در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | sina درباره نمایش امشب به صرف بورش و خون: با سلام و احترام من دیشب این نمایش رو که از خیلی وقت پیش دنبال بلیطش
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:39:07
با سلام و احترام
من دیشب این نمایش رو که از خیلی وقت پیش دنبال بلیطش بودم، دیدم.
چون کتاب نازنین رو قبلا خونده بودم مدام در هنگام تماشا با کتاب مقایسه می کردم
به عنوان یک نمایش بدون توجه به کتابش، یک نمایش زیبا با بازی خوب اقای ابر و اجرای فرمیک زیبای خانوم نقوی و میزانسن های جذاب بود

اما به عنوان یک نمایش بر اساس کتاب نازنین، نتونستم به اندازه کتاب ازش لذت ببرم و وقتی فکر کردم که چرا؟
چند تا دلیل براش تو ذهنم اومد:
اول و شاید مهمتر از همه مدل روایت داستان بود، توی کتاب ساعت از نیمه شب گذشته و مرد در کنار جسد همسرش داخل ذهن بهم رخیته اش داره علت این ... دیدن ادامه ›› خودکشی و اینکه اصلا از اول چی شد رو بررسی میکنه، بی نظمی و اشفتگی ذهن در کتاب کاملا مشهوده، اینکه این فرد الان از هم پاشیده کاملا مشخص است اما توی نمایش ما به یک مهمانی میریم( به صرف بورش و خون) برای شنیدن اینکه چی شد که نازنین خودکشی کرد.
توی نمایش اشفتگی ذهن مرد خیلی کمتر شده بود و انگار واقعا اماده کرده بود که برای مهمانانش ماجرا رو تعریف کنه و با لبخند و بر اساس خاطرات، شاد یا ناراحت یا خشمگین میشد که خب به نظرم برای موقعیت مرگ و خودکشی ناگهانی همسر اینکه با ذهن اشفته دنبال جواب باشی خیلی مناسب تر از اینه که مهمان دعوت کنی و شروع به شرح دادن ماجرا بکنی، این شاید اصلی ترین علتی بود که نمی تونستم با مدل نمایش ارتباط بگیرم، هر چند که فضاسازی یک همچین مهمانی ای خیلی خوب بود و به مدل روایتشون میومد اما من این مدل روایت رو نپسندیدم و مدل روایت کتاب رو خیلییی بیشتر دوست داشتم و انگار در کنار مرد همه چیز را حس میکنی.
دومین دلیلی که به ذهنم رسید در کتاب خوب بود و در نمایشنامه غایب بود بخش های حذفی ای بود که به نظرم بهتر بود در نمایش باشه مثل اینکه در شب خواستگاری مرد از دختر، خواستگار دیگری که بقالی با سن بالا و با زن و بچه بوده هم در خانه دختر بوده است اگر این در نمایش بود اون تعجب مرد از فکر کردن دختر درباره جواب مثبت دادن بیشتر معنا پیدا میکرد و در توصیف زندگی دختر هم کمک میکرد.
یا مثلا درباره راز بزرگ مرد که دختر فهمید در کتاب توضیح داده شده بود اما در نمایش نه، اینکه چرا از نظام اون مرد اومده بود بیرون به نظرم مهم بود چون بزرگترین راز زندگیش و علت تغییر مسیر زندگیش و بیانگر شخصیت زجر کشیده مرد بود.
و مثال های دیگه
اما دلیل اخری که به نظرم رسید پایان بندی کتاب و نمایش بود، تعریف کردن ماجرای خودکشی در کتاب مرا بیشتر تحت تاثیر قرار داد و در پایان بعد از کنکاش ذهنی مرد، حال مرد را در کتاب بیشتر لمس کردم.

در پایان این نکته که مردم و یا کلا سوم شخص ها چه تاثیر ویران کننده ای در زندگی دیگران دارند و اینکه انگار هر کسی تنهاست هم در کتاب و هم در نمایش به خوبی نشون داده شد.