خورشید
یادت می اید چه خاطراتی باهم داشتیم
چه روز هایی سپری کردیم
اما نمی دانم همیشه یک چیزی می خواست ما رو از هم جدا کنه مثله یک سیم خاردار
اما با هم از ان گذر کردیم ولی سرنوشت جور دیگری رقم خورد
حالا....یادت می اید:
بهت گفتم :نرو
... دیدن ادامه ››
بهم گفتی:وابسته نباش
بهت گفتم:ممکن جونت را از دست بدی بهم گفتی:عزیزم مرگ حقه
بهت گفتم:حداقل به خاطر من نرو بهم گفتی:با عقلت نگاه کن نه با احساست
بهت گفتم:بری تنها میشم بهم گفتی:خدا هست
بهت گفتم:اکه بری برای کی شعر بخونم بهم گفتی:نخون.بنویس توی قلبت پستش کن
بهت گفتم:اخه من که نمیدونم کجا هستی؟ بهم گفتی:همون جایی که حسم کنی و صدام کنی
بهت گفتم:حالا که داری میری یک یادگاری بده. بهم گفتی:این عشق رو برات یادگار میذارم
بهت گفتم:حالا که داری میری بذار بیشتر باهات حرف بزنم بهم گفتی:زمان کم و مثله ابر می گذرد
بهت گفتم:چه تلخ بهم گفتی:عزیزم این زندگی و رسمش پس ........بخند