در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Shahab Zoghi | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:02:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
📜 هزلیه چیز

به نام خدا
نمایش چیزنامه در گونه طنز به روی صحنه رفته، ابتدای نمایش با صحنه ای کابوس رویا گونه آغاز می شود اینجا ما شنونده یک موزیک غربی در تعارض با آدمها و فضای نمایش هستیم در واقع کار شروع خوبی داشته و توضیح خوبی در رابطه با حرف نمایش که در مورد تعارض فرهنگی سنت و مدرنیزم است با استفاده از همین موزیک می دهد، در ادامه شاهد فردی هستیم که با فردوسی بزرگ اشتباه گرفته می شود و باید اقدام به رفع نقص شاهنامه جهت دریافت سله یا بها از سلطان محمود غزنوی کند از اینجا فضای دیالکتیک بازی با خیال و واقعیت فردوسی اشتباهی با شخصیتهایی که خلق کرده و باقی آدمهای دور و برش به شکل طنزگونه شروع می شود نمایش با استفاده از دیالوگهای پینگ پنگی و پیوسته همراه چاشنی طنز کلامی همچنین میزانهای متعدد بازیگران ریتم خوبی به خود میگیرد و باعث موقعیتهای شده اما علیرقم بازیهای خوب بازیگران اولین نکته قابل نقد برمیگردد به درجا زدن نمایش حول موقعیت اولیه یعنی این رفت و برگشتهای دیالوگها تا دو سوم ابتدای نمایش به درازا کشیده و از حوصله مخاطب خارج می شود یا به عبارتی انگار قصه جلو نمی رود همین امر گاهی به دلیل شوخیهایی که با هر چیز می شود بعلاوه شوخیهای دوپهلوی جنسی که گویا ادویه اغلب تئاترها شده کمی کار را به سمت تئاتر آزاد متمایل می کند، اما یک سوم انتهایی نمایش شکل روایی خوبی ... دیدن ادامه ›› پیدا میکند.
اما نقد اصلی حقیر...
در وهله اول باید گفت در تئاتر یا سینما شوخی درست و طنازانه با همه مقوله ها هم میتواند خلاقانه باشد هم جذاب اتفاقا" بیان نقادانه در لفافه طنز هم گزش کمتری خواهد داشت هم تاثیرپذیری بیشتر اما باید دو مورد را در نظر گرفت: ۱- میزان و کیفیت شوخی ۲- سوژه و شرایط زمانی و فرهنگی
به نظرم این میزان شوخی با ادبیات افتخار آمیز ایران و شخصیت فردوسی که قله ادبیات ماست همچنین کتاب بی نظیر شاهنامه جالب نیست به دلیل اول اگر نویسنده و کارگردان محترم حتی این مقوله را هجو میکرد مشکلی نبود اما این سطح از دست انداختن و شوخی به سمت هزل متمایل می شود، دلیل دوم که مهمتر است به دلیل کم کاری نهادهای فرهنگی از یک سو و رسوخ سبک زندگی غربی به توسط رسانه های حقیقی و مجازی متاسفانه جامعه ما دچار انقطاع فرهنگی با میراث کهن ایران شده امروز شاهد هستیم حتی داشجوهای ادبیات آگاهی کمی از رشته خودشان دارند حال در چنین فضایی یکی از رسالتهای هنر جذاب تئاتر و سینما برقرار کردن رابطه حسی ولو به طنز و شوخی با پیشینه فرهنگی جامعه است نه اینکه هنرمندان این وادی خود تیری به تن زخمی فرهنگ و ادبیات بزنن شاید گفته شود این یک فردوسی اشتباهی بوده اما باز به نظر حقیر نباید حتی شان فردوسی مثالی را هم تا این مقدار پایین آورد مضاف بر اینکه کلیت نمایشنامه بر شوخی و طنز با عناصر شاهنامه است، سوم به دلیل قاعده نانوشته این همانی که اساسا" در مورد بازیگری مصداق پیدا می کند مخاطب فرد اشتباهی را با آن لباس و گریم و فضا فردوسی می انگارد مثل شخصیت مارلون براندو در پدرخوانده ما میدانیم این نقش رو براندو ایفا کرده اما در فیلم تماشاگر دن کورلئونه را میبیند یا دوست دارد که دن را ببیند، بنابراین قسمت انتهایی نمایش با کلیت کار تناسبی ندارد و از کار بیرون می ایستد زیرا به دلایلی که گفته شد خود کار نقض غرض است، ای کاش به جای این مقدار دیالوگهای طنز مطول چند پاساژ با لحن متفاوت می داشتیم که قطعه انتهایی مکمل آنها می شد،
در مجموع به غیر از نقد محتوایی کار به لحاظ متن، ریتم، بازی، دکور و موسیقی کار خوبی بود به زبان ساده باید گفت تئاتر بود و معلومه که هزینه و زحمت زیادی کشیده شده که جا داره خداقوت به کل مجموعه بگم همینطور از هنرمندی دوست گرامی پردیس کریمی و سایر بازیگران لذت بردم و یاد گرفتم، امیدوارم کل گروه در کارهای بعدی بیش از این کار موفق باشن و درخشان
در پناه حق🙏🌹
محمد فروزنده و حسین بهمنش این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🤠 شوخی های بی ضرر

نمایش"از نظر سیاسی بی ضرر" به شکل کمدی و به گونه گروتسک به روی صحنه رفته این کار من رو به یاد نمایشنامه جسدهای پستی دایو فو می انداخت که توفیق حضور و اجرای این کار رو داشتم
اساسا" به چالش کشیدن مقوله مهم مرگ و زندگی خود به خود موجب تناقضهای طنازانه جذابی می شود اما نکته مهم این کار این است که نویسنده به همین بسنده نکرده و یک متن خوب و درستی رو طراحی و نوشته، متن به داستان یک قاتل رسمی می پردازد که غیر خطی و بیشتر از طریق موقعیتهای متعدد روایت می شود متن پر از طنز کلامی و طنز موقعیت است که اکثرا" بدون توسل به ابتذال به درستی فکر شده و با ارجاعاتی که به خوبی به شخصیتها و فیلمهای معروف می دهد به مرحله اجرا درآمده پیاپی بودن این موقعیتها به صورت سلسه وار باعث شده نمایش دارای ریتم خوب و گرمی باشد.
همچنین در اجرا ایده تعویض صحنه ها در کمترین زمان با استفاده از تمهیدات و قراردادهای نانوشته تئاتری بدون رفت و برگشت نور خود به این مهم کمک شایانی کرده، نکته مثبت دیگر طراحی متنوع و خوب شخصیتها است که با بازیهای بسیار خوب چهره ها در کنار بازیگرهای کمتر شناخته شده به قوت این کار افزوده، بازی برخی بازیگرها در دو یا سه نقش جالب و آزاردهنده نبود ایده استفاده از پرده بزرگ سینمایی برای ایجاد فضاهای مختلف با استفاده از تصویرها رو در کار دیگه ... دیدن ادامه ›› ای دیده بودم که به نظرم به لحاظ اقتصادی برای عدم هزینه بالا جهت ساخت دکور فکر خوبی میتواند باشد، مورد بعدی استفاده به جا و اندازه از حرکات فرم و موسیقی زنده است به گونه ای که متن، موقعیتها،حرکات و موسیقی به خوبی درهم تنیده و تبدیل به یک کل ایدآل شده اند، اما نقطه ضعف کار از ورود زن و شوهر عاشق با لباسهای فرم صورتی(گنجشکهای عاشق) همینطور ادامه صحنه های کار است که به نظرم تکراری بود و باعث اختصاص زمان بیشتری به کار شد و انتهای نمایش رو کم اثر کرد، کاملا" معلوم بود نویسنده می خواست با زبان طنز و کمیک به تاثیر مقوله عشق در به سامان رساندن دو خلافکار بپردازد ای کاش به جای دو صحنه انتهایی یک صحنه جدی با کمی افزودنی کمیک در جهت نیت انتهایی نویسنده می داشتیم که فقط شاهد بسته شدن ساده کار در انتها نبودیم‌.
اما در نهایت باید بگم شاهد یک کار خوب کمدی در این روزگار پر ابتذال بودم که با یک متن و اجرای خوب باعث شد تا حدود دو ساعت بدون آنکه خستگی به سراغم بیاید از این کار لذت ببرم و بیشتر یاد بگیرم و استفاده کنم همچنین باعث افتخار بود حضور دوست عزیزم آقا رضا آرامش در این مجموعه، برای این گروه خوب خاصه برای ابراهیم پشت کوهی بهترینها رو در عرصه هنر آرزو دارم به امید کارهای خوب دیگر🙏🌹
⛑️ چرخه ماشینی

