ی درودها رفقا و خسته نباشید میگم به گروه نمایش اینک انسان.. در ابتدا لازم میدونم از مهمان نوازی استاد حمیدرضانعیمی و استقبال گرمشون از تک تک مخاطب ها در بدو ورود به سالن تشکر کنم..برای من به شخصه جالب و آموزند بود.. اما نکته ای که در کنار متن قوی و جهان شمول و طراحی لباس و همچنین صدا .. صحنه و کارگردانی اشاره کنم اینکه ( با صحنه بودن ) با صرفا ( توی صحنه بودن ) تفاوت کم اما بسیار زیادی داره.. مرزی به باریکی یک تار مو که باعث میشه اشخاص بازی به جایی گفتگو با کاراکتر روبه رو و به نوعی ( توی صحنه بودن ) و گفتگو و ارتباط برقرار کردن با تمام جهان صحنه با ( تماشاگران حرف بزنند ) و نه با ( اشخاص بازی ) و هر آنچه در صحنه وجود .. در اجرای اینک انسان این موضوع بسیار مشهود بود و بازیگران علاقه زیادی به مونولوگ گفتن برای تماشاگران داشتن تا دیالوگ گفتن با کاراکتر رو به رو . اما صحنه اخر و حضور بازیگر نقش باراباس که مرتضی نجفی بازی میکرد این نکته رنگ باخت و شاهد بازی خوب و گفتگوی کاراکتر با کاراکتر بودیم نه کاراکتر با تماشاگر و به نوعی مرتضی نجفی این نکته رو بیش از پیش برای من اثبات کرد که نقش کوتاه و بلند نداریم بلکه بازیگر خوب و بد داریم.. و در ادامه جهان اجتماعی هم به همین صورت ممکنه از یک نواختی و با حضور مناسب کنش گران اجتماعی به جای بهتری برای زندگی تبدیل بشود به امید روزی که همه ما روی صحنه زندگی و در تمام نهاد ها .. سازمان ها و گروهای که هستیم تاثیرگذار و مناسب باشیم تا از یک نواختی جهان اجتماعی خود بکاهیم..