چه شب دارکی شد دیشب..!
انتظارم این بود (شاید هم به هر دلیلی بی جا) که موضوع قربانی بودن زنان بولد باشه، اما چیزی که من دریافت کردم (حداقل در لایه اول) قربانی بودن شخص قاتل بود.. (قربانی جغرافیا، ایدئولوژی، اطرافیان و ..) که انگار همه این عوامل اگر دست به دست بدهند از تک تک ما چنین قاتلی در میاد؟ در میاد آیا؟
اما من تا لحظه ی محاکمه و اون دیالوگ های دو نفره بین لبخندی و اون (به گمونم) بازپرس.. میخکوب صحنه بودم،
بازی ها عالی بودن و تمام صحنه تسخیر شده بود، بعد از اون اما به نظرم یک مقدار طولانی شدن کار خسته مون کرد و اون حس جذب شدن کمی تقلیل پیدا کرد. شاید هم به این دلیل بود که اون قدری که من از آقای لبخندی متنفر شدم، نمایش نشده بود.
اما اون تک جمله ی ثانیه ی آخر اجرا.. خیلی دوست داشتم دوستانی که حرفه ای هستن و قدرت تحلیل دارن، راجبش صحبت کنن.