«خانهواده» تجربهای تکاندهنده از یک خانوادهای است که به مرور ارتباط خود را با واقعیت از دست داده است و غرق دروغ هایی شدن که پدر میگه ، دروغ هایی در مورد شرایطی که برای خانواده فراهم کرده. نام نمایش، با جدا نوشتن کلمات، نمادی از گسستگی و فقدان انسجام در خانواده بود، و این مفهوم در تمام لحظات نمایش بهوضوح احساس میشد.
یکی از المانهای بصری جذاب نمایش، سبیلهای یکشکل برای تمام اعضای خانواده، حتی زنان، بود. این عنصر به نظر میرسید که مرزهای سنتی جنسیت و اقتدار را درهم بشکند یا حتی نشان دهد که همهی اعضا، فارغ از جایگاه و جنسیت، در این ساختار بسته و استبدادی، هویت مستقل خود را از دست دادهاند.
روند نمایش بهشکلی دردناک نشان میداد که هر کسی که در برابر ظلم و بیعدالتی خانواده اعتراض کند، نه تنها حمایتی دریافت نمیکند، بلکه خود به قربانی بعدی تبدیل میشود. هر کسی که تلاش میکرد از این حلقهی معیوب خارج شود، ابتدا نادیده گرفته شد، یا دیوانه خوانده میشد مثل دنیای واقعی دیکتاتورها
... دیدن ادامه ››
با زبانی تئاتری و بهشدت تأثیرگذار
نقطه طلایی نمایش، تضاد بین پدر و پدربزرگ بود؛ لحظهای که نشان میداد این چرخهی ظلم، از نسلهای قبل منتقل شده و همچنان ادامه دارد.
«خانهواده» یک تئاتر تلخ، اما فوقالعاده تأثیرگذار بود که زخمهای خانوادگی، سرکوب صدای اعتراض، و انکار واقعیت را با زبانی نمادین و هوشمندانه به نمایش گذاشت. این اثر، تماشاگر را وادار میکرد تا به ساختارهای خانوادگی و اجتماعی خودش فکر کند