شب گذشته، بعد از مدتها فرصتی دست داد تا نمایش هست و نیست را در کارگاه نمایش تئاترشهر ببینم تجربهای که نه تنها لذتبخش بود، بلکه از نظر فکری هم عمیق و تأملبرانگیز.
بهعنوان کسی که فلسفه هنر میخوانم، باید بگویم این نمایش برایم ترکیبی بینظیر از فرم و محتوا بود؛ جایی که هنر روایت، اجرا، و تفکر در هم تنیده شده بودند.
هرچیزی در این نمایش بهدرستی در جای خودش قرار داشت ، از کارگردانی دقیق و ظریف که با چیدمان حسابشده صحنهها مخاطب را با خود همراه میکرد، تا بازیگرانی که هر کدام با درخشش و نقش احساسی، شخصیت هایشان را زنده کرده بودند. نورپردازی، هماهنگ با روح داستان، حس فضا را عمیقتر میکرد و موسیقی تأثیرگذار که به داستان خیلی کمک کرده بود.
اما آنچه بیشتر مرا تحت تأثیر قرار داد، متن نمایش بود؛ متنی عمیق و روانشناختی که به مفاهیمی چون عشق، حسرت و انسان در مواجهه با خویشتن میپرداخت. این اثر نشان داد که چگونه تئاتر میتواند ابزاری برای تفکر فلسفی و ارتباط احساسی باشد.
باید از گروه اجرایی هست و نیست بویژه کارگردان کار تشکر کنم ، شما موفق شدید نمایشی خلق کنید که هم از نظر هنری و هم از نظر فکری، برای من و بسیاری از مخاطبان به یک تجربه ماندگار تبدیل شد. امیدوارم شاهد اجراهای بیشتری باشیم و بتوانیم دوباره کارهای شما را ببینیم.
با تشکر