چقدر درخشان بودید. چقدر کاردرست، به جا، مسلط، بانمک و بااحساس. چقدر خوب دست گذاشتید رو ذهنامون و بعد قلبمونو نشونه رفتید. چه خوب بلدید خلاقانه و آبرومندانه بخندونید. چه خوب و شریف بازیگرانی هستید؛ و چه خوشحالم من که امروز کاملا اتفاقی به تماشاتون نشستم، با غمتون گریه کردم و با خندهتون شاد شدم.
یک دستمریزاد بزرگ هم به آقای علیزاده که هم در مقام کارگردان و هم نویسنده قوی ظاهر شدند. متن مثل توپ هزارلای کودکیهامون در هر لایه یک رنگ میشد و هر بار یک قسمت از خاطراتمون، فکرامون و احساساتمونو نشونه میرفت.
صحنه تقریبا چیزی برای ارائه نداشت، و اصلا لازم هم نبود وقتی اینقدر قشنگ با فرم و اکتتون همه عناصر صحنه رو در ذهنمون تداعی میکردید؛ و در کنارش موزیکهایی که وسواسگونه انتخاب و در بک گراند پلی میشد هم به کمک این تجربه میومد.
ممنون که در عصر ابتذال فرهیختهاید، به امید موفقیتهای بیشتر و بزرگتر