درباره نمایش بازسازی
نمایش بازسازی را هم با همان گروه همیشگیمان دیدیم. در تئاتر هامون. برادرم شب یلدا تولدش بود و من به انقلاب رفته بودم که
... دیدن ادامه ››
کتابی برایش بخرم. علی هم گفت زودتر به من میپیوندد. در راه برای خودمان قهوهای خریدیم و من هدیهام را خریدم و با هم به هامون رفتیم و به کاوه ملحق شدیم. همچون هر نمایش دیگری در شب نخست نمایش بازسازی نیز تماشاگران بسیاری بودند که دسته گلی در دستشان بود که در پایان به عوامل اجرایی اهدا کنند. من و علی و کاوه هم دیگران را میپاییدیم و تلاش میکردیم حدس بزنیم که آن آقای کروات بر گردن یا آن خانم فامیل چه کسی میتوانند باشند. خلاصه که سرمان را گرم میکردیم که درها باز شد. نشستیم. نور ما رفت. نور صحنه آمد.
در صحنه تنها پردهای بود، همچون کف و دیوارهای سالن سیاهرنگ. دو بازیگر در هم فرو رفته بودند و تا دقایقی از نمایش همچنان در هم بودند که صدای ضربی آمد و من جا خوردم و دیدم که آن دو بازیگر گرهخورده تکانی خوردند. به هماهنگی ضربهای منطقع، بازیگران به همین نسبت تکانهایی میخوردند. من و کاوه هم نیمنگاهی به هم میکردیم. نیمنگاهی معنادار و پرسشگر که چه میبینیم و در نهایت چه خواهد شد؟ علی هم جز صحنه به کسی نگاه نمیکرد چون بلیتها را او خریده بود. به هر حال این بخش از نمایشنامه با دیالوگ بازیگر دیگری که در میان مخاطبان نشسته بود، پایان گرفت و تازه نمایش شروع شد.
نمایش بازسازی درباره بازسازی یک صحنه قتل است. قاتل و همکار بازپرس با هم گلاویز میشوند تا قاتل بتواند به درستی هر آن چه که در صحنه قتل پیش آمده روایت کند. بازپرس هم گام به گام روایت را بررسی میکند. همین جا بهتر است که به یکی از نقاط قوت نمایش اشاره کنم. هر چند که نمایش بازسازی تلاش دارد که تأکید بسیاری به بدن و حرکات بازیگران کند ولی در یک زمینه از آثاری که با همین دغدغه به روی صحنه میروند، برتری دارد. نمایش بازسازی موقعیت دارد. به این معنی که اشخاصی بر سر یک مسئله روی صحنه در حال کشمکش هستند و به جهت نسبتی که با آن مسئله دارند، هر کدام نگاه متفاوت و کنش متفاوتی نسبت به یکدیگر میکنند. برای این که حرفم چندان گنگ و مبهم نشود، این موضوع را در نمایش بازسازی توضیح میدهم.
اشخاص صحنه در این نمایش مسئله دارند. به این معنی که قاتل سعی دارد، بهگونهای صحنه را بازسازی کند که از اشد مجازات نجات یابد. همکار بازپرس در عین این که میکوشد، صحنه به درستی پیش رود و کارش را به درستی انجام دهد، باید به قاتل هم بدبین باشد که از چنگش فرار نکند. بازپرس هم وظیفه دارد از خلال روایت قاتل به روایتی منسجم از قتل برسد. این موقعیت هم در خود نمایش پی میرود و نیازی به ارجاعهای برونمتنی ندارد. با این حال به نظرم نمایشنامه هنوز قابلیت بسیاری برای پرورش موقعیت دارد و قسمتی در آن وجود دارد که به درستی پرداخته نشده.
هر چه قدر که نمایش به پیش میرود، ما میبینیم که بازپرس دخالت بیشتری در نمایش میکند و اتفاقا واقعیت را به نفع روایت خود تسخیر میکند. به نظرم نقطه ضعف نمایشنامه دقیقا همین قسمت است. بازپرس وارد بازی روی صحنه نمیشود و تا انتها بیرون از آن میماند. این اتفاق باعث میشود که موقعیت نمایشنامه به سمت شعاریشدن یا کلیشهایشدن برود. شعاری همچون این که شخصیتی هست که واقعیت را به نفع خود تحریف میکند و به این شکل بر مسائل درپوش میگذارد. در حالی که اگر با نسبت میان همکار بازپرس و قاتل و خود بازپرس بازی میشد. شخصیتها عمیقتر میشدند و لایههای بیشتری به اثر اضافه میشد. در واقع نقطه تمرکز اجرا به جای انتقال پیام نهایی نمایش به شخصیتهای روی صحنه منتقل میشد.
حالا که از نمایشنامه گذشتیم، به اجرا میرسیم. عمده اجرا برمیگشت به حرکاتی که دو بازیگر برای بازسازی صحنه انجام میدادند. در این میان هم بازپرس چهار بار از صندلی خود در جایگاه تماشگران بلند میشد و با گچ محل قرارگرفتن بازیگران را همچون کارگاهها مشخص میکرد. و آن نقوش روی پرده به نمایش در میآمد. با این حال به نظرم اجرا هم مشکلاتی داشت. یکی از آنها همان قسمت افتتاحیه نمایش بود که در نهایت هیچ استفادهای در طول نمایشنامه از آن نشد و هیچ کارکردی نداشت. در راه که با علی و کاوه میرفتیم با هم میگفتیم که این قسمت از نمایش میتوانست روایتی از واقعیت یا روایت یکی از طرفین حاضر در صحنه باشد و اتفاقات بعدی نسبتی با افتتاحیه نمایش پیدا کند. به این شکل قسمت افتتاحیه معنادار میشد که متأسفانه چنین نشده بود. از طرف دیگر به نظرم آن نقوش و آن تصاویر بر پرده نیز استفاده چندانی در نمایش نداشتند که البته علی به درستی گفت که شاید مقصود صاحب اثر از این خطوط گچی این بوده که به مخاطبان خلاصهای نشان دهد، روایت در چهار مرحله چه تغییراتی کرده. و باز هم همان طور که علی در آن گفتوگو به درستی اشاره کرد، اصلا نیازی نبود چرا که مخاطب به صرف دیدن اثر متوجه این تحول میشد.
با همه این انتقادات به نظرم بازسازی بازیگران خیلی خوبی داشت. بازیگران با هم هماهنگی خیلی خوبی داشتند. حرکات اضافه نمیکردند و در خدمت کار بودند. همچنین حضور علی محمودی به عنوان کارگردان و بازیگر به دو بازیگر جوان اثر انرژی میداد و اثر را دیدنیتر میکرد. خلاصه که ما از دیدن بازسازی پشیمان نشدیم و مطمئنم در روزهای آینده نمایش بهتر و بهتر روی صحنه میرود. پس توصیه میکنم اگر دوست داشتید، به دیدنش بروید.