برای «تاکاتسوبو» تئاتر فیزیکال تازه پوریا قلی پور
•
قبل از تحریر:
خوندن این متن، احتمالن عسرتِ نامطلوبی بهمراه داره.
تنهایی، متاعی نیست که خودت بری از رو قفسه برش داری، بذاریش توی سبدت. و حتمن همین جمله هم اونی نیست که کسی که عاشق تنهایی باشه، تکستش رو باهاش شروع کنه. تعریف من از این واژه، همینقدر محتومه: نبودنِ هیچی. خود هیچ از نگاه من تعریفی نداره. اگه چیزی که توی سرم از هیچ هست رو بیان کنم-اگه هرجایی جز توی کالبد کلمه بروز کنه، هست میشه. حالا تو فکر کن، تنهایی نبودنِ هیچی باشه! بیشتر توضیح میدم..
•
تنهایی به مرور زمان گـَلِ تنت میشه؛ اینجوری که دست که میکشی روی پوستت، تکسچر و الیافش رو لمس میکنی. زبره، آره، ولی نمیفهمی از نوک انگشتاته
... دیدن ادامه ››
یا از بافت اون. شروع نداره؛ از وسطاش میفهمیش. وقتی دیگه بدخیم شده. احتمالن مواقعی که خودت بودی، از دایره واژگانت کلامت رو سوا میکردی و میچیدی روی نوار نقاله ی زبونت، هیشکی نپسندیدت. هیشکی ورنداشته حرفاتو بذاره تو جیبش حتا که بعدن گوش کنه. حرفات ریختن رو زمین. مث نهنگ پنجاهودوهرتزی. ارتعاشات صوتیت، قلپ قلپ حباب شده زیر آب و بعدشم ترکیده و هیچی به هیچی..
هرکی شنیدی، گفت «تنهاییم از اونجا شروع شد که..» بدون ندونسته ازش. دروغ نمیگه، تجاهل میکنه. میخواد لباس تنهاییشو دراری براش. تنگه بدمصب. تنهایی نمیتونه.
•
موجود تنها، شانسشم تخمیه. یعنی اگه یکی هلاکشم کنه، دادستانش توی محکمهش یه آدم الکنه. یکی که محض رضای سگ نمیتونه چار کلوم بدون لکنت صحبت کنه. تا بیاد متن دادرسی رو بخونه، همه حوصلهشون سر رفته باید ختم دادرسی رو اعلام کنن. یکی بود، دادگاهش توی اقیانوس برگزار شد؛ از شانسش جخ رعد و برقم زد و کل اقیانوس بارید به آسمون.. تو ببین اون دیگه[...]
•
میخوام بگم اون نهنگ منم. نهنگ پنجاهودوهرتزی. یه مدت همه در جوابم لبخند میزدن و به نفر کناریشون میگفتن: خب، میگفتی:) اون صداهام از یه جایی به بعد صدای «آه» کشیدنم بود.
•
از لحاظ روحی نیاز دارم ریشه «تنهایی» در حقیقت از «تنـْآهی» بیاد. هستم، اما این هستنم مالامال از آهها شده. دست بکش روی پوستم..
•
#تاکاتسوبو #ژاپنیا_بهش_میگن
•
#دلنوشته #تنهای_پوست_کلفت
•
#پوریا_قلی_پور #نمایش #تئاتر #فیزیکال #وحید_یارعلی
•
پ.ن. تاکاتسوبو رو ببینید. این متن برداشت و حس درونی من بود بعد از دیدنش. بخاطر همین اسپویلر آلرت نگذاشتم اولش.
•
پوریا قلیپور، رفیق هنرمند، به جسارت و هنرت احترام میگذارم و امیدوارم اون کسانی که توی این مسیر سنگلاخ به جای همراهیت ترجیح میدن مقابلت بایستند یه روزی سر عقل بیان. 👏🏽🐋
بعد از تحریر:
یک. این یه نقد نیست. کلنجارهای درونی من در باب موضوع نهنگ بودنه.
دو. من امشب خیلی رندوم اومدم این کار رو ببینم، با هیچکس هم قرار نذاشتم. میخواستم تنها ببینمش.
سه. اومدم به امید بلیت حضوری، شانسم زد و ردیف یک صندلی سه بهم رسید. اما موقع ورود، متوجه شدم شانسم کماکان ازش خون میچکه. جلسه رسانهای کار بود و ردیف یک رو قشر زحمتکش رسانه و مطبوعات گرفتند!
چهار. وقتی صندلی نازنینم رو از دست دادم و این دیر بدست آمده بس زود ز دستم رفت، این باعث شد در حین به این فکر کنم که اگه اونجا نشسته بودم از افکت های میدانی کار هم بهره مند میشدم! (تشریف ببرید متوجه میشید!) فلذا، فحش بر رسانهای ها 😅 (مزاح)