نمایش ماشینری به کارگردانی هادی حوری در سبک کمدی به روی صحنه رفته، این کار به مقوله استیلای نظام سرمایه داری که بارزترین بروز و ظهورش شکل بکارگیری نیروی کار در کارخانه ها و واحدهای تولیدی توسط مدیران است می پردازد شاید نزدیکترین و بهترین مثال سینمایی این مضمون فیلم درخشان عصر جدید اثر یکی از نوابغ سینما یعنی چاپلین می باشد، اینجا آقای حوری کارخانه ای با تعدادی کارگر را ترسیم کرده که به شکل کمدی درگیر چرخه بروروکراسی نظام اداری هستند، هر کاراکتر به شکل تیپیکال دارای ویژگیهای کمیک هستند که در مجموع خوب و قابل قبول هستند در این مورد دو نکته به نظرم آمد اکت بدنی محمدمهران تاجیک کمی غلو شده بود بهتر بود این کارگر دارای یک تیک عصبی(نه به این میزان) در رابطه با کارش می شد که باورپذیرتر به نظر میامد، مورد بعدی در مورد ایستایی بدن علیرضا موسوی، این کارگر گیلکی می بایست آنجاهایی که به گویش گیلکی صحبت می کند با جاهایی که به صورت جدی ایفای نقش میکند به لحاظ بدنی حتی راه رفتن متفاوت باشد که این دوگانگی به جنبه کمدی نمایش میتوانست بیفزاید، اما دو نکته اصلی و قابل نقد کمبود شدید و یا نبودن کمدی موقعیت است که اگر به نظر حقیر ما شاهد کمدی موقعیت پررنگ تری میبودیم هم مفهوم و مضمون به شکل بهتری از دل این موقعیتها ظهور و بروز پیدا می کرد هم کمک شایانی به ریتم کار می کرد به عنوان نمونه انتهای کار آنجاییکه همان نیروهای مستعفی با پوزیشن جدی و متفاوت برای استخدام وارد می شوند و به محض استخدام و دریافت لوازم کار به شکل قبلی خود باز می گردند شاهد یک موقعیت کوتاه جذاب طنز توام با تعلیق جالب هستیم، که ای کاش از این دست موقعیتها را بیشتر میدیدیم مورد بعدی به نظرم با توجه به شکل و مدل کار جا داشت یک یا دو پاساژ همراه موسیقی و کلام حرکات فرم طراحی و دیده می شد که این مهم به جنبه نمایشی کار کمک می کرد
اما در مورد اجرا کار هنگام ورود تماشاگر با ... دیدن ادامه ›› استفاده از موسیقی با کلام رپ شروع خوبی دارد اما در ادامه تا اواسط کار کمی شکل منوتن میگیرد اما با ورود همه بازیگران به صحنه و طراحی ها به لحاظ میزانسن و دیالوگها نمایش دوباره جان می گیرد استفاده از برگه ها که به تدریج فضای صحنه را پر میکند تمهید خوبی برای انتقال مفهوم دامنه دار نظام بروکراتیک اداری است که در صحنه ای با وزیدن باد شکل بصری خوبی هم به خود می گیرد دیالوگها به خوبی نوشته شده اند بخشهایی مثل علاقه دو منشی به سرکارگر و کشمکش نگار با همسرش جزو موارد خوب به شمار می آیند، بازیها خوب بودند از بازی خوب و کمیک نظافتچی غر غرو هم باید یاد کرد، نور،دکور و لباس مشکل خاصی نداشتند
در مجموع شاهد یه کار خوب و مفرح با مضمون مبتلابه جامعه امروزی بودم که به نظرم میتوانست با لحاظ کردن مواردی بهتر باشد، خوشحالم که آقای حوری از پیش کسوتان و زحمتکشان تئاتر همراه همسر محترمشون بعد از مدتی دوباره به این عرصه برگشتند، باید اشاره کنم من نمایش تااون رو به لحاظ متن،اجرا و مضمون اثر قویتری از ماشینری دیدم، همچنین به دوستان هنرمندم علیرضا و نگار خداقوت میگم امیدوارم با رونق مجدد نمایشها شاهد کارهای بعدی گروه آدمک باشیم، موفق باشید🙏🌹
متشکرم از زمانی که برای ماشینری گذاشتید
و همچنین لطفی که به گروه نمایش آدمک دارید
مسلما در اجرای آثار بعدی نیز چشم انتظار لطف حضور شما خواهیم بود
۱۴ دی ۱۴۰۲
هادی حوری
متشکرم از زمانی که برای ماشینری گذاشتید و همچنین لطفی که به گروه نمایش آدمک دارید مسلما در اجرای آثار بعدی نیز چشم انتظار لطف حضور شما خواهیم بود
خواهش میکنم،حتما" با افتخار
۱۸ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🦮 تقدیر سگی

