من 20 اسفند روز دوشنبه به تماشای این تئاتر نشستم .
ابتدا از بازیگران به خاطر بازی درخشانشان تشکر می کنم . مخصوصا پوزو و ولادیمیر بسیار عالی بازی کردند.
ولی باید انتقاد کرد و البته انتقاد را گوش داد تا رشد کرد :
این نمایشنامه از شاهکارهای نمایشی دنیا است و من متاسفم که شخصی که این نمایشنامه را مختصر کرده است بسیار ضعیف عمل کرده و حتی هدف بکت را از نوشتن این نمایش درک ننموده است . لاکی از مهمترین شخصیتهای این نمایشنامه است که اصلا در این نمایش نقشی ندارد . بکت بلندگوی خود برای گفتگو با جهان را در این نمایش به دست لاکی داده است که متاسفانه یک نقش مترسکی و تنها دیالوگ اول او اجرا شد. حذف شده های این نمایش زیاد بود ، کو برگهای درختی که شب برگ داد ... اصلا می دانید چرا درخت چند برگ داد و شما آن را حذف کردید .
بیان شعر سگ نگاه فلسفی است در این نمایش به گونه ای بیان شد که مخاطب بی سواد فکر کرد برای تفریح و فان است ... بکت مانند چارلی چاپلین بزرگ ژآنر تراژدی کمدی نوشته است همزمان که تنها لبخندی بر لب مخاطب می آید باید غمگین شود نه اینکه شروع به خنده کند.
حیف این نمایش که اینگونه خلاصه شد. یادمان باشد ساموئل بکت در فقر معنوی انسان امروزی، عروج او را میجوید.
کسی که نمایش را روی صحنه می برد
... دیدن ادامه ››
در مقابل نویسنده کتاب مسئول است در مقابل حرفی که نویسنده کتاب می خواسته است بگوید مسئول است .
خواهش می کنم نقدهای خارجی نمایشنامه را بخوانید و بعدا نمایش را خلاصه کنید.
طراحی نور : ضعیف
پیشنهاد می کنم بر اساس نگاه بکت بزرگ، آخر نمایش را حداقل اگر این کودک را می فرستید که بگوید تمام شد بسیار فصیح شیوا و حماسی بیاید بگوید:
به پایان آمد این دفتر ، حکایت همچنان باقی است ... تا حدی مفهوم در انتظار گودو را بیان کند.
رقص لاکی را اصلاح نمایید . رقص لاکی باید بر اساس رقصهای ایرلندی باشد، ولی در حد مبتدی آن، لطفا یک بار دیگر نمایشنامه را مطالعه کنید.
بکت تمام فرهنگ ایرلند را در این نمایش یاداوری کرده است از پیپ پوزو تا ....
موسیقی تئاتر بسیار بسیار ضعیف است . شما که می خواهید مخاطب را جذب کنید تا حرفی را بیان کنید حیف نیست که با موسیقی حرف نمی زنید.