در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال احسان موسی پور | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:34:10
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ی درودها رفقا و خسته نباشید میگم به گروه نمایش اینک انسان.. در ابتدا لازم میدونم از مهمان نوازی استاد حمیدرضانعیمی و استقبال گرمشون از تک تک مخاطب ها در بدو ورود به سالن تشکر کنم..برای من به شخصه جالب و آموزند بود.. اما نکته ای که در کنار متن قوی و جهان شمول و طراحی لباس و همچنین صدا .. صحنه و کارگردانی اشاره کنم اینکه ( با صحنه بودن ) با صرفا ( توی صحنه بودن ) تفاوت کم اما بسیار زیادی داره.. مرزی به باریکی یک تار مو که باعث میشه اشخاص بازی به جایی گفتگو با کاراکتر روبه رو و به نوعی ( توی صحنه بودن ) و گفتگو و ارتباط برقرار کردن با تمام جهان صحنه با ( تماشاگران حرف بزنند ) و نه با ( اشخاص بازی ) و هر آنچه در صحنه وجود .. در اجرای اینک انسان این موضوع بسیار مشهود بود و بازیگران علاقه زیادی به مونولوگ گفتن برای تماشاگران داشتن تا دیالوگ گفتن با کاراکتر رو به رو . اما صحنه اخر و حضور بازیگر نقش باراباس که مرتضی نجفی بازی میکرد این نکته رنگ باخت و شاهد بازی خوب و گفتگوی کاراکتر با کاراکتر بودیم نه کاراکتر با تماشاگر و به نوعی مرتضی نجفی این نکته رو بیش از پیش برای من اثبات کرد که نقش کوتاه و بلند نداریم بلکه بازیگر خوب و بد داریم.. و در ادامه جهان اجتماعی هم به همین صورت ممکنه از یک نواختی و با حضور مناسب کنش گران اجتماعی به جای بهتری برای زندگی تبدیل بشود به امید روزی که همه ما روی صحنه زندگی و در تمام نهاد ها .. سازمان ها و گروهای که هستیم تاثیرگذار و مناسب باشیم تا از یک نواختی جهان اجتماعی خود بکاهیم..
رفقا سلام
یه اثر درجه یک هنری
زمانی برای مخاطب شروع میشه
که در واقع تموم میشه

زمانی که لای داستان خونده شده بسته میشه

موسیقی گوش داده شده تموم میشه
فیلم به تیتراژ میرسه
و تئاتر به رورانس

انگار اون اثر تازه شروع میشه

و مخاطب بعد تمام شدن اون ... دیدن ادامه ›› اثر در سکوت خودش دنبال نشانه های اون اثر تو جهان واقعی خودش میگرده و با خودش میگه من کجای جهانم
و میگه حالا بعد این اثر

من چه غلطی کردم و میکنم و در واقع بعد دیدن این اثر باید چگونه زیستنم رو دوباره زیست کنم

همه این ها رو تایپ کردم
تا بگم

برین و اجرای بونکر
جلال تهرانی و ببینید

بونکر جلال تهرانی با تمام

تمام نبودن ش
نقص داشتن و کامل نبودنش

تئاتری که باید تماشا کرد

به امید اینکه تو رفتارمون
و مواجه با کلمات
زندگی
زیستن و نزیستن
و بغض های توی گلمون

