود یک تراژدی می باشد و واقعا جا دارد برای آن یک نمایشنامه یا فیلنامه نوشته شود به ویژه زندگی خانم لُرِتا هایراپتیان که در این نمایش به وی اشاره شده است. تماشاخانه سعدی اولین تماشاخانه مدرن ایران بود که سن گردان داشت و شاید گردش سن در نمایش گاوزن اشاره به مدرن بودن سالن سعدی در دهه 30 داشته باشد. اینجور نمایش ها برای مخاطبی که در دل بازار و دود قلیان قهوه خانه بزرگ شده است، کلی نوستالژی دارد. حالا که به ایام 28 مرداد نزدیک می شویم قطعا دیدن آن تلاقی تاریخی دارد. این نمایش ها عشق را به شیوه ای نشان داده می شود که با چارچوب های امروزی هم خوانی ندارد و مصداق این شعر حافظ می باشد:
راه عشق او که اکسیر بلاست محو در محو و فنا اندر فناست
فانی مطلق شود از خویشتن هر دلی که کو طالب این کیمیاست
بازی ها زیبا بود به ویژه نادر فلاح و نقش محوری حمید میهن دوست. دیالوگ ها واقعا زیبا و پر معنا در چارچوب گذر بازار. اما خودم با پایان آن
... دیدن ادامه ››
زیاد حال نکردم. عاشق باید زنده بماند و زجر بکشد. به ویژه که همه چیز را از دست داده. در هر حال حیف که صندلی های خالی به چشم می آید و برای تهران چند میلیونی زیبنده نیست که سالن قدیمی سنگلج پر نشود. انشالله که استقبال بیشتری از آن خواهد شد. خسته نباشید