نمایش سگ گرافی در گونه ابزورد با رگه هایی از سبک گروتسک به روی صحنه رفته، ساختار نمایش به شکل دایره ای به درستی طراحی شده این کار به چالش تعدادی کاراکتر سگ با موقعیتی کابوس گونه می پردازد سگی که به واسطه گیر کردن دمش در کنار جاده سگهای دیگر رو درگیر وضعیت خود می کند متن با دیالوگهایی که تهی از معناست به دور خودش می پیچد در ادامه این وضعیت منجر به اتمسفر تقدیر گونه ای می شود که کاراکترها ناگزیر از آنند به بیان دیگر نمایش مکاتب یا تفکرهایی را نمایندگی میکند که با رویکرد دیکتاتوری بر زیست آدمها چنبره زده اند و آنها را ناگزیر به تن دادن به چنین شرایطی می کنند به نظرم شخصیت دامپزشک کار شاید نمادی از همین افراد یا شاید سایه ای از مرگ بوده در این وضعیت آگاهی و دانستن مترادف با نابودی است به خاطر همین است که شخصیت سگ اصلی بعد از دانستن و رهایی از بند تقدیر توسط دیوارهای فرضی محصور شده و در انتها به دلیل پرسش گری از بین می رود
در زمینه اجرا اولین مورد می توان به طراحی صحنه اشاره کنم که با استفاده از سه پرده سفید و تصاویر ویدئو پروجکشن کار جدید و مدرنی بود که تابحال ندیده بودم انتخاب بازیگرها و بیان دیالوگها همچنین طراحی لباس در راستای گونه و سبک کار به خوبی انجام گرفته بود اما نقطه ضعفی که به نظرم رسید کم بودن میزان نمایشگری کار بود با توجه به فضای سورئال و وهم گونه میشد یکی دو پاساژ با طراحی حرکات فرم با استفاده از بازیگرها یا فرم کارها در نظر گرفت که این مهم به بهبود جنبه نمایشی و ریتم کار میتوانست کمک بیشتری کند.
در مجموع شاهد کار خوبی بودم که(جای بهتر شدن داشت)می تواند فکر مخاطب را درگیر کند و تجربه ... دیدن ادامه ›› ای دیگر را رقم بزند، برای این گروه آرزوی کارهای بیشتر و بهتر بعدی رو دارم همچنین تماشای کار دیگه ای از واروژان بازیگر و دوست عزیز باعث خوشحالی بود، در پناه پروردگار موفق و کامیاب باشید🙏🌹
سلام
ممنون که به تماشای نمایش نشستید و تشکر بابت نظرتون
۲۶ آذر ۱۴۰۲
علی حبیبی
سلام ممنون که به تماشای نمایش نشستید و تشکر بابت نظرتون
🙏
۳۰ آذر ۱۴۰۲
عاطفه آقاسی
درود و سپاس از حضورتون و زمانیکه برای نوشتن یادداشت خوب و با جزییات‌تون گذاشتید. موید باشید. 🙏🌹
سپاس🙏
۳۰ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
💔 عشق ممنوع

نمایش کرایسس به گونه رئال اجرا می شود کار با گفتگوی پینگ پنگی بین یکی از زوجها شروع خوبی دارد فکری که نمایشنامه هم دارد فکر خوبی است اما نویسنده یا کارگردان نتوانسته این فکر را در بستر درام قوام دهد قرار است ما شاهد تاثیر یک رابطه زناشویی شکست خورده بر روی رابطه بسامان زندگی زوجی دیگر باشیم که از قضا دوستان صمیمی هم هستند اما در یک ساختار سه پرده ای کلاسیک درز کردن این رابطه رو به اضمحلال تبدیل به یک بحران نمیشود تا آرامش انتهایی به درستی شکل گرفته و تاثیرگذار باشد مشکل اول عدم شخصیت پردازی درست و حساب شده است مشکل دیگر نداشتن عمق دراماتیک لازم است این کار خیلی من رو یاد نمایشنامه آن سوی آینه فلورین زلر انداخت ببینید اونجا زلر چه جوری با استفاده از پرداخت شخصیتهای متضاد و مکمل و همچنین دیالوگهای حساب شده توانسته کمدی موقعیتهای متناوب و جالبی را خلق کند همان قدر که در کار زلر کمدی موقعیت اهمیت دارد اینجا اما موقعیتهای دراماتیک حائز اهمیت است یعنی من مخاطب نیاز دارم خیلی بیشتر شاهد سکوتها، تردیدها، دیالوگهای هوشمندانه ای که تبدیل به بحران می شود، سلولوگها و... باشم اما این اتفاق به غیر از جر و بحث ابتدایی بین زوجی که با هم اختلاف دارن دیگر اتفاق نمی افتد و یا کمرنگ است مضاف بر اینکه گفتگوهای دو نفره بین دو کاراکتر مرد و دو کاراکتر زن کمی زیاد بوده و باعث افت ریتم می شود و اگر چه خوشمزگیهای گِی کمی به شکسته شدن فضا کمک میکند اما باز به دلیل چکش نخوردن بیشتر متن در کلام باقی مانده که البته خیلی بد نیست، مورد مهمی که حداقل برای من آزار دهنده بود استفاده بیش از حد از ناسزا و تکه های جنسی بود خصوصا" با توجه به فرهنگ ما تا حد امکان باید از بکار بردن ناسزا پرهیز شود باز رجوع میکنم به نمایشنامه آن سوی آینه آنجا هم زلر از ارجاعات طنزگونه جنسی استفاده کرده اما به اندازه، در حقیقت بار اصلی طنز و کمدی را متن و موقعیتهای ... دیدن ادامه ›› کمیک بر عهده دارند و آن تکه ها به مثابه ادویه کار هستند
اما در اجرا به نظرم کار نیازمند افزدونی بیشتر نمایشی است به قول دکتر رفیعی: ما آمده ایم یک نمایش ببینیم، اما در این نمایش تلاش کارگردان بیشتر صرف دیالوگ و گفتگوی بعضا" با ریتم تند یا پینگ پنگی شده بود که معلوم بود برای درآمدن این گفتگوها تلاش زیادی صورت گرفته، در مورد صحنه، لباس،گریم، انتخاب بازیگر نکته خاصی به نظرم نیامد و به خوبی انجام شده بودند، فقط در یک جای صحنه مشاجره زن و شوهر مشکل دار صدای موزیک کمی بالا رفت و باعث شد دیالوگ شخصیت مرد درست شنیده نشود
در مجموع با توجه به شرایط سخت این روزهای تئاتر بابت اجرای این کار به مجموعه گروه خداقوت میگم، همچنین دیدن اجرای دیگر از دوست گرامی فائزه خانم باعث خوشحالی بود، آرزوی موفقیت و پیشرفت برای همه عزیزان دارم🙏🌹
ممنونم از شما که وقت گذاشتید و به نقد کار ما پرداختین
نظراتتون بسیار ارزشمند هست🙏🌼
۲۵ مهر ۱۴۰۲
سمن شعرباف
ممنونم از شما که وقت گذاشتید و به نقد کار ما پرداختین نظراتتون بسیار ارزشمند هست🙏🌼
سپاس🙏
۲۶ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
💘 رسم عاشق کشی

نمایش داش آکل به روایت نوچه کاکارستم به سبک نمایش های ایرانی سنتی به روی صحنه رفته، کار شروع خوبی با ابتکار نویسنده و کارگردان دارد راوی با دستمایه طنز که به خوبی نوشته شده با ارتباط گیری که با مخاطب دارد همچنین گفتگو و چالشی که با صادق هدایت پیدا میکند بعلاوه دو سه مورد فاصله گذاری باعث جذب مخاطب و همراهی او می شود نمایش در انتها هم خوب به اتمام می رسد اما نقطه ضعف اثر به میانه کار بر میگردد نویسنده مواد خوبی برای خلق یک نمایش دراماتیک جذاب دارد اما به نظر می رسد نتوانسته آن طور که باید اثر را برپا کند گره اصلی کار بر میگردد به قصه، عشق داش آکل به دختر حاجی با یک لیوان عرق بهارنارنج، تجاوز نامعلوم و باردار شدن دختر همگی در سطح حرکت کرده و بسیار ساده حادث می شود به همین دلیل شخصیتهای اصلی و فرعی نمایش آنچنان کارکرد دراماتیکی پیدا نمی کنند شخصیت منفی یعنی کاکارستم جدای بازی همیشه خوب دوست عزیز امید رهبر چه نقشی جز شائبه تجاوزش در قصه دارد؟ مرجان چرا اینقدر منفعل است؟ و آیا با توجه به ساختار خانواده های سنتی در آن دوران میتوان رفتن دختر به نزد داش آکل را به همین راحتی پذیرفت؟ نکته مهم حضور سیاه در داستان است همانطور که بهتر از حقیر میدانید سیاه از کاراکترهای مهم نمایشهای ایرانی است اینجا اما اگر لباس و گریم سیاه را عوض کنیم آیا نقصی در نمایش ایجاد می شود؟ سیاه داستان ما هیچ شاخصه ای از سیاه سنتی به جز طنازی ندارد، تنها شخصیت فرعی که کمی به عوض شدن فضا کمک میکند آن زن کوچه بازاری به نام اقدس(اگر اشتباه نکنم) است، به نظرم اگر نویسنده عزیز میتوانست کاراکترها را در بستر یک قصه جذاب جا گذاری کند به مراتب شاهد کار جذاب تری بودیم، من مخاطب انتظار ندارم حالا که چه در رسانه داخل چه از رسانه خارج شاهد روابط مثلثی و تبعات غیر اخلاقی اون هستیم در یک نمایش اصیل ایرانی باز هم به اینگونه موارد برسیم گویی نمایش در دام همان کنایه ... دیدن ادامه ›› طنزی می افتد که در ابتدا اشاره میکند یعنی مدل سریالهای ترکیه
در اجرا نکته خوب استفاده از یک صحنه و دکور واحد بود که فقط با تغییر نور عوض میشد همین مورد به حفظ ریتم کمک شایانی میکرد
موارد دیگر مثل گریم،لباس،نور و موسیقی نقصی نداشتند، در مجموع شاهد یک کار خوب بودم که میتوانست عالی باشد به حامد شیخی بابت اجرای این کار در سالن قدیمی و مهم سنگلج خداقوت و به گروه خوب این کار خصوصا" امیدجان خسته نباشید میگم متاسفانه اجرای تئاتر در این روزگار کمی دشوار شده امیدوارم برای این گروه اتفاقهای خوب بعدی در پیش باشه🙏🌹
🎩 ارنست کاپرفیلد

نمایش اهمیت ارنست بودن داستانی را به گونه کلاسیک روایت میکند مضمون و دستمایه کار مبتنی بر فردی اشتباهی یا اشتباه گرفته شدن فردی به جای شخصی دیگر است که این موضوع جذاب مورد توجه و استفاده نویسندگان و کارگردانان بزرگی بوده به عنوان مثال میتوان از نمایشنامه معروف بازرس نیکلای گوگول و در سینما از نابغه و استاد این عرصه یعنی هیچکاک نام برد، نمایش را میتوان در اجرا به دو بخش تقسیم کرد؛
بخش اول ما قبل از ورود جک و رفیقش به باغ برادرزاده تحت کفالت جک در قسمت ابتدایی مخاطب با کاراکترها با چاشنی طنز آشنا، و وارد قصه می شود اگرچه دیالوگها و برخی از تقابلهای کمیک به خوبی نوشته شده اما باید در نظر داشت متنی از مدیوم ادبیات قرار است تبدیل به مدیوم نمایش بشود شاید بشود گفت اغلب متنهای خوب به لحاظ نوشتاری دارای جذابیت هستند اما برای تبدیل به تئاتر نیاز به پاره ای تغییرات و افزودنی نمایشی دارند مشکل بخش اول همین مورد است یعنی طولانی بودن دیالوگها باعث افت ریتم کار شده به نظر حقیر بهتر بود به جای فاصله گذاری که با تعویض صحنه همراه شده بود و لزومی هم نداشت ( تعویض کمیک صحنه همراه ارتباط با کارگردان) این مورد در دل کار به شکل پاساژهایی کمیک همراه حرکات فرم و میزانهای متنوع صورت میگرفت
اما بخش دوم آنجایی که دوست جک در شیطنتی فرصت طلبانه خود را ارنست جا می زند کمدی موقعیت خوبی شکل میگیرد و باعث جان گرفتن کار می شود، نویسنده ... دیدن ادامه ›› با کلمه بومباریا کاشت و برداشت طنازانه خوبی میکند و در پایان با برملا شدن رازی از گذشته ضمن فینال جذاب مارو به یاد آثار چالز دیکنز خصوصا" داستان معروف دیوید کاپرفیلد می اندازد، در مورد بازیگرها به نظرم میشد در مورد دو سه نقش انتخابهای بهتری انجام میشد هم به لحاظ غالب کاراکتر هم از نظر بازی کاملا" روشنه به خاطر احترام به گروه و زحمات عزیزان و نظر شخصی از اشاره به این نقشها خودداری میکنم.
نکته: در مورد تکه کلامها یا بداهه گوییها باید در نظر داشت واژه های ایرانی وارد کار خارجی نشود چون باعث میشه کار به سمت تئاتر آزاد تمایل پیدا کند( واژه قضا بلا یا من دهنتو...)
در مجموع نمی شود گفت کار بدی رو شاهد بودم،جا داره خداقوت به گروه بگم من وقتی با اجراهایی مواجه میشم که کارگردانهای جوان مخصوصا" خانمهای جوان کارگردانی می کنن خوشحال میشم و باعث افتخار میدونم از این بابت به خانم چیذری هم بابت این موضوع هم بابت انتخاب یک متن از یک نویسنده سرشناس توام با طنز تبریک میگم همچنین از بازی دوست عزیز احمد بیستونی خوشحال شدم و یاد گرفتم، برای گروه آرزوی کارهای بیشتر و بهتری توام با موفقیت و سلامتی دارم در پناه خدا🙏🌹
امیر مسعود، سپهر و احمد بیستونی این را خواندند
سپاس از نظر شما
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
محمد وثوقی
سپاس از نظر شما
🙏
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
سپاس بابت نگاه پر مهرتون ✨🙏🏻
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
7️⃣ یک بعلاوه هفت

