شهر نشینی
شهرنشینی قاعده و قانون دارد. تصور کنید شما در شهرستان یا مرکز استان هستید (بجز ده شهر بزرگ کشور)
در بهترین حالت یک عدد سینما دارد که یک فیلم پرفروش را حداقل چندین هفته اکران می کند یعنی شما فقط ماهی یک یا دو عدد فیلم در سینما می بینید اکثر شهرستان ها تیاتر ندارند. معمولا پاساژ یا گالری نقاشی آثار هنری مینیاتور در یک راسته ندارد(پراکنده اند)
کاخ موزه ها معمولا عیدها باز هستند اگر
... دیدن ادامه ››
داشته باشند.
استادیوم یا سالن ورزشی که مردم جمعه ها برای تماشای فوتبال والیبال و ... بروند ندارند اگر هم باشد شما تنها تماشاچی هستید.
استخر اگر داشته باشد یا بخاطر قطعی گاز تعطیل است یا برق ندارند.
از کنسرت خواننده ها خبری نیست.
جاهای تفریحی طبیعی مثل دربند و درکه که مردم جمعه ها جمع بشوند اگر داشته باشند پرنده پر نمی زند بجز عیدها
از باغ وحش و پیست اسکی و اسب سواری تا مجموعه تفریحی مثل تله کابین و سورتمه و .. خبری نیست.
تورهای گردشگری یک روزه ارزان هم ندارد. ببینید حیوان را چگونه از طویله مسکنش به دشت و طبیعت می برند سرحال و زنده میشود انسان هم مانند آهو اگر میان بتن آپارتمان ها باشد خود را همچون آهو به در و دیوار میکوبد ولی انسان بخاطر بعد حیوانیش اگر به دل طبیعت برود از صدای شرشر آب رود و چشمه لذت میبرد در میان چمن و درخت طبیعت سرزنده و سرحال میشود.
درست هست که شهرستان همه چیز را با هم نباید داشته باشد ولی حداقل چهار تا مورد برای آخر هفته جوانها باید باشد که مردم بتوانند در شهرها دوام بیاورند.
عالیجنابان، انسان ها حیوان ناطق هستند بعد از انقلاب فقط به جنبه معنوی آنها و رشد مثلا تحصیلی توجه شد ولی انسان چون دارای یک بخش حیوانی است نیاز به فضای سبز در شهر پر از بتن آپارتمان و آسفالت دارد انسان مانند حیوان غریزه جنسی دارد قرار نیست دختر یا پسر تا چهل یا سی سالگی مجرد روحانی بماند انسان ها اگر به بعد حیوانی آنها یعنی فضای سبز و غریزه جنسی توجه نشود میشود مملکت فعلی ایران!!!!