توجه : خواندن این متن خطر اسپویل دارد
من و ده نفر دیگه دیشب این نمایش رو دیدیم . یازده نفر ترکیب پدر و مادرم با هفتاد و خورده ای سال سن و چهار نفر دهه پنجاهی( از جمله خودم) و پنج نفرمون هم دهه شصتی .
راستش بجز من بقیه نمایش رو دوست نداشتند ، علت اصلی فکر میکنم این بود که با خوندن نظرات ، انتظار یک کار کمدی داشتند. متاسفانه تا حدود زیادی نظرات گمراه کننده بود .
این نمایش اصلاً کمدی نبود و من از دیدنش لذت بردم . برداشت های خودم رو داشتم و شرایط چهل و اندی سال گذشته ی ایران رو برام تداعی میکرد . الاغ هایی که نمیدونند چی میخوان ، اصلاً عاشق چی شدن؟ طاووسی که هر چهارسال یک بار پرهاشو باز و بسته میکنه و کلی وعده و وعید میده و الاغ ها باورش میکنن و واله و شیدای ظاهر فریبنده ش می شوند و حاضرن تا پای جان براش خطر کنند ، انقدر هم به عشق پوچ و غلط خودشون پایبند هستند که حتی وقتی میفهمند فریب خوردن و آلت دست و مورد سو استفاده قرار گرفتند باز هم دلشون نمیاد اشتباهشون رو بپذیرن و در مقابل آگاهی مقاومت
... دیدن ادامه ››
میکنند
اما هم زمان با همه ی وفاداریشون یهو میرن تو جبهه ی سلطان جنگل و برای بقای اونم میجنگن .
وااای که چقدر الاغ ها آشنا هستند و حتی تعدادشون که 4 تا بود برای من مفهوم عمیقی داشت .
من بمیرم برای جنگلی که همه ی حیواناتش کوچ کردن به جنگل بالا ...
نمایش برای من کمدی نبود ، تلخ بود و عمیق .
خسته نباشید و امیدوارم کارهای خوب بیشتری ازتون ببینم . پیشنهاد میکنم اجرا رو تمدید کنید . ما هم به بقیه معرفی کنیم و بیشتر دیده بشه ، حیف سالن خیلی خالی بود .. البته شاید هم این دیده نشدن کار تضمینی برای ادامه دادن باشه و از توقیف جلوگیری کنه .
فقط اون عده از تماشاگرانی که از خنده غش و ریسه میرفتن رو نفهمیدم!