نمایش هفت سنگ دانته به گونه رئال به بیان یک روز از زندگی میپردازد
به نظر می رسد نویسنده و کارگردان قرار است در مورد یکی از احکام قضایی نظر داده و مخاطب را به چالش بکشد اما ذکر چند مورد را می توان بر شمرد؛
ابتدای کار با با شلوغی فضای زندان شروع خوبی را رقم می زند، نمایش از آن دسته از کارهایی است که روایتگری خطی نمیکند بلکه با بسط دادن یک موقعیت در کل نمایش به بیان مقصود خود می پردازد در این گونه از کارها معمولا" از پی موقعیت اصلی توسط منولوگ یا فلش بک با شخصیتها آشنا و با داستان همرا می شویم در واقع منولوگ و فلش بکها باعث ایجاد شناسه و هویت پرسوناژها همچنین روابط آنها می شود( البته مدلهای اجرایی دیگر هم اجرا شده)اینجا اما به نظر من گفتگوها و کل کل کردنهای شخصیتها کمی زیاد بوده که باعث عدم توازن بین پاساژهای دراماتیک و وضعیت روزمره آنها شده بهتر بود تا با کم کردن این گفتگوها و اضافه کردن فلش بکها هم آشنایی بهتری با کاراکترها پیدا می کردیم هم مدد بهتری به ریتم می شد هم عمق حسی بیشتری پدید می آمد به عنوان مثال به غیر از سه نفر علت گرفتار شدن یا حتی علت حضور مابقی زندانیان معلوم نیست اگر این مورد را واگذار به نظر کارگردان بکنیم اما مسئله عنوان شده در مورد کاراکتر اصلی یعنی نرگس برای عمق بخشی دراماتیک به جهت تاثیر پذیری صحنه انتهایی لازم به نظر می رسید یا حتی در مورد شخصیت دختر کردی که گویی خاص است و جدا افتاده با توجه به موثر ... دیدن ادامه ›› بودن او در صحنه پایانی می طلبید با یک فلش بک به این فرد نزدیک می شدیم تا اینقدر در کلیت اثر با سکوتش تک افتاده به نظر نمی رسید، اما نکته خوبی که در فلش بکها بود استفاده از نقشهای اصلی به جای نقشهای فرعی بود اصطلاحا" بازی در بازی اتفاق افتاده بود که با برگزار شدن در صحنه اصلی بدون رفتن نور و تعویض صحنه همینطور تقسیم صحنه توسط تغییر نور ایده خوبی بود که استاد این نوع را میتوان بلاشک بهرام بیضایی دانست
مورد دیگر را با ذکر مقدمه ای آغاز میکنم: اساسا" در کشور و فرهنگ ما با توجه به اهمیت نقش زن خانمها کمتر درگیر مسائل متعدد اجتماعی می شوند بنابراین خانمهایی که گرفتار حبس و زندان می شوند کمتر از قشر بزهکاران و خلافکاران جامعه هستند پس اغلب آنها ویژگیهای لمپن مابانه را ندارند اینجا در بین کاراکترها شاهد هستیم پنج نفر دارای این ویژگی هستند که با توجه به مقدمه مذکور و پیشینه ای که از آنها میبینیم عدم همخوانی دارند، از طرفی همواره باید در استفاده از کلیشه های متداول اندکی تامل کرد اینکه چرا یک زندانی یا یک راننده همیشه باید شخصیت لمپن و لاتی داشته باشد؟ آیا همه گرفتار شدگان در زندان از جماعت لاتها هستند؟ در زمینه متن و اجرا کارگردان دست روی موضوع مفصل و قابل بحثی گذاشته که با ذکر مقدمه ابتدایی اگر میتوانست به شخصیتها خصوصا" شخصیت اصلی یعنی نرگس بیشتر نزدیک می شدیم مقوله مد نظر خالق اثر حداقل به لحاظ دراماتیک تاثیر حسی و عمق بیشتری پیدا می کرد، صحنه ابتدایی گفتگوی سرباز با مسئوول زندان برای من نامفهوم و جدا از اثر بود، حضور سرباز گیلانی با بازی خوب رضا آرامش توانسته بود با طنزی که داشت حال و هوای خوشایند و متفاوتی به کار بدهد
در مورد بازیها با توجه به انتخابهای درست همه بازیگرها تلاش کردند و خوب بودند ولی به نظر حقیر بازی آنیتا قجری و رضا آرامش کمی بهتر بود البته رضای سرباز نه رضای مواد فروش هر چقدر رضا کاراکتر سرباز ساده گیلانی رو به لحاظ حفظ راکورد لهجه که مورد سختیه هم به لحاظ استایل و ایست بدنی به خوبی ایفا کرده بود اما شخصیت مواد فروش با تکرار کلیشه مرسوم با چاشنی اگزجره کردن مقداری غلو شده به نظر می رسید، آنیتا هم به غیر از اوایل اجرا توانسته بود مدل اون کاراکتر را خوب ایفا کند خصوصا" جایی که فتانه خود واقعیش را بروز می دهد تغییر حسی خشم و بغض و بالعکس خوب انجام می شد اما حیفم آمد از تلاش خوب محدثه امیریان، نگار شهبازی و نقش نرگس نام نبرم،در طراحی لباس و صحنه مورد منفی ندیدم و مطابق با اثر بود
در انتها به دلیل اینکه در جریان بودم در مسیر اجرای این کار چه مشکلات و وقفه های ناخواسته ای پیش آمد و گروه خصوصا" مجید متحمل چه فشار و سختی هایی شدند خداقوت ویژه به این مجموعه میگم، با توجه به اینکه این کار فکر و اندیشه مخاطب را به سهم خودش درگیر می کند نمی توان به این تئاتر نمره بدی داد، کاملا واضح است اگر این شرایط خاص شامل حال این نمایش نمی شد سطح کار خیلی بهتر و بالاتر می بود در هر حال اجرای این اثر تجربه ای بود و این تجارب و آزمون و خطاها برای هنرمندان جوان لازم و مفید است برای این گروه خوب خصوصا" مجید خسروی که نگاه جدی و درستی به مقوله هنر نمایش دارد سلامتی همراه با آثار بیشتر و موفق را دارم 🙏🌹
درود سپاس شهاب جان بابت نقد و نظرت مفصلت و ممنون که تشریف آوردی و بهمون انرژی دادی ایشاله نکات شیواتو در کارهای بعدی یا دور جدید اجرا همین کار در تایم بعدی اعمال میکنیم.مانا باشی 🌻🌻🌻
۱۴ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
⭐ غروب ستاره

