دست گذاشتن روی موضوعاتی مثل قاتلان زنجیرهای میتواند بسیار خطرناک باشد. از این لحاظ خطرناک که میتواند اثر را به سمت یک کار کاملا تیپیک و کلیشهای بکشاند اما غلامرضا لبخندی به خوبی از تمام این کلیشهها رد میشود.
نمایش با انتخاب فرمیاش یعنی شیوهی روایتگری شکل دیگری تاریخ را بازگو میکند و شیوههای نمایش ایرانی را با ژانر هارور به خوبی تلفیق میکند. میتوان گفت غلامرضا لبخندی ترکیبی از شیوههای نمایشی ایرانی و ژانر هارور(وحشت) است و استفاده نمایش از ژانر بسیار درست و جذاب است. نمایش با ایدههای تیپیکال آشنایی زدایی میکند،دقیقاً همان کاری که با ماشین پیکان کردهاست.
میزانسنهای نمایش هم کاملا همسو با شیوهی روایتاش است و ایدهٔ درخشان نشستن بازیگرِ نقشِ غلامرضا(بهروز پناهنده) پشت پیکان در تمام طول نمایش بسیار تکان دهنده است و همچنین ایدهٔ نشستن باقی بازیگران در کنار تماشاگر که بهنوعی فضای دادگاه را تلقی میکند. این میان به هیچوجه نباید از بازی درخشان بهروز پناهنده غافل شد بازیگری که بزرگترین مزیتاش ایناست که هم میتواند نقش منفی را به نحو احسنت بازیکند و هم نقش مثبت. با نقش های مثبتی که بازی کرده میتوان همذاتپنداری عمیق کرد از نقشهای منفیاش میتوان متنفر شد،مثل خندههایش پشت فرمانِ پیکان.
غلامرضا لبخندی نمایشی روایتمحور است که روایتاش را در ژانر وحشت تنیدهاست و در این کار بسیار موفق است. کاری که ریسک پذیری بالایی میخواهد و این نمایش بهخوبی از پس این کار برآمده و میتواند هفتاد و پنج دقیقه چشمها را بهسوی ماشینِ پیکانِ غلامرضا لبخندی خیره کند.