به نوع دیگه ای مواجه شیم
و فکر کنیم
🎭🎭
درودتان رفقا و خسته نباشید به محمد برهمنی و گروه نمایش تاری.
من از نمایش سیزیف به بعد مخاطب نمایش های محمدبرهمنی بودم و همیشه منتظر اجراهای بعدشم حتی الان که اجرای تاری و دوست نداشتم!
یادمه سال های نچندان دور و زمانی که سر کلاس های اساتیدم(استاد فرهاد تجویدی و رامین اکبری) اتودمیزدم و البته سایر رفقا هم اتود میزدین اساتید سوال میپرسیدن خب اتودتون در مورد چی بود.(هدفتون.. خواست و نیازتون چی بود یا میگفتن خب شرایط محیطی ..زمان ..مکان و غیره و غیره چی بود) و من و ما شروع میکردیم برای اساتید و مخاطب های حاضر در پلاتو توضیح میدادیم که چی میخواستیم بگیم و هر بارم اساتید میگفتن خب(ما نفهمیدیم و نتونستین انتقال بدین) اینکه صرفا خودتون میدونین چی دارین میگین مهم نیست مهم انتقال دادن ایده ..هدف و غیره و غیره به مخاطبه.. میخوام بگم اینکه صرفا گروه اجرای نمایش میدونن چی میخوان و قراره چی بگن به تنهایی کافی نیست.. اغلب مخاطب ها بعد از اجرای نمایش هم نمیدونستن دلیل و هدف کنش های جسمانی بازیگرها که اتفاقا بسیار زحکت کشیدن چی بود! هر چند که بله گروه ملزم به این نیست که به تک تک مخاطب ها انتقال بده ولیکن رعایت کردن اصول های اولیه به فهم و انتقال مناسب هدف سراسری اجرای کامل و از ناقص متمایز میکنه که متاسفانه اجرای تاری در انتقال دادن هدف سراسری به مخاطب بسیار ضعیف عمل کرد از طرفی همه اجرا طراحی صحنه .. کنش های جسمانی اشخاص بازی نور و صدا به نظر جذاب نیست! فهم و اجرای سکوت نیز در اجرا بسیار مهمه و برای من آرتیست درجه یک یعنی کسی که سکوت و در اثر هنری و ادبیش میفهمه و اجرا میکنه حتی زمانی که انگار اثر سراسر هیاهوس! و اینکه شخصیت ایرانی از بدو تولد اسطوره اندیش به دنیا میاد و در محاصره افکار..نهادها..سازمان ها .. جامعه.. و طبقه سراسر اسطوره اندیش ..اسطوره پرداز و اسطوره پرست قرار میگیره و به همین دلیل محمد برهمنی هم مثل همه ما به اساطیر توجه داره.. اما میخوام بگم که از یه جایی به بعد از اسطورها گفتن .. نوشتن و به اجرا دراوردن نیاز زمان حال نیست (حتی اگه مولف بخواد ساز و کار اسطورها رو جابه جا کنه و به نوعی ... دیدن ادامه ›› بخواد اون ها رو بشکنه .. به نظر من ارجاع وضع فعلی و اینده به اساطیر مبتتذل شده ) این روزها که کنش های جسمانی ما با جهان پهلوان ها .. معصوم ها ..ایسم ها ..و سایر اساطیر مقایسه میشه و انسان بودگی رو در جامعه کم رنگ کرده بهتره که ارتیست ها دست از اسطورها بکشن و از شخصیت های زمان حال و ملموس جامعه کنونی بگن.. میخوام بگم که دلم لک زده واسه دیدن اجرایی که متن و اسم شخصیت ها ایرانی باشن در واقع فضایی ساخته و پرداخته شه که من و ما با تمام جسم و جانمون بشناسیم.. این روزها نمایش ها در مورد دیک ها .. جک ها.. فروید ها.. مایکل هاس.. امیدوارم از پرویزها رسول ها ..شاهرخ ها ماهرخ ها .. رضا و محمد ها .. الهه و مریم ها .. اکرم ها اجرا ببینم.. به والله ما آدم های عادی ایرانی هم روایت های جذابی داریم که بسیار جذاب و دراماتیک.. یه ذره جامعه پیرامونمون و بهتر ببینین روایت های ملموسی میبینین قول میدم نه به اساطیر بر بخوره نه به مخاطب و نه به دسیپلین رفقای تیاتر..
درود بر گروه نمایش چ و زنده باد مهران رنجبر.
من به شخصه قبل نمایش چه چندان با نمایش های دیالوگ محور و همچنین نمایش های که اشیای کمتری توی صحنه وجود داره ارتباط نمیگرفتم… اما امشب همه چیز برام عوض شد و شاهد بودم بدن بازیگر میتونه جوری کارگردانی بشه که نگاه مخاطب و به بند بکشه و بدن به نوعی با تک تک کلمات نمایشنامه درامیخته بشه تا جایی که نیازی به هیچی جز بدن و بیان بازیگر نباشه… زنده باد..
و اینکه من معتقدم رنج نوشتن بسیار والاتره تا از رنج نوشتن …
میتونم حدس بزنم مهران رنجبر و گروهش برای تک تک کلمات نمایشنامه چ چقدر رنج کشیدن… و مهم تر از همه چه حال عجیبی داره وقتی رنج کشیدن بازیگر عاشق و سر صحنه تئاتر می بینیم…
رنج امشب بازیگرای نمایش چ بسیار تماشایی بود…
و چه دل چسب بود به تماشا نشستن نمایشی که کلمات آخرش از رنج گفتن زندگی و جهان بود…. به راستی که انسان محکوم به رنجِ
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر من تو مواجه با هر اثر هنری
یه تماشاچی داریم و یه تماشاگر…
تکلیف اثر نمایشی که رسالتش جذب تماشاچی که روشنه و اصلا مهم نیست…
اما توی این تراژدی تلخ حاکم به جامعه و صد البته سالن های نمایش که هرکاری از دستشون بر میاد تا تماشاگری #تعمق_تفکر و #جریان_سازی فکری به وجود نیاد،تماشاکردن نمایش#222 بهترین و لذت بخش ترین کنش هنری و اجتماعی بوده و هست..
نمایش ۲۲۲ از همون ابتدا و قبل از شروع تماشاچی احتمالی و به تماشاگر تبدیل میکنه..
و مطلب آخر خطاب به:
#منتقد #انتلکتوال نمای دم در ورودی #سالن_نوفل_لوشاتو که تو خیابون ژست احمقانه گرفته بود و معتقد بودشخصیت اصلی نمایش،خودش و کشت اما جریان ... دیدن ادامه ›› سازی نکرد::
خانوم ها و آقایان:تو جهان و جامعه ای که به هر دلیل،ترس از#تنهایی و غیره و غیره که خواه ناخواه جریان #نوچه_پروی_مدرن و غیر مدرن به وجود آورده
دیالوگ شخصیت آخر نمایش که (کلمه به کلمه توی ذهنم نمونده چون هنوز هم تو خلسه نمایشم)

کاراکتر مرد نقاش خطاب به کاراکتر دختر نقاش میگه:
تو اخراجی!تو یه نقاشی هان؟درسته؟!یه نقاش پر استعداد!پس برو بیرون!برو بیرون و با مشت بزن تو صورت بقیه و مجبورشون کن استعداد،نبوغت،و ببینن!!
این یعنی جریان سازی…این یعنی دعوت به رفتن،یافتن و ساختن…این یعنی#فداکاری_آرتیستی فارق از ترس از دست دادن #دگری و #مواجه_با_تنهایی
نمایش#222 را چند بار ببینید
دم کارگردان و تک تک عوامل نمایش گرم…
تمدید کنید تا دوباره و چندباره ببینیم تا رستگار