کمدی کذایی نمایشی در هجو وضعیت سیاسی شوروی سابق بوده که شباهتهایی با نمایشنامه های انتقادی نیکلای گوگول دارد بخش بیشتر کار با پررنگ کردن سویه اجتماعی به نقد اجتماعی فراگیر در تمامی ممالک نیز می پردازد، نویسنده فروشگاهی را به نمایندگی از کشور شوروی اجرا می کند که تحت تاثیر استیلای ایدئولوژی و یکی از ایسم های سیاسی می خواهد توسط مدیر آن به نام واسیلی که شباهت بسیاری به لنین دارد به خوبی اداره شود اما علیرقم سرود یکپارچه اعضاء فروشگاه در ادامه متوجه می شویم آنها در مواجهه با تعارض منافع به جای منفعت جمع و فروشگاه به سمت منافع شخصی متمایل می شوند اوج تشریح این وضعیت در صحنه دزدی نمود پیدا می کند که نویسنده به خوبی چگونگی فرصت طلبی و شیادی با بسته بندی توجیه آمیز مبانی اخلاقی را که از پس روابط دست و پاگیر بروکراسی پدیدار می شود را به خوبی به نمایش می گذارد جایی که شخصیتها یک دزدی پنهانی را با سو استفاده از گزاره های اخلاقی بدل به یک دزدی رسمی می کنند در واقع مخاطب شاهد اضمحلال یک مجموعه به دلیل عدم اتحاد افراد به دلیل ترجیح فردیت به جای جمعیت یا جمع بودگی است که قابل تعمیم به همه جوامع می باشد
در اجرا اما کارگردان موفق شده علیرقم نداشتن یک قصه یا یک خط روایی گیرا موقعیت عنوان شده را به خوبی و با جذابیت به کل زمان نمایش بسط دهد او کم بودن قصه و درام کار را با استفاده از دیا لوگهای سرضرب، میزانسن های متنوع، استفاده از تمامی صحنه که باعث بالا رفتن ریتم و استاتیک صحنه به همراه دیالوگهای طنازانه ای که به خوبی نوشته شده همراه بازیهای خوب بوده جبران کند بخش پایانی کار که با تغییر موقعیت همراه می شود نیز از نکات خوب متن بشمار می آید ... دیدن ادامه ›› قسمت طلایی متن آنجایی است که یکی از شخصیتها به این اشاره می کند که《برای ویرانی یک مجموعه فقط کافیست بخشهای کوچک آنرا جدا و تخریب کرد》طراحی صحنه با شکل رنگ و شکل یکپارچه به خوبی بیانگر بوده و ایده نردبان و قرار گرفتن واسیلی بر روی آن باز به خوبی وضعیت بالا بودن و بالارفتن را بیان می کرد، صحنه درخشان کار رفت و برگشت اقلام خوراکی دزدی شده همراه رفت و آمد پرسوناژها به صحنه طنز موقعیت خوب و جذابی را خلق کرده بود همچنین اشاره و ارجاع به صحنه تئاتر در دیالوگها فاصله گذاری خوبی را بوجود آورده بود
اما دیالوگهای پندآموز اخلاقی انتهایی نظافت چی که با تغییر موقعیت تبدیل به بازرس مالی می شود بیرون از کار و شعاری بود همینطور تخریب سازه فروشگاه توسط تماشاگران به غلظت شعاری بودن می افزود که با توجه به رسایی متن و اجرای خوب به نظر من لزومی نداشت
در انتها باید گفت شاهد یک تئاتر خوب بودم، نویسنده موفق شده به خوبی حرف خود را در مرز نقد سیاسی و اجتماعی بدون درغلطیدن به یکی از آنها و غلو کردن بزند که این مدل کار به شدت برای دوران فعلی مورد نیاز است، خداقوت جانانه به گروه و دوست عزیز افشین میگم خصوصا" اجرا رفتن در این شرایط خاص، برای گروه و جواد جوشن لو آرزوی کارهای خوب بعدی همراه موفقیتهای روزافزون رو دارم🙏🌹
ممنون از نگاه جذاب و ظریف شما
۰۷ آبان ۱۴۰۱
جواد جوشن لو
ممنون از نگاه جذاب و ظریف شما
سپاس،موفق باشید🌹
۰۸ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Shahab Zoghi (shahabzoghi7)
درباره نمایش تااون i
🐀 تانبودن

نمایش تااون ساختاری دایره ای دارد یعنی از خطابه حاکم موشها در فضایی اکسپرسیونیستی به بیان هستی شناسانه موجودیت موشها میپردازد آغاز و به همین صحنه با تغییراتی ختم می شود، اما هادی حوری با دنیای تمثیلی موشها به بیان نقد سیاسی،اجتماعی پرداخته او دنیایی را به نمایش می گذارد که در شهر موشها حاکمانی وجود دارند که با ایجاد فضایی بسته به موجودیت خود ادامه می دهند و به مدد عدم آگاهی و فهم موشها همچنین با ارعاب عامل بیرونی گربه ها که به نظر ساخته و پرداخته خود آنهاست موجودات سترونی را در تاریکی جهل گرفتار کرده اند، استفاده و بازی خوب از کلمات متشابه و مترادف بعضا" معروف و استخراج معانی ثانوی به شکل ابزورد و گاهی فلسفی از نکات خوب متن بود که مثل نام نمایش(تااون) کارکرد دوپهلوی معناباخته به واژه ها می بخشید، این کار بخشها و لحضات خوبی دارد مثل بازی خلاقانه ای که با اسامی کتابهایی می شود که در معرض موشها به جهت خوراک دانایی قرار گرفتند یا منولوگی که یکی از موشها در حالت غیرطبیعی به بیان حقیقت آن فضا بیان می کند و با مرگ خودش به پایان می رسد اما به نظرم نقطه ضعف این نمایش عدم پیوستگی روایی این پرده ها و لحظات است که کمی باعث منوتن شدن و ملال مخاطب می شود در واقع تاکید زیاد نویسنده و کارگردان بر مضمون کار که به گونه ابزورد بیان می شود کارکرد روایی و درام را کمرنگ کرده و رفت و برگشت نور و تعویض صحنه به این مهم کمک کرده باز به نظر حقیر می شد در یکی دو صحنه با استفاده از پاساژهایی با حرکات فرم و استفاده از نور و صدا و حذف یکی دو صحنه کوتاه به نمایش جانی تازه بخشید و از بازیگران خصوصا" چهار بازیگر فرم نقابدار استفاده بهتری کرد، نورپردازی انتهایی با استفاده از مه کار جدید و خلاقانه ای بود که تا به حال ندیده بودم و فضای آرزومندانه و رویاگونه را به خوبی متبادر می کرد که با جدایی تراژیک موشی که در پی دانایی است و معشوقه اش که ... دیدن ادامه ›› به جهت آگاهی سایرین می ماند صحنه خوبی را خلق میکند اگر خط روایی کار تقویت می شد و پیوستگی دراماتیک بوجود می آمد عمق حسی صحنه انتهایی مضاعف می گردید، هادی حوری سیر نزولی این شهر استبداد زده را به خوبی ترسیم می کند حاکمان از فرط ترس از تغییر و دانایی موشها شروع به از بین بردن خود یا به عبارت بهتر شروع به خودزنی می کنند و بازی با جمله معروف(بودن یا نبودن) شکسپیر در انتها با سرخوشی از فتح بیشتر زوال و نبودن را نوید می دهد تا مانایی آنها، نمیدانم که آقای حوری چقدر از ادبیات ایران الهام گرفته اند اما این نمایش من رو به یاد منظومه موش و گربه عبید زاکانی انداخت که آنجا هم از تمثیل حیوانات استفاده شده، طراحی خوب لباس،صحنه و گریم و بازیهای قابل قبول از موارد خوب این کار بود، اما صدای موزیک صحنه کمی زیاد بود
در انتها شاهد یک کار خوب و تجربه ای جدید بودم که می توانست خوبتر باشد اولا" خوشحالم این کار که به خاطر کرونا تعطیل شد با همت آقای حوری و گروه خوب دوباره به روی صحنه رفت و دوم حضور ۴ نفر از دوستان در این کار باعث افتخار بود، به همه گروه خداقوت میگم ان شااله شاهد کارهای خوب بعدی و موفقیت عزیزان باشیم🙏🌹
بسیار متشکرم از نقد تون
مسلما هر نگاه تازه ای به اثر مولفه ای ست که باعث قوت و‌گسترش اثر خواهد بود
پاینده باشید
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
مجید صد خسروی
ممنون‌شهاب جان از اینکه‌به تماشای کار ما نشستی
انجام وظیفه بود🙏
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
سلام و درود فراوان
چه خوب و زیبا نوشتید، سپاسگزارم.
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیاهه مقصوداُف همراه برف

