من امروز کار رو دیدم. خسته نباشید.
به نظرم کارگردان و مترجم ( که هردو یک نفر هستند) نتونسته بود روح نمایشنامه آرتور میلر رو درک و استنباط کنه.. سوالی که در ذهنم شکل گرفته اینه که وقتی نمایشنامهای توسط مترجم های حرفهای ترجمه شده چرا یک کارگردان و تهیه کننده و بازیگر، اثر رو ترجمه میکنه و اینطوری نمایشنامه رو دگرگون میکنه و اون رو در سطحی ترین حالت ممکن اجرا میکنه؟؟؟ وقتی ترجمه، اون روح دمیده شده در اثر رو نداشته باشه خب مسلما بازیگران هم نمیتونن به درک درستی برسند و به خوبی اجرا کنن...
و اما نمایشنامه
... دیدن ادامه ››
اصلی...
حاوی اندکی اسپویل
در نمایشنامه آرتور میلر ما با عشق ممنوعهای مواجهه هستیم.. عشق مردی به خواهرزاده همسر خودش( کاترین) که از بچگی با آنها بزرگ شده ولی این عشق ممنوعه خیلی رو نمیشه و مرد وقتی پای رغیب به میون میاد دچار برآشفتگی و استیصال میشه چون کاری از دستش برنمیاد.. از اون طرف همسر مرد ( خاله کاترین) از عشق شوهرش به کاترین بوهایی برده ولی هیچ وقت عنوان نمیکنه ولی برای نجات زندگی خودش در تلاش هست که کاترین زودتر ازدواج کنه و از شوهرش دور بشه. در طرف دیگر پسر مهاجر رودولفو که قراره با کاترین ازدواج کنه دارای یه سری خصوصیات زن نما هست و شائبههایی از گِی بودن اون هست.. هیچکدوم از اینها در نمایشی که ما دیدیم نبود و شخصیت ها در سطحی ترین لول خودشون باقی مونده بودند و روابط پیچیده و دیالوگ های دوپهلو که در نمایشنامه بود توی این نمایش وجود نداشت. از همه بدتر حذف کردن شخصیت وکیل بود که در نمایشنامه راوی داستان هست و به نوعی بازی فرمی انجام میده.. کسی که تعریف کردن داستان از زبان اون با صحنه های نمایش درهم ادغام میشه و خیلی جالب و زیباست.. و پایان بندی عجولانه و نامعقولی که در نمایش دیدیم در متن اصلی طور دیگهای بود...
اگر نمایش اقتباسی از نمایشنامه اصلی هست باید این عنوان بشه ولی وقتی قسمتی از دیالوگ ها و قسمتی از صحنه ها عین نمایشنامه اصلی هست، پایان بندی چرا باید اینگونه تغییر کنه؟؟ نمیدونم.. من اینکار رو نمیپسندم.. هم از جهت امانتداری و هم از جهت اقتباسی...
شخصیت ادی هم به نظرم خیلی خوب درنیومده بود.. هم لهجه غریبی داشت( شبیه لهجه آذری.. با احترام به همه همزبان های خودم ) که باور پذیری یه نمایشی که محلش آمریکاست رو کم میکرد و هم حرکات اضافه و رفت و آمدهای مداوم، زیاد داشت.
همگی خسته نباشید.❤️❤️