«باغ دکتر کوک»، نمایشی کلاسیک با یک داستان خطی ساده و پیامی مستقیم که از دقیقهی شاید ۱۵ به بعد کاملاً مشخص بود دنیا دست کیه و قراره به کی برسه!
بهنظرم نمایش بدی نیس و شاهد اجرای یک تئاتر با تمام المانهای اون خواهید بود. حتی میتونم بگم دیدنش به دلیل دکور خوب و سنگین، نورپردازی مناسب، صداگذاریهای کاربردی و جذاب و بازی تقریباً یکدست بازیگرانش، خالی از لطف نیست؛ اما از طرفی همراستا با نظر دوست بسیار ارزشمندم اردشیر جان، بعد از دیدن این نمایش از خودم پرسیدم: لزوم اجرای چنین نمایشی، اونم با تقبل چنین زحمت و انرژی و دکوری، در حال حاضر چیه؟
من اعتقاد ندارم که هر نمایشی باید دارای پیامی آوانگارد یا خارقالعاده باشه، اما آخه دورهی یک متن مثلاً جنایی-معمایی با پیام اخلاقیای بسیار چی بگم، ساده و پیشپاافتاده، که بهطرزی کاملاً سنتی، انقد مستقیم کوبونده میشه تو صورتت، واقعاً تموم نشده؟ شاید نشده، نمیدونم.
ریتم نمایش از نظر من کند بود. یعنی راستش وسطهاش خسته شدم و اینطوری بودم که خب، پیامها دریافت شد، لطفاً سریعتر برسید به انتها که ببینم قراره با چه صحنهی پایانیای روبرو بشم.
استفاده از اصوات متناسب با لحظات اجرا رو دوس داشتم، فکر شده، بهجا و هماهنگ بود.
بازی بازیگران، در کل، قابل قبول و باورپذیر و یکدست بود.
طراحی
... دیدن ادامه ››
لباس هم خب، متناسب با متن و زمان و لحن داستان بهنظر میرسید. فقط کفش طلایی برقبرقی دکتر، خیلی توجهمو جلب کرد. برعکس بقیهی لباسشون، در انتخاب کفش، دلْشادی مفرطی به خرج دادن😉
جا داره درمورد ضعفهای اجرایی کار هم از نظر خودم بنویسم:
-قبل از شروع نمایش، بیان اینکه بازیگرانی که همدیگه رو لمس میکنن کاملاً به هم محرمند چه لزومی داشت؟ اگه قرار بود قبلش به کسی حساب پس بدید دادید، و اگه قراره باز هم حساب پس بدید اون به ما نیس! بیان چنین چیز پیشپاافتادهای در مرحلهای از تاریخ که از خیلی چیزها عبور کردیم رو جز توهینی به شعور جمعی جامعهای که مدتها از زمان پوستاندازیش گذشته نمیدونم.
-مخاطبان عزیز، انتظار حداقل یک ربع تأخیر رو داشته باشن به دلایل همیشگی دیر تحویل دادنِ سالن و... واقعاً کی قراره این موارد، پیشبینی و حل بشه؟ مثلاً اگر طبق تجربهی چندین سالهی خودتون، ساعت اجرا رو میذاشتید ۸:۳۰ و بدون تأخیر اجرا میرفتید بهتر نبود؟
-به دلیل استفاده از میکروفون، صدا به همهجا خوب میرسه؛ اما از طرفی چون در زیر لباس نصب شده، گاهی انقد خشخش و نویزش زیاده که کلافهکنندهس.
-تپق بازیگر نقش جیمی در ۱/۴ نهایی کار و شاید بشه گف اوج مکالمات اخلاقی دکتر و خودش انننقدر زیاد و پشت سر همه که یهجورایی متعجبکنندهس، چون تا قبل این پارت، جز یه مورد، اصلاً چنین چیزی ندیدیم ازشون. نمیدونم یهو چه اتفاقی افتاد!
-دستی که برگها رو به داخل خونه ریخت خیلی مشهود بود. کاش طبیعیتر عمل میکردن.
خطر اسپویل👇👇👇
متن از نظر من انقد ساده و صریحه که نه جای فکر کردن میذاره، نه کشفی، نه اوجی، نه هیجانی.
پیامهای اخلاقی صریحه:
-مسائل اخلاقی، صفر و یکی نیستن.
-تا در جایگاه شخص دیگهای ننشستی آنها را قضاوت ننما!
-قدرتی خداگونه، اگرچه چیز بدیست، کسی نمیتونه ازش بگذره و در جایگاهی مشابه، خودت همانی میشوی که ازش فراری بودی.
و بله، پایان!🤦♀️