به نظرم برف سیاه در گونه سورئال با تم معمایی قرار میگیرد، نمایش با وقوع یک قتل اتفاق می افتد که قرار است ماجرا با فلش بک یا رجوع به گذشته نویسنده منزوی و مغروری به نام مقصوداف که در انتها مشخص شده که دچار بیماری اسکیزوفرنی است معلوم شود اساسا" مدل بازی با زمان و رفت و برگشت بین خیال و واقعیت و دیالکتیک بین این دو از سوژه های جذابی بوده که بارها و در برخی موارد به مدد این بیماری روانی مورد استفاده نویسندگان و کارگردانان تئاتر و سینما قرار گرفته اما دو مسئله مهم در اینگونه آثار مورد توجه است ۱- انتقال درست حس یک اسکیزوفرن برای نیل به درک فهمی که او دارد ۲- رسیدن به شخصیت پردازی کاراکتر اصلی از پس بازی خیال و واقعیت
من فکر میکنم اساسی ترین مشکلی که به این کار وارد می شود این است که کارگردان با نگاه سینمایی و تصویری وارد شده یعنی جدای داستان جذابی که به نگارش درآمده اما کارگردان خواسته بدون استفاده از عناصر افزودنی نمایشی و با بهره گرفتن از عناصر تصویری به اجرای این کار اقدام کند بدین لحاظ او از فلش بک و فلش فوروارد و نریشن مدد میگیرد که البته با توجه به تحرک کم صحنه و دیالوگ محور بودن استفاده از نریشن ایده خوبی بود اما شما در تصویر از امکانی به نام کات کردن که در کسری از ثانیه اتفاق میفتد بهره میبرید اما کات در تصویر وقتی تبدیل به تعویض و مکث در صحنه می شود باعث افتادن ریتم شده مورد دیگر به دلیل امکانات متعدد مثل تدوین جلوه های تصویری، دوربین و... شما اگر فقط به خود داستان تمرکز کنید باز هم میتوانید مخاطب را جذب قصه کنید اما در تئاتر این استاتیک ... دیدن ادامه ›› صحنه و فراز و فرود دراماتیک است که باعث جذابیت میشود که باز هم این کار میتوانست با پرداختن بیشتر به شخصیت اصلی و پاساژهای صحنه ای و حسی کمی از منوتن شدن کار بکاهد و شاهد اینهمه رفت آمد فرسایشی کاراکترها به صحنه نباشیم همینطور کوبیدن مکرر در که امیدوارم آن در تا پایان کار سالم بماند، مثال خوب سینمایی که میتوان زد فیلم یک ذهن زیبا ساخته ران هاوارد است اگر کارگردان به شخصیت پردازی نویسنده و زوایای پیدا و پنهان او توجه بیشتری میکرد تاثیر پذیری این کار بیشتر میشد، طراحی صحنه،طراحی گریم،طراحی لباس و انتخاب بازیگران به خوبی انجام شده بود، همچنین انتخاب بازیگر افسر کا گ ب با نوع فیزیکش و مدل طراحی لباسش به جهت کنایه سیاسی کار، اگر حمل بر آشنایی و دوستی من با محمد عبدالهی نباشد توانمندی بازی او با توجه به اکت فیزیکی کمی که داشت همچنین به دلیل ایفای نقش اصلی کمک خوبی به کار کرده بود
در نهایت با توجه به دوران سخت کرونا و شرایط بد اقتصادی بابت به اجرا بردن یک کار استاندارد که نمیتوان گفت بد بود به گروه خداقوت بگم، خوشحالم دوستانم که بازیگران خوبی هم هستند یعنی محمد عبدالهی و افشین کامیاب فرد کار دیگری رو به اجرا بردن آرزوی موفقیت برای مجموعه و کارهای بهتر و بیشتر بعدی رو دارم🙏🌹
امیرمسعود فدائی، سپهر و آذین حجازی این را خواندند
محمد عبداللهی و Sarina Soleimani این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
♟️سو تفاهم تقدیر

نمایش از روی یکی از نمایشنامه های نویسنده معروف آلبر کامو فضایی کابوس گونه و برزخ مانندی را تداعی میکند در واقع موقعیت تیره و نیمه ویران مسافرخانه بازتابی از درونیات کاراکترهایی بوده که میخواهند با تاریکی گناه به روشنایی رستگاری برسند متن به لحاظ مضمون بسیار شباهت به نمایشنامه مشهور جنایت و مکافات داستایفسکی دارد
اما نکته مهم، برخی از متون شاید به لحاظ ادبیات نمایشی قابل باشند اما برای تبدیل به یک تئاتر به لحاظ مصالح نمایشی دچار ضعف هستند که اینجا کارگردان باید با استفاده از عناصر افزدونی نمایشی اثر را از منوتون شدن و پایین بودن ریتم نجات بخشد مانند پاساژهای اکپرسیونیستی، ترکیب حرکت فرم با دیالوگهای کلیدی با استفاده از نور و صدا همینطور استفاده کمتر از رفت و آمد نور برای برخی صحنه ها چیزی که به شدت در این کار احساس میشد و نبود، با توجه به دیالوگ محور بودن کار شروع نمایش با حضور شخصیتها و تکرار یکی از دیالوگهای کار کافی بود و صحنه دوم حضور دختر در قفس به نظر من نیاز نبود من متن اصلی رو مطالعه نکردم ولی شخصیت پردازیها و روابط بین کاراکترها به لحاظ دراماتیک خیلی واضح نبود خصوصا" برادر خانواده، علت ترک خانواده و دوری طولانی مدت و چگونگی یافتن آنها؟ تاثیر وجود همسر برادر چه بود؟ و از همه بدتر دلیل حضور مستخدم معلول؟ یکی دیگر از موارد منفی طراحی صحنه کار بود به نظرم با توجه به محدودیت صحنه سالن شاید اگر طراحی صحنه مینیمال تری لحاظ میشد بهتر بود خصوصا" میز بزرگ و شفاف نورانی و صندلیهایی که تناسبی با فضای نمایش نداشت همینطور پودسهای ... دیدن ادامه ›› بزرگ، آن چراغ چشمک زن قرمز هم جز آزار مخاطب کارکرد خاصی نداشت، میتوان حدس زد شاید به لحاظ ممیزی صحنه به قتل رسیدن کاراکترها به شکل مفهومی اجرا شد که اگر اینطور نبود به لحاظ حسی تاثیر بهتری داشت خصوصا" صحنه کشته شدن آخر، انتخاب بازیگرها خوب انجام شده بود و بازیگرها تلاش خودشان را برای ارائه بازیهای خوب کرده بودند
در نهایت شاهد نمایشی بودیم که شخصیتها به دلیل انتخاب مسیر غلط حاصل از طمع و روح اهریمنی در مسیر تباهی قرار گرفته و در نهایت چیزی جز نیستی و از دست دادن عایدشان نمیشود که دست تقدیر آنها را به این انتهای تراژیک رهنمون ساخت
در انتها به گروه خداقوت میگم که بعد از دوران سخت کرونا و شرایط بد اقتصادی از یک متن معروف کاری رو به اجرا بردن، ان شااله با نگاه نقادگونه و کسب تجربه در آینده شاهد کارهای بهتر و بیشتری باشیم، همچنین باعث خوشحالی بود تماشای اجرای دیگه ای از دوست گرامی مهربان خانم خداوردی با آرزوی موفقیت🙏🌹
امیرمسعود فدائی، شاهین، آذین حجازی، امیر مسعود، سپهر، تانیا و آریا این را خواندند
Radin این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Shahab Zoghi (shahabzoghi7)
درباره نمایش کوری i
🕶️ دیدن یا ندیدن

