دیشب به تماشای این اثر دیدنی نشستیم.
بچه نمایشیه که حرف برای گفتن داره و همین مسئله، کار رو ارزشمند و دیدنی میکنه. برای این که متوجه شیم بچه چی میگه، باید به نکتهای مهم اشاره بشه. دعایی که در لحظات مختلفی از نمایش با ریتم تندی توسط افراد خورده میشه چیه؟ چیزی که بنده دقت کردم و متوجه شدم، آیات ابتدایی انجیل یوحنا با زبان اصلی خودش که یونانی هستش قرائت میشه. ترجمه فارسی این آیات معروف انجیل یوحنا رو احتمالا خیلیهامون شنیده باشیم:
" ۱: در ابتدا کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود. ۲: همان در آغاز با خدا بود. ۳: همهچیز بهواسطه او پدید آمد و از هرآنچه پدید آمد، هیچچیز بدون او پدیدار نگشت. ۴: در او حیات بود و آن حیات، نور آدمیان بود. ۵: این نور در تاریکی میدرخشد و تاریکی آن را درنیافته است".
تا اینجا احتمالا متوجه شده باشید که در نمایش بچه ما با چی طرف هستیم. تفاوتی که انجیل یوحنا با سه انجیل متی، مرقس و لوقا داره اینه که این سه نسخه از انجیل، شروعشون با زندگی مسئله اما در انجیل یوحنا، این شروع از ماقبل هستی و خلقت اتفاق میفته. پس ما در نمایش بچه، با مسئلهای "اساسی" و "بنیادی" مواجهیم. همونطور که درباره آیه اول انجیل یوحنا هم از عبارت "تمام انجیل در یک جمله" استفاده شده.
در این کار، صاحبان اون خونه مجاز از تمام بشریت و بچهای که کائنات بهشون داده نماد از یک ایدئولوژیه. این بچه، بچهای هست که در عین حال بچه نیست. جنسیت بچه مشخص و معین نیست و انگار این مسئله تفاوتی نداره. به این معنا که فراتر از جنسیت و مسائلی تفکیکی از این دسته. موجود عجیب و ناگهانی که انگار
... دیدن ادامه ››
به اون افراد دیکته شده. اصولا بچه نماد معصومیته اما شب ورودش به خونه مصادف میشه با ورود گرگ که نمادی از درندهخوییه. بچه ظاهرا پیامآور خوبیه با توجه به جملات شعارگونهای که انگار از زبان عیسی مسیح جاری میشه اما در ادامه اثری از زیبایی اون شعارها نمیبینیم. مخصوصا زمانی که اثرات نخوردن گوشت رو در ادامه نمایش میبینیم. بچه لباس مسیحیت به تن داره و اشارهای هم در ادامه نمایش به تقدس خوردن نان و شراب میشه و این موارد در کنار جملات مسیحگونه بچه، ممکنه ذهن رو به سمت دین مسیحیت متمرکز کنه. اما در نمایش بچه تمرکز روی مسئله جزئی و یک موضوع خاص نیست. همونطور که درباره مجاز جز به کل گفتم و البته توجه به این نکته که در دین مسیحیت ممنوعیتی برای خوردن گوشت وجود نداره، این نکته تقویت پیدا میکنه. پس ممنوعیت خوردن گوشت در این نمایش به مثابه هرگونه حکم غیرمنطقی ناشی از هر ایدوئولوژیه. این نمایش در نهایت به اثر ایدئولوژی و مهمتر از اون، مفهوم "ایمان" به ایدئولوژی میپردازه.
کار در فرم و روایت بسیار موفق عمل کرده. پرشهای زمانی کار، مخاطب رو به خوبی همراه خودش میکنه. اینچنین سبکی رو کمتر کارگردانی جسارت میکنه سمتش بره. کارگردانی به درستی روی کار انجام شده و این نقطهقوت کاره.
بازیها در بیان و بدن بسیار قوی و آماده ظاهر شدن. در روزگاری که کمترین توجهی به طراحی صحنه نمیشه، در این کار توجه ویژهای به طراحی صحنه و البته طراحی لباس شده. نورپردازی کار در حد خوبیه و نمیشه ایرادی بهش وارد کرد. این کار رو موکدا تاکید میکنم. برای خودم هم تلنگری شده که کارهای مرتضی فرهادنیا رو نباید از دست داد. خیلی ممنونم از همگی عوامل.