_و تو را نیز
.
.
باران که می بارد بی خواب می شوم.
بی تاب می شوم.
هوس می کنم دست خودم را بگیرم و بیرون بزنم.
در اعماق شب پا بر تن این خاک خیس می نهم.
سقف های دروغینی به اسم چتر
انسانهایی که از خیس شدن بی زارند
به تمامشان پوزخند می زنم.
حالا دیگر خیس خیسم.
چیزهایی هست که تو نمی دانی
... دیدن ادامه ››
, هیچ کس نمی داند.
این که می بارد ابر نیست
دود سیگار من است.
دارد تمام غم و غصه های مرا می بارد.
این که مرا خیس کرده باران نیست
اشک های من است.
با اشتیاق دست خودم را رها می کنم
زیر باران اشک هایم , همانند دیوانه ای می چرخم و می خندم و از خود بی خود می شوم.
تمامشان را می بینم که به من پوزخند می زنند.
دیوانگی را دوست دارم.
و تو را نیز.
.
91/5/1
از: ا م ی ن