به نظر من نمایش کوری در گونه ابزورد قرار میگیرد که ساختار دایره ای دارد یعنی از شخصیت زن سفیدپوش شروع و به همان شخصیت ختم می شود، این کار فاقد خط روایی معین است و به صورت کلاژ از طریق منولوگهای کاراکترها شکل میگیرد خطری که این گونه از آثار با آن مواجه هستند افتادن به وادی منوتون شدن است اینجا اما کارگردان موفق شده با استفاده از میزانسن های متعدد و حرکات بازیگران و استفاده از تمام صحنه نمایش را از این خطر نجات دهد نمایش شروع خوبی دارد و داستان شخصیتها با ریتم مناسب و با استفاده از حرکات و میزانهای تو در تو و متنوع باعث جذابیت برای مخاطب می شود، اما ماهیت کوری در رابطه با فهم انسان از رویدادها و واکنش درست در قبال آنهاست شروع نمایش با زن سفید پوش است که نشانه ای از فطرت پاک انسان بوده که در آستانه به دنیا آوردن فرزند است باقی پرسوناژها گویی تکثر یافته همان آدمی هستند که هر کدام گرفتار یکی از رذائل اخلاقی هستند که همه آنها با صدا و ضربه ای به کوری مبتلا می شوند و حالا به مثابه داستانهای کهن زن سفید پوش که میبیند باید به شخصیتهای گرفتار سیاه پوش کمک رساند و با مرد شنل پوش(شر) برای رهایی تقابل کند، شخصیتهایی که گویی در برزخ اعمالشان گرفتار شده و به جای دیدن حقیقت سعی در توجیه کارهای خود دارند در واقع کوری آنها ناشی از نابینایی باطن آنهاست و بینایی زن نشان از پاکی نهاد اما نمایش پس از شروع خوبش در میانه راه دچار افتادن ریتم می شود همان جایی که به دنبال سرگروه هستند ولی مجدد کارگردان با صحنه جدید و میزانی تازه که ناشی از کودکی شخصیت اصلی است به ریتم درست کار کمک میکند اینبار نخهای کشیده شده در عرض صحنه چونان تارهایی است که شخصیتها به واسطه اعمالشان به دور خود تنیده اند و زمانیکه پی به دلیل وضعیت خود میبرند مرد شنل پوش که در طول نمایش جزو آنها بوده در قامت اهریمنی که برآنها استیلا یافته ظاهر می شود که در پایان متوجه می ... دیدن ادامه ›› شویم او همان برادری است که در دوران کودکی زن سفید پوش باعث مرگ مادرشان شده، در انتها نیروی خیر با دادن یک قربانی به نیروی شر فائق می شود و با اهداء ایثار گونه بینایی باعث نجات و رقم خوردن فصل جدیدی از زندگی می شود، زنی بینایی که در شهر کورها غریب افتاده بود حالا به قیمت نابینایی نعمت دیدن( یا همان بینایی باطن) را به انسان می بخشد

در مجموع شاهد یک کار خوب بودم که شاخصهای یک تئاتر را داشت از نقاط قوت کار استفاده مناسب از نور و فاصله گذاری توام با تغییر صحنه بدون رفت و آمد نور بود، در سینما معروفه که گفته میشه همه داستانها گفته شدن اما شیوه اجراها متفاوته این کار هم داستان تازه ای نداشت اما شاهد یک اجرای متفاوت و خلاقانه از متن کوری ساراماگو بودیم، به گروه خداقوت میگم همچنین تبریک به محمد و مسیح عزیز ان شااله شاهد کارهای بیشتر و بهتر از شما باشیم.👍🌹
🤍🙏🏼
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
🌹🙏🏻
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
حمیدرضا خسروی لرگانی (channel6166)
💙💙💙🖐️🖐️🖐️
۲۹ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسئله نویسنده هنرمند

نمایش هنرمند بودن یا نبودن... فضای سرخوشانه ای مبتنی بر کمدی موقعیت داره که کمی به سمت فضای ابزورد میل پیدا میکنه، نمایش با ورود شمایل گونه نویسنده ای که گویی همزاد شخصیت نویسنده داستان بوده شروع خوبی داره اما مهمترین ضعف کار، نبود یک خط روایی حتی کمرنگ در نمایش است موقعیت های ایجاد شده توسط کاراکترهای متعدد که مدام در رفت و آمد هستند فضای طنزگونه و خوشایندی ایجاد میکنه اما به دلیل فقدان یک پیرنگ روایی این موقعیتهای متعدد مستقل از اثر قرار گرفته و کارکردی در کلیت کار ندارند که در مقاطعی به لحاظ اِزدیاد این موقعیتها تبدیل به حالت منوتن و پراکنده گویی می شود انگار نمایشنامه نویس یا کارگردان خواسته عدم وجود یک خط روایی را با موقعیت ها و کاراکترهای زیاد پر کنه تعدادی از کاراکترها زائد هستند و بود و نبودشان تاثیری در نمایش نداره نکته مهم باز به لحاظ شکل نگرفتن یک داستان و تعدد شخصیتها این بود که مسئله نویسنده و همسر نویسنده برای مخاطب معلوم نیست و اینکه او در یک تغییر فضای اکسپرسیونیستی میگه: "من فقط دنبال یک زندگی آروم هستم" در کلام باقی می ماند و به لحاظ حسی من رو به نویسنده نزدیک نمیکنه همینطور همسر اون معلوم نیست مشکل همسر با نویسنده چیه که از ابتدا با اون در حال بحث کردنه؟ (موضوع شک کردن به رابطه با زن دیگه بعدا" بوجود میاد) قسمت انتهایی در پی مرگ نویسنده همزاد با تغییر اکسپرسیونیستی و تشکیل یک قاب ایده و اجرای خوبی داشت اما به دلیل اشکال اصلی که ذکر شد باز هم جدا از اثر می ایسته، طراحی صحنه خوب بود و ایده بسته های پر از کاغذهای مچاله شده و کشیده شدن نخ و ریختن اونها از سقف ایده جالبی بود در مورد بازیها به نظرم دو نوع بازی رو شاهد بودیم بازی متوسط و خوب تِم درگیری نویسنده با اثرش تم جذابی بوده که در سینما و تئاتر تعدادی از نویسنده و کارگردانها به اون پرداختن به نظر من مدل اجرای این کار باید به صورت ... دیدن ادامه ›› رفت و برگشت بین خیال و واقعیت و تعلیق این دو میبود مثال خوب در سینما فیلم شبح کژدم کیانوش عیاری یا نمایش معروف پزشک نازنین نیل سایمون که بارها اجرا رفته
در مجموع میشه گفت علیرقم اشکالاتی که به نظرم رسید اما شاهد کار بد یا ضعیفی نبودیم و باید خداقوت به گروه گفت من کار پر پرسوناژ کار کردم و میدونم مشکله و زحمت زیادی کشیده میشه خصوصا" با اوضاع کرونا، خداقوت به همه مخصوصا" الهه خانم میگم ان شااله هم شما هم حمیدرضا رکنی در سال آینده کارای خوبی انجام بدید و اجرا ببرید??
ممنونم از حضور و نگاه قشنگتون ???
حتماً از نقد سازنده شما در روند پیشرفت کار استفاده خواهیم کرد و امیدوارم در اجراهای آتی بتوانیم رضایت نگاه قشنگتون رو با نقاط قوت بیشتر جلب کنیم ????
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید