از آنجایی که حس میکنم نوعی شوخی با مدهآ بر روی صحنه در جریان بود سعی میکنم نظرم را با چاشنی طنز بیان کنم. اگر به شما برخورد این سخن ریکی جرویس را با خود مرور کنید که "چون به شما برخورده دلیل بر این نیست که حق با شما باشه".
یادم هست روزی با یک کارگردان عزیز در مورد بحث لباس نمایش در حال مباحثه بودیم که ایشان فرمودند نهایتا از بچهها میخواهیم هر چیزی که در خانه دارند را بیاورند تا استفاده کنیم. این احتمالا اولین خاطرهای بود که با دیدن نمایش مدهآ برایم زنده شد. همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا جایی که کرئون و ملازمانش وارد شدند. اول دو ملازم نظرم را جلب کردند که گرچه لباسهای مشابهی داشتند اما یکی پوتینی کهننماتر داشت که شلوارش را داخل آن کرده بود و دیگری با کفشی روزمره در حالی که شلوارش روی کفش بود روی صحنه حاضر شد به نوعی انگار کفش برای ملازم دیگر "آفیش" نشده باشد. اما بعد از دو ملازم این خود کرئون بود که نظرم را جلب کرد که با شلواری پارچهای و طوسی رنگ و کفشی که من را یاد معلم پرورشی دوران دبیرستان میانداخت با بالاتنهای یونانینما انصافا جلوهی پست مدرنی به پوشش یونانی بخشیده بود. در جایی از نمایش یکی از ملازمان با پوشش پستمدرننمایی دیگر با یک پولیور مد روز روی صحنه حاضر شد که احتمالا مجددا از خانه با خود آورده بود.
اما از بحث لباس که بگذریم میرسیم به سایر مباحث فنی اجرا، بازیها به جز بازی خود شخصیت مدهآ تقریبا همگی نیاز به تمرین بسیار زیادی داشتند و این عدم تمرین کافی را به طور خاص میتوان در صحنه دو نفره هلیوس و جیسون مشاهده کرد که مطمئنم دوبار و شک دارم که سه بار در دیالوگ یکدیگر پریدند قبل از اینکه دیالوگ به اتمام برسد. در مورد شخصیت جادوگر، باید بگویم که بازیاش عمیقا ژنریک بود و حتی گاهی به صورت یک شر مبتذل مینمود که بیشتر میشد به او خندید تا گرمای شر او به صورتمان بخورد.
در مورد شخصیت کرئون باید بگویم احتمالا شخصیتی بود که نیاز به بیشترین تمرین برای ادای این نقش را دارد و عملکرد او
... دیدن ادامه ››
به نظر من ناامید کننده بود.
موضوع فنی دیگری که در مورد این اجرا به نظر میرسد این است که از همان امکانات نور محدود سالن انتظامی نیز اصلا خوب استفاده نشده بود و این به عدم تاثیرگذاری صحنهها کمک میکرد.
در نهایت در برخی صحنهها چیزی را دیدم که در هیچ اجرای اولی در زندگیام ندیده بودم و آن هم این بود که دو بار پیش آمد که از پشت صحنه باید به یک شخصیت یادآوری میکردند که به روی صحنه برود و همچنین رفت و آمد غیرعادی و طنزی برای کارگردان و یکی دیگر از عوامل بین پشت صحنه و اتاق فرمان وجود داشت که توجه من و یکی دیگر از دوستان را جلب کرد.
در مورد کلیت کارگردانی اثر موضوعی که به نظرم میرسد این است که تقریبا تنها ایدهای که کارگردان سعی کرد به مدهآ اضافه کند استفاده از طناب بود که آنهم به خوبی پیادهسازی نشد.
نکته جالب دیگر، روی صفحه نمایش ذکر شده بود که نمایش یک ساعت خواهد بود. نمایش تقریبا حوالی 18:53 شروع شد و در 19:35 به اتمام رسید، البته اگر رورانس پر جوش و خروش آن را که قرار است هر شب در آن اجرا به یک بازیگر زن سینمای ایران تقدیم شود را نیز بخشی از نمایش و به عنوان یک اکت پست مدرن محسوب کنیم باز هم 7 دقیقهای تا پر کردن یک ساعت فاصله داریم. و از حق نگذریم بازیگر نقش کرئون در رورانس عملکرد بهتری نسبت به زمان نمایش داشت.
کارگردان مدام اصرار داشت که گاف در شب اول طبیعی است و پیش میآید (فکر میکنم سه بار این نکته رو فرمودند) اما با اطمینان میتوانم بگویم بدترین شب اول یک نمایش بود که در زندگیام تماشا کردم و این نمایش با شایستگی این مقام را از نمایش "شاید" میگیرد.