📜 هزلیه چیز
به نام خدا
نمایش چیزنامه در گونه طنز به روی صحنه رفته، ابتدای نمایش با صحنه ای کابوس رویا گونه آغاز می شود اینجا ما شنونده یک موزیک غربی در تعارض با آدمها و فضای نمایش هستیم در واقع کار شروع خوبی داشته و توضیح خوبی در رابطه با حرف نمایش که در مورد تعارض فرهنگی سنت و مدرنیزم است با استفاده از همین موزیک می دهد، در ادامه شاهد فردی هستیم که با فردوسی بزرگ اشتباه گرفته می شود و باید اقدام به رفع نقص شاهنامه جهت دریافت سله یا بها از سلطان محمود غزنوی کند از اینجا فضای دیالکتیک بازی با خیال و واقعیت فردوسی اشتباهی با شخصیتهایی که خلق کرده و باقی آدمهای دور و برش به شکل طنزگونه شروع می شود نمایش با استفاده از دیالوگهای پینگ پنگی و پیوسته همراه چاشنی طنز کلامی همچنین میزانهای متعدد بازیگران ریتم خوبی به خود میگیرد و باعث موقعیتهای شده اما علیرقم بازیهای خوب بازیگران اولین نکته قابل نقد برمیگردد به درجا زدن نمایش حول موقعیت اولیه یعنی این رفت و برگشتهای دیالوگها تا دو سوم ابتدای نمایش به درازا کشیده و از حوصله مخاطب خارج می شود یا به عبارتی انگار قصه جلو نمی رود همین امر گاهی به دلیل شوخیهایی که با هر چیز می شود بعلاوه شوخیهای دوپهلوی جنسی که گویا ادویه اغلب تئاترها شده کمی کار را به سمت تئاتر آزاد متمایل می کند، اما یک سوم انتهایی نمایش شکل روایی خوبی
... دیدن ادامه ››
پیدا میکند.
اما نقد اصلی حقیر...
در وهله اول باید گفت در تئاتر یا سینما شوخی درست و طنازانه با همه مقوله ها هم میتواند خلاقانه باشد هم جذاب اتفاقا" بیان نقادانه در لفافه طنز هم گزش کمتری خواهد داشت هم تاثیرپذیری بیشتر اما باید دو مورد را در نظر گرفت: ۱- میزان و کیفیت شوخی ۲- سوژه و شرایط زمانی و فرهنگی
به نظرم این میزان شوخی با ادبیات افتخار آمیز ایران و شخصیت فردوسی که قله ادبیات ماست همچنین کتاب بی نظیر شاهنامه جالب نیست به دلیل اول اگر نویسنده و کارگردان محترم حتی این مقوله را هجو میکرد مشکلی نبود اما این سطح از دست انداختن و شوخی به سمت هزل متمایل می شود، دلیل دوم که مهمتر است به دلیل کم کاری نهادهای فرهنگی از یک سو و رسوخ سبک زندگی غربی به توسط رسانه های حقیقی و مجازی متاسفانه جامعه ما دچار انقطاع فرهنگی با میراث کهن ایران شده امروز شاهد هستیم حتی داشجوهای ادبیات آگاهی کمی از رشته خودشان دارند حال در چنین فضایی یکی از رسالتهای هنر جذاب تئاتر و سینما برقرار کردن رابطه حسی ولو به طنز و شوخی با پیشینه فرهنگی جامعه است نه اینکه هنرمندان این وادی خود تیری به تن زخمی فرهنگ و ادبیات بزنن شاید گفته شود این یک فردوسی اشتباهی بوده اما باز به نظر حقیر نباید حتی شان فردوسی مثالی را هم تا این مقدار پایین آورد مضاف بر اینکه کلیت نمایشنامه بر شوخی و طنز با عناصر شاهنامه است، سوم به دلیل قاعده نانوشته این همانی که اساسا" در مورد بازیگری مصداق پیدا می کند مخاطب فرد اشتباهی را با آن لباس و گریم و فضا فردوسی می انگارد مثل شخصیت مارلون براندو در پدرخوانده ما میدانیم این نقش رو براندو ایفا کرده اما در فیلم تماشاگر دن کورلئونه را میبیند یا دوست دارد که دن را ببیند، بنابراین قسمت انتهایی نمایش با کلیت کار تناسبی ندارد و از کار بیرون می ایستد زیرا به دلایلی که گفته شد خود کار نقض غرض است، ای کاش به جای این مقدار دیالوگهای طنز مطول چند پاساژ با لحن متفاوت می داشتیم که قطعه انتهایی مکمل آنها می شد،
در مجموع به غیر از نقد محتوایی کار به لحاظ متن، ریتم، بازی، دکور و موسیقی کار خوبی بود به زبان ساده باید گفت تئاتر بود و معلومه که هزینه و زحمت زیادی کشیده شده که جا داره خداقوت به کل مجموعه بگم همینطور از هنرمندی دوست گرامی پردیس کریمی و سایر بازیگران لذت بردم و یاد گرفتم، امیدوارم کل گروه در کارهای بعدی بیش از این کار موفق باشن و درخشان
در پناه حق🙏🌹