در ستایش جنگ
این یک نقد نیست و یک نوشتار است
اجرایی عالی اما نه درخشان
پازل ها کنار هم چیده می شود. گروتسگ فضا همچون شلاق بر صورت رد قرمز می گذارد. با خنده به اوج نفرت از جنگ می رسیم و این مصداق پارادوکس ستایش جنگ است.
ریشه را باید در دادئیسم جستجو کرد.
دادئیسم در اوایل قرن بیستم و به ویژه در سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۴ در سوئیس، فرانسه و آلمان شکل گرفت. این جنبش به عنوان یک واکنش به جنگ جهانی اول و اثرات مخرب آن بر جامعه و فرهنگ ایجاد شد. نفرت از باورها، از بین رفتن تمام هنجار ها و وحشی گری روز افزون انسان همه چیز این ساختار بود.
دادئیستها به شدت از منطق، عقلگرایی و نظم اجتماعی انتقاد میکردند. آنها معتقد بودند که جنگ و ویرانی ناشی از این تفکرات بوده و به همین دلیل به دنبال ایجاد یک هنر بیمعنا و بیقاعده بودند که بتواند به نوعی اعتراض به وضعیت موجود باشد.
در هر اپیزود نمایش جنگ به شدت این وضعیت ترسناک دیده
... دیدن ادامه ››
می شد، گاهی سکون ها و سکوت ها ترس را در من به وضوح ایجاد می کرد.
اپیزودها را نمی نویسم بروید و ببینید
کارگردانی اثر از دیدگاه من دو بخش دارد. کارگردان به مثابه یک مدیر و کارگردان به مثابه یک هنرمند
ابتدا بخش دوم: مفهوم بی نظیر نویسنده و کارگردان که سعی در انتقال آن دارد و blocking نمایش که کارگردان به شدت دقیق از فضای اجرایی اثر استفاده کرده بود و میزانسن های سینوسی چشم نوازی خلق شده بود. و از سویی با هدایت قابل قبول بازیگران توسط کارگردان نباید گذشت.
اما خود بازیگران دقیق درخشان و پر تلاش گام به گام من را به عنوان مخاطب همراهی کردند و مفهوم را به من رساندند.
نور
موسیقی
لباس با تمام بی اشتباهات فاحش اش
کارکرد خوبی داشتنند.
اما چرا اجرا درخشان نبود
دوم بخش اول: آشفتگی بی حد و اندازه پشت صحنه چندین بار مرا از اجرا جدا کرد. سر و صدا و عدم تمرکز اجازه لذت بردن حداکثری از نمایش را به من نداد.کارگردان مسئول بی نظمی پشت صحنه است.
بگذریم این نماش بسیار حرف برای گفتن دارد حتما ببینید.
اما سخن با دوستی که بعد از اجرا باهم گپ زدیم و اسم تو را نمی دانم
پسرررررر نا امید نباش.... بجنگ... به خودت و گروهت باور داشته باش و بدرخش
با احترام
مسعود طیبی
استاد دانشگاه و کارگردان