نگاهی اجمالی به نمایشنامه ی "مالی سویینی" اثر برایِن فری یِل، ترجمه ی حمید احیاء
"مالی سویینی" زن نابینایی که به خواست شوهرش "فرانک سویینی" نزد چشم پزشک و جرّاحی به نام "رایس" می رود تا مداوا گردد؛ اما عمل جرّاحی او با شکست مواجه میشود. متن فوق شرحال زن، شوهر و دکتر معالج، در مورد درمان و زندگی آنها ... دیدن ادامه ›› است.
خانم "مالی سویینی" قبل از درمان نابینایی، جهان پیرامون خود را با حس بَساوایی یا لامسه، درک می کرده است. لذا شناخت بصری از شکل و رنگ و موجودات نداشته، اما با وعده های همسرش و دکتر، پس از جرّاحی چشمها، دچار نوعی "کوربینایی" می شود. نوعی بلاتکلیفی در فهم جهان پیرامون. حالتی مات و کدر از دنیایی بصری. به همین خاطر وی دچار درک مبهم از همه چیز است.
متن فوق نگاهی سمبلیک به جامعه ی ایرلند است. جامعه ای باستانی و سنّتی که در گذار از سنّت به مدرن، دچار سردرگمی است. پِدرِ "مالی سویینی" قاضی است که تمثیل حراست از شرایط و وضعیت موجود، یا همان ارزش ها و سنّتهاست. مادرش بیماری عصبی داشته و با شوهرش همیشه در حال نزاع و دعوا بوده و مرتب در آسایشگاه روانی بستری است؛ که این میتواند نشان از اعتراض به شرایط و تغییر وضعیت باشد. زیرا پدر، حتی حاضر نبوده "مالی سویینی" را به مدرسه ی نابینایان بفرستد. به هر حال حاصل ازدواج قاضی و همسرش، دختریست که از ده ماهگی کور شده است. یعنی مدت چهل سال نگاه بصری نداشته است. در واقع او تمثیل دوران گذار کشور ایرلند از قدیم به جدید است که صرفاً درک بَساوایی از حقیقت اطراف دارد. وی پس از جرّاحی توسط دکتر "رایس" که تمثیل نظریه پردازان دوران جدیدند، دچار نوعی بی هویتی می گردد. از طرفی خود دکتر "رایس" در زندگی خانوادگی شکست خورده و همسرش او را ترک کرده و با فرد دیگری زندگی می کند. چگونه چنین پزشک معالجی می تواند جامعه ی خود را معالجه نماید؟ با طبابت او ایرلندی شکل می گیرد که دیگر نه نگاه باستانی، اسطوره ای و سنّتی دارد، و نه نگاه مدرن. بلکه مبتلا به "کوربینایی"، که همان آینده ی نامعلوم است، گردیده است.
نکته ی دیگر، نام خانوادگی "فرانک"، از نام خانوادگی زنش گرفته شده است. یعنی وی متعلق به "مالی سویینی" که تمثیل ایرلند است می باشد. ایرلندی که مردمانش همچون "فرانک" به دلیل فقر و بیکاری مجبور به مهاجرت بسوی حتی کشور حَبَشِه یا اتیوپی هستند.