در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رکسانا قهقهرایی درباره نمایش زن ها بوی سرب می دهند!: یادداشت محمد امین چیت گران به بهانه اجرای نمایش "زن ها بوی سرب می دهند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:33:37
یادداشت محمد امین چیت گران به بهانه اجرای نمایش "زن ها بوی سرب می دهند!"

http://www.teatreshahr.com/news/nemikhaham.html

....

جنگ بود. صدای خمپاره و توپ و تفنگ از هر سو شنیده می شد. جنگ را دوست نمی داشت. منتظر کسی بود که رفته. که شاید هیچ گاه برنگردد. می خواست صدای کسی را بشنود که لحن اش بوی سرب نمی دهد. میان هجوم صداهایی که گوش هایش را به سخره گرفته بود، احساسش را جایی جا گذاشت. لا به لای آدم های بی خبری که درک شان نمی کرد. منتظر بر سر راهی نشست که هیچ عابری از آن رد نمی شد.

لیلا پشت به همه حادثه ها، چشم انتظار حادثه ای بود که خودش هم وقوع آن را بعید ... دیدن ادامه ›› می دانست. لحظه ای که رفتن مساوی نیامدن است. لحظه ای که چند سال طول می کشد. لیلا تمام زنانگی اش را در لکنت شعر تعریف کرد. برای صدای آشنایی که او را خطاب قرار می داد، گریست. لیلا منتظر بود. لیلا، یگانه شخصیت نمایش "زن ها بوی سرب می دهند!" نه که یک زن بلکه نماینده زنانی است که یادشان رفته جنگ، جنگ است. خراب می کند. می سوزاند.

لیلا مساوی زنانی است که نبودن عزیزانشان را با صلح معامله می کنند. آن ها را به بودن پیشکش می کنند. لیلا همان زنی است که شاید شبیه همین همسایه مان باشد. شاید شبیه مادرمان که وقتی خاطرات کودکی اش را برایمان تعریف می کند، می خندد اما آه می کشد. نه اصلا چرا مثال بزنیم؟! لیلا خودش است. می خواستم خودش هم باشد. خودش را تعریف کند. کودکی اش را...عاشقانه اش را اعتراف کند.

نمی خواهم از جنگ بگوید و نمی گوید. جنگ تنها جغرافیایی است که انتظار را به معنای واقعی خود نزدیک تر می کند. بلکه هم آن را محقق...
واقعن لذت بردم ازین مونولوگ
بازی خانم مقصودی خیلی خوب بود
۰۴ تیر ۱۳۹۲
جناب خرمی مقدم
خوشحال می شویم نقدتان را برایمان بنویسید و از آن استفاده کنیم
۰۴ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید