در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | هلیا حسینی درباره نمایش زندگی در تئاتر: نمایش “زندگی در تئاتر” از ابتدا تا انتها سفری بود به قلب روابط انسانی،
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:45:11
نمایش “زندگی در تئاتر” از ابتدا تا انتها سفری بود به قلب روابط انسانی، هنر و هنرمند و پیچیدگی‌های دنیای تئاتر.
هرچند نمایش تلاش می‌کرد این مفاهیم عمیق را به تصویر بکشد، اما روند اجرا همیشه درگیرکننده نبود. شروع کار کمی کشدار و بی‌رمق به نظر می‌رسید؛ انگار که نمایش هنوز خودش رو پیدا نکرده بود. این مسئله باعث شد که در ابتدا احساس کلافگی کنم.

با این حال، با جلوتر رفتن نمایش،اجرا به‌یک‌باره به سطح تازه‌ای از جذابیت رسید. نقطه‌ای که اختلاف سنی میان رابرت و جان برجسته‌تر شد، روح نمایش جان تازه‌ای گرفت. این تضاد میان نسل‌ها، نه فقط درباره تفاوت‌های سنی، بلکه درباره غرور، ترس و شکنندگی زندگی هنری بود.

رابرت، پیر و خسته، با ترسی عمیق از فراموش شدن دست و پنجه نرم میکرد و این اتفاق با کم شدن لباس ها از روی رگال به حقیقت پیوستن این ترس رو به خوبی نشون میداد در حالی که جان، مغرور و سرشار از انرژی جوانی، خود را در اوج می‌دید. این تقابل، نه‌تنها نقطه اوج درام بود، بلکه به‌وضوح تم اصلی داستان را نیز بیان می‌کرد: تناقض‌های درونی و بیرونی دنیای تئاتر.

اما دیر رسیدن نمایش به این نقطه اوج، یکی از نقاط ضعفش بود. مخاطب مجبور بود زمان زیادی ... دیدن ادامه ›› را در سکوت نسبی و گاهی خسته‌کننده سپری کند تا به این لحظه‌های جذاب برسد. با این حال، وقتی بالاخره به این نقطه رسید، احساسات انسانی، پیچیدگی‌های عاطفی و فلسفه‌های درونی تئاتر به‌گونه‌ای مطرح شد که تجربه کلی نمایش را معنادار می‌کرد و لحظات قبلی ای که گاهی به سختی گذشتند رو از یاد میبرد.

برای من هربار حضور رابرت و اجرایش، نقطه‌های اوج این نمایش بودند.
هرچند اجرای بی‌نقصی نداشت و چند جا تپق زد، اما بنظرم خودش این موضوع رو به‌شکل هوشمندانه‌ای وارد بحث کرد. جمله‌ای که درباره منتقدها گفت،برای من بسیار تأثیرگذار بود: “منتقدها هیچ‌وقت بخش‌های خوب اجرا رو نمی‌بینند؛ کافیه یک اشتباه کنی تا با همون بهت حمله کنند.”

این جمله نشون داد که حتی در دل یک اجرای نمایشی، دغدغه‌های واقعی هنرمندان درباره قضاوت شدن وجود دارد. این نگاه به اجرای بازیگر، یک لایه انسانی به نمایش اضافه می‌کرد؛ که یعنی بازیگر فقط یک شخصیت روی صحنه نیست،بلکه هنرمندی ست که برای دیده شدن و درک شدن می‌جنگد.

نقد این اجرا را نمی‌توان تنها به ضعف‌هایش محدود کرد.
وقتی یک بازیگر، با وجود نقص‌ها(چه روی صحنه چه پشت صحنه)بتواند مخاطب را درگیر کند و حس واقعی ایجاد کند، کار بزرگی انجام داده است. ضعف‌ها بخشی از نمایش هستند، اما نباید باعث بشه که خوبی‌های یک اجرا رو نادیده بگیریم


خوش درخشیدید خداقوت🌻
دیر رسیدن نمایش به نقطه اوج به نظر من اسانس این نمایش‌نامه است.
هلیا حسینی
برای من کمی سخت بود بخصوص که صندلیم کنار جایی بود که عوامل پشت صحنه نشسته بودند و متوجه حرکاتشون میشدم و این باعث میشد بیشتر بفهمم که هنوز نمایش منو جذب خودش نکرده تا حواسم رو از هر عامل خارجی ...
من هم همونجا نشسته بودم ولی تجربه خوبی از این نمایش داشتم و البته می‌دونید که مخاطب آسان‌گیری محسوب نمیشم.
این کلا باگ خانه هنر دیوار هست که در دو نمایش قبلی هم که دیدم وجود داشته است.
هلیا حسینی
برای من کمی سخت بود بخصوص که صندلیم کنار جایی بود که عوامل پشت صحنه نشسته بودند و متوجه حرکاتشون میشدم و این باعث میشد بیشتر بفهمم که هنوز نمایش منو جذب خودش نکرده تا حواسم رو از هر عامل خارجی ...
اتفاقا دوست عزیز، این دیده شدن تحرکات پشت صحنه عمدی هست بهر حال اگر به اسم نمایش رجوع کنید
یعنی زندگی در تئاتر، متوجه عمدی بودن این موارد میشید بهر حال کل لحظات این نمایش در تئاتر میگذره
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید