در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم آقاجانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:04:19
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام ...
دوستانی که این نمایش رو دیدن یه سوال ...؟
به غیر از صندلی هایی که برای فروش گذاشتن خرید حضوری هم داره ؟ مثلا روی زمین یا روی پله ها ؟
امین هاشمی و وحید هوبخت این را خواندند
فکر میکتم که داشت ولی با گیشه تماس بگیرید.
66460592 - 66460594
۲۴ خرداد ۱۳۹۴
دارن مریم جان سه ردیف اول غیر قابل فروش هست متعلق به گروه معمولن پر نمیشه کسایی که بلیط روی زمین دارن جاهای خالی پر می کنن
۲۴ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش را چند روز پیش دیده بودم ... و در این چند روز ذهنم را درگیر کرده بود ...و این گواه این است که نمایش خوبی بود ...

اجزای صحنه مو به مو یادآور خاطرات آن سالها بود ... که برای چند دقیقه ی اول تمام نگاه ها را به سمت خود میخرید ... طراحی لباس هم عالی ...
بازی ها هم خوب بود و کم و کاستی نداشت ...
اما ... کاش کمی بیشتر به نمایشنامه دقت شده بود ... قبول دارم که سخت است که کاری با این حجم بازیگر و شخصیت بتواند همه را به خوبی معرفی کند ... اما کمی هم معرفی لازم است ... لازم است تا دلیل بعضی کارهای شخصیت ها را بدانیم ... انتظار میرود وقتی به دیدن یک نمایش به این خوبی نشسته ایم کمی قوی تر کار شود ...
ضعف هایی بوده که دوستان هم کم و بیش اشاره کردند ...
اما آنقدر نمایش حال و هوای خوبی داشت که میشد به راحتی ندید گرفت ... جال و هوایی که برای من که متولد هفتادم هم یادآور خاطرات دور بود ...

نمایش تمام شده ولی امیدوارم در کارهای بعدی شاهد شخصیت پردازی قوی تری باشیم ...

ممنون از حال خوبی که بهمان تزریق کردید ... و خسته نباشید ....
هادی بشری، نیلوفر رحیمی و پرند محمدی این را خواندند
محمد شجاعی و مهدی سلیانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیدم و دوست داشتم ...
همون طور که بقیه ی دوستان هم گفتند نمایش فوق العاده خلاقانه ای بود ... اجرای قوی ای داشت ...

متن (تقریبا)فقط روایت گر بود و بعد نمایش بیشتر اجرا و شیوه ها در ذهن می ماند تا متن ... البته این به نظرم اصلا نقطه ی ضعف نیست ...

استفاده ی به جا و جالب از کمترین امکانات توجه آدم رو جلب میکنه ... یک بازی عالی و قوی با نور ...
حتی استفاده از فریم عینکی که وقت نورپردازی ، سایه ای روی چهره میانداخت که چهره ی بازیگر را خشن نمایش میداد ...
روزنامه ها و خط های کشیده شده دور چهره ها ... قفسه ها ی مشبک که بعد با نور هویت اصلی شان مشخص میشود ...! کمترین امکانات و بیشترین استفاده ... دیدن ادامه ›› ... واقعا جای تحسین دارد ...

نمایش خوبی بود ... و از لحظه به لحظه اش لذت بردم ...

از دوستانی که به حق کار را تبلیغ کردند ممنونم ... فقط این همه نظر مثبت میتواند شک آدم را برطرف کند و به دیدن کار دعوت کند ...
و خوشحالم از تمدید شدن کار که امشب بعد اجرا خبرش را دادند ... اگر فرصت باشد دوباره به دیدنش میروم !!

خسته نباشید ... واقعا ...

سپاس بی کران از لطف و توجه و حمایتتون...

خداروشکر می‌کنم و از صمیم قلب خوشحالم از رضایتتون...
مهم‌ترین و دلگرم کننده ترین احساس برای گروه اجرایی هم همین رضایت شماست.
۰۵ خرداد ۱۳۹۳
خواهش میکنم ...
امیدوارم کارهای بعدیتون هم موفق باشن ... حتی موفق تر از این کار...
منتظر ایده های جالب گروه های جوان هستیم ...
۰۵ خرداد ۱۳۹۳
سپاس از انرژی خوب و مهرتون...
۰۵ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با تعریفاتی که دوستان میکنند نمیشه مقاومت کرد و ندید ... فردا باید ببینم ... :-)
الهه الف این را خواند
سیاوش حیدری، niloofar.Lotus و منصور نصیری این را دوست دارند
سپاس از محبت و مهرتون...
چشم انتظارتون هستیم!
۰۴ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک نمایش خوب ... رو به عالی ...

تقریبا اکتریت عادت کردیم از کاری با محتوای جنگ ، شعار زدگی و حرف های تکراری و صحنه های تکراری را ببینیم... اما کارهایی که این اواخر با موضوع جنگ اجرا شده نشان داده جنگ فقط اینها نیست ... و این نشان دادن ابعاد دیگر جنگ جای خوشحالی دارد ...

آدم هایی که جنگیده اند ...آدم هایی بودند مثل همه ... با دغدغه های عاشقانه ...

آخرین نامه هم به نظرم درباره ی خود جنگ نیست ... برای آدم های جنگ است ... و تقریبا خوب از پس نمایش ... دیدن ادامه ›› آن بر امده ...

ایده ی نمایش جالب بود ... طراحی صحنه جالب تر ...

بازی ها عالی بود ... نقطه ی قوت اصلی نمایش بود ...

طنز خوبی داشت اما شاید در بعضی قسمت ها کمی توقعمان بالاتر بود ... اما به هر حال این طنز به گونه ای نبود که مسیر نمایش را منحرف کند ...

نمایش خوبی بود در یک کلام !!
البته خانم آقاجانی من فکر می کنم شعارزدگی در این کار با ملاط شوخی و خنده حاد و البته طراحی صحنه بسیار خلاقانه پنهان شده بود.
مرسی از نوشته اتون.
۰۳ خرداد ۱۳۹۳
بله موافقم و درسته ... من هم منظورم همین بود ... همین که شعار رو به صورت کلامی و نشسته بریزن توو ذهن مخاطب آدمو اذیت میکنه ... همین پنهان بودنشه که خوبه ...

خواهش میکنم ...
۰۳ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سقراط ...

سبکی متفاوت داشت نسبت به کارهایی قبلا دیده بودم ... و شاید بهتر باشد بگویم تا به حال این سبک را ندیده بودم ...

بازی ها عالی بود ... به خصوص بازی آقای آییش و خانم مستوفى ...
موسیقی و گروه کر هم از نظر کیفیت و هم از نظر همخوانی با کل کار عالی بود ...
طراحی صحنه تقریبا عظیم و و به جا بود ... تقریبا تمام اجزای صحنه هم خوانی با بازیگر داشت ...
نورپردازی بسیار عالی ...

دیالوگ هایی عالی ... اجتماعی ... سیاسی ... تاریخی ... دیالوگ هایی که چه هزاران سال پیش ... چه حالا ... و چه ... دیدن ادامه ›› سال ها بعد ،اگر خوانده و شنیده شوند باز هم جذابند ... چون سیاست همان سیاست است و اخلاق هنوز هم مسئله ی سقراط و سقراط هاست ...

از همه ی این ها که بگذریم ...و از همه ی خوبی ها ...
یک چیز کم داشت ... چیزی که دارم چند ساعت است فکر میکنم به آن ولی هنوز ضعف کوچک کار را نفهمیدم ... یک چیز کم داشت برای اینکه ته ته قلب و ذهنم ماندگار شود ... هنوز اما نمیدانم چیست ...!
خانم طباطبایی ؟؟!!
۲۲ دی ۱۳۹۲
بله ببخشید دیشب عجله اى نوشتم اشتباه شد ... اصلاح میشه الان ..:-)
۲۲ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حدود یک هفته پیش این نمایش را دیدم ...

با تعریف هایی که خوانده و شنیده بودم انتظار نمایشی فراتر از آن چه که دیدم داشتم ...
نمایش خوبی بود ... اما ساده بود ... و شاید از نقد هایی که خوانده بودم انتظار این همه سادگی را نداشتم ...
تلخ ... اجتماعی ... سیاسی ... نمایشی که توانسته بود حرفش را بزند و تا حد زیادی در رساندن منظور خوب عمل کرده بود ...
بازی ها اما آنطور که باید به دل من ننشست ... بازی ها ساده بدون هیچ پیچیدگی ... انقدر ساده که حس نکردم در برابر کسانی ام که سالها کارشان تئاتر بوده ...
طراحی صحنه حرفی برای ... دیدن ادامه ›› گفتن داشت ...

دوز شعاری بودن چه در بازی ها و چه در دیالوگ ها بالا میزد بعضی اوقات ...
موسیقی اصلا مناسب این کار نبود ...

نمیشود گفت به دیدن نمی ارزد ... خوب بود اما نه آنطور که باید و شاید ... نه آنطور که انتظار میرفت ...
دیدم و دوست داشتم ...
بعضی وقت ها یه نمایش ساده هم میتونه حال آدمو خوب کنه ...
همین ...
هم طناب رو هم دیشب دیدم ...

تصورم از تئاتر مستند چیز دیگری بود ... اینکه چند نفر صرفا از بدو ورود به صحنه گزارش وار پشت سر هم حرف بزنند و اجازه ی چند لحظه تفکر را در حد اینکه کمی تجزیه و تحلیل کند اتفاقات را ، ندهند به نظر شخص من نمایش نیست ...

بیشتر میپسندیدم اگر این روایات را کمی هم بازی میکردند ... همان ورود به جایگاه تماشاگران و استفاده از پله های جای قله و هر پله نماد یک کمپ... ایده ی جالبی بود ... اما کاش ایده فقط به همین یک مورد خلاصه نمیشد ... در طول نمایش مدام ذهنم درگیر این بود که چرا سعی نکردند از این اتفاق مستند بازی بسازند ... و فقط به حرف اکتفا کردند ... میشد داستان عیسی را به بهترین شکل اجرا کرد ... اما حیف از ایده ای که نابود ... دیدن ادامه ›› شد ...

شاید از یک تازه کار این بعید نبود اما برای کسانی که سالها کار کرده اند این انتظار نمیرفت ...

خب خانم صدری باید این را در نظر می گرفتند اگر قرار بود مخاطب اینطور گزارش وار و به شکل خوانش اخبار ماجرای عیسی را دنبال کند میتوانست به راحتی با سرچ در اینترنت یا دنبال کردن اخبار مربوط به ایشان از ماجرا مطلع شود ... نه اینکه به امید یک نمایش وارد سالن شود و با این کار رو به رو شود ... آن هم با این هزینه ، سرمای هوا ، مکان بد و زمان بد ... و آن همه تاخیر ...

بازی ها( اگر خودمان را با این کلمه گول بزنیم) هم آنقدر پر اشکال بود ( به جز آقای محمد زاده که مثل همیشه نقشی که به ایشان داده شده را به بهترین شکل اجرا میکنند ) که جای بحث بر کیفیت را به راحتی میبندد...

الهه الف، زهره طالبی، manimoon، پرستو رحمت پور، تینا و ف.پ این را خواندند
بهرنگ، هیوا مجد و علی رضیانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب سالگشتگی رو دیدم ...

و وقتی از سالن بیرون اومدم نتونستم هیچ چیز رو به هم ربط بدم ...

وقتی قرار است یک نمایش مدام از یک نمایش قبلی که ده دوازده سال پیش اجرا شده حرف بزند و کسانی هستند که آن نمایش را ندیدند ... پس به نظرم باید همان اول قید شود که باید با آن پیش زمینه وارد شوی تا از دیدنش شوکه نشویم ... یا حتی ریسک نکرده و نرویم به دیدنش ...

چند دقیقه ی اول منتظری که رابطه ی این دو نفر و آن دیالوگ ها را کشف کنی ... چند دقیقه ی بعد همان دیالوگ ها را دوباره میشنوی ... و دوباره روی فیلم میبینی ... و تقریبا نمایش تا آخر از همان دیالوگ های چند دقیقه ی اول تغذیه میکند ...

در آخر هم نمیتوانی قضیه ی فیلم پخش شده ، رابطه ی این ... دیدن ادامه ›› دو نفر ، و دیالوگ هایی که آخر نمایش در تاریکی گفته میشود را درک کنی و به هم ربط دهی ...
و دیالوگ های آخر این حس را ایجاد میکند که نویسنده از ساختن این نمایش به دنبال یک خاطره بازی با نمایش های قدیمی اش بوده که در سال های قبل اجرا شده و موفق هم بوده اند ...

در این میان تنها چیزی که کمی وادارت میکرد که دنبالش کنی تا شاید یک جایی از راز این اتفاقات با خبر شوی بازی حسن معجونی بود ...

در هر صورت انتظار نمایش اینچنینی از آقای کوهستانی با سابقه ی درخشانشان را نداشتم ...

معتقدم نمایش را با ذهنیت قبلی دیده اید و آنچه را که کارگردان میخواسته را درنیافته اید...
شاید اشکال از کارگردانی خاص نمایش باشد ولی از دید من هیچ رابطه ای بین این دو نمایش به جز آنچه در خود سالگشتگی گفته شد وجو نداشت!
۲۴ آذر ۱۳۹۲
سلام میشه بگین نقد آقای عمران زاده رو از کجا میشه خوند؟
۱۰ اسفند ۱۳۹۷
سلام متاسفانه یادم نمیاد
۰۱ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش زمان و مکان بهتری داشت ... رفتن آسونه، ولی برگشتن با خداست ... اون وقت شب تاکسی موجود نیست که ...
ذوق زده، پوریا بهدانی و ف.پ این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب این نمایش را دیدم و با توجه به اینکه تقریبا قضیه را میدانستم و تعریفش را شنیده بودم مطمئن بودم کار خوبی است و از دیدنش پشیمان نمیشوم . و همین طور هم شد ...

نمایش جالبی بود . جالب از نظر آغاز و پایان ... آغازی متفاوت ... که هر لحظه منتظر شروع حقیقی نمایشی و شروع دیالوگ ها که بالاخره بفهمی قضیه از چه قرار است ...
اما قرار یک نمایش دیالوگ محور نیست ... باید خودت را بسپاری به حال علی سرابی ، به غم و خستگی که در چشمان اوست ... که نیازی هم به دیالوگ پیدا نمیکنی ... به خاطر همین بازی محور بودنش هم میتوان از ایرادات نمایشنامه چشم پوشی کرد (که خودم به نظرم نمایشنامه ایراد خاصی نداشت )

علی سرابی مثل همیشه عالی ... و هانیه توسلی با اینکه کمتر در صحنه ی تئاتر ظاهر شده خوب ظاهر شده و خوب از پس اجرا ... دیدن ادامه ›› بر آمده ...

ظراحی صحنه خوب بود ... مخصوصا طراحی برای صحنه ی آخر ... و ساعت که مدام این انتظار را در مخاطب ایجاد میکند که پس این ساعت ها و ثانیه ها چه اتفاقی قرار است بیفتد ...

نمایش فوق العاده ای نبود اما خوب بود و کمی بالاتر از خوب ...و هیچ نکته ای پیدا نکردم که ذره ای از دیدنش پشیمانم کند ...
سلام.
نظر شما درباره ى دیالوگ ها که بیشتر کسانى که نقد کرده بودند از سطحى و دم دستى بودن آن ها انتقاد داشتند چیست؟
۰۶ آبان ۱۳۹۲
در پاسخ به دوست عزیزمون، البته با اجازه ی خانم آقاجانی، دیالوگ ها اصلاً بنظرم دم دستی نبود، مگر همه ی دیالوگ ها باید قلنبه سلنبه باشند؟ زندگی خیلی ساده ی دو نفر ولی در عین حال پیچیده و دچار فشار روحی و روانی دو طرف رو خیلی خوب به اجرا درآورده بود.
۱۴ آبان ۱۳۹۲
خواهش میکنم ...
بله ... نیازی نیست دیالوگ ها قلمبه باشند که خودم اصلا طرفدارش نیستم ... اما دیالو گ ها باید در عین سادگی چیزی هم به نمایش اضافه کنن... که قدرت درگیری ذهن مخاطب رو داشته باشند...
۱۴ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب نمایش را دیدم و اولین چیزی که بعد از نمایش به ذهنم رسید این بود که این نمایش برای ماندگار شدن نوشته نشده بود ...

نمایش معمولی ای بود ولی رو به خوب ...

نمایشنامه ای معمولی و سطحی بود که آنقدر کشش نداشت که مخاطب را به فکر وادار کند و مخاطب فقط به "تماشا" مینشیند ...
بازی ها خوب بود و به نظرم مهمترین نقطه ی قابل بحث و ارزشمند این نمایش بود که همین بازی خوب به تنهایی بار ضعف های نمایشنامه را به دوش میکشید ...

دکور و طراحی صحنه عالی بود ...

موسیقی خوب بود اما چندان کمکی به نمایش نمیکرد یا بهتر است بگویم چندان لزومی به وجودش نبود با وجود خوب ... دیدن ادامه ›› بودنش ... و فقط در لحظات پایانی با نمایش همراه میشود و به لزومش احساس میشود ...


بعضی نمایش ها فقط برای دیدن اند ... نه برای فکر کردن ساعت ها به آن ... نه برای اینکه بعد ها به آن رجوع کنی به عنوان یک نمایش ماندگار در ذهن ...

اما ارزش یکبار دیدن را داشت ... و میتوان از سخت گیری ها کم کرد و دوستش داشت ...!
آی اَگریـــــ ...
۰۱ آبان ۱۳۹۲
سلام.ا پس من در پایین نوشته شما نظر گذاشته بودم... چه نیکو :)
و چه نوشته ی خوبی!
۱۶ آبان ۱۳۹۲
سلام ... لطف دارین شما :)
۱۶ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "زن ها بوى سرب می دهند! " ...نمایشى عالى به معناى واقعى... نمایشى که هیچ کجایش نمی توانستى حس کنى این اولین نمایش کارگردانش است... نمایشى با بازى فوق العاده خانم مقصودى که به خوبى از پس اجراى کار بر آمدند... نمایشى که از دیدنش هرگز پشىمان نخواهید شد ...
نمایشی که اگر چه درباره ی جنگ است و انتظار تلخ بودنش را ( به خاطر ذات جنگ ) داریم اما هرگز این تلخی را مستقیم به خورد بیننده نمیدهد و سعی میکند با مرور خاطرات بیننده را با خود در تمام لحظات همراه کند ...

و همین در تعریف از این نمایش بس که بعد از دیدن، حس خوبی دست میدهد به بیننده ...

تماشایش را به همه توصیه میکنم ...
ممنون از نقدت دوست عزیز
۲۸ خرداد ۱۳۹۲
منم دقیقا با نظر دوستان موفقم خیلی خیلی تشکر از کلیه عوامل خیلی سخت میشد باور کرد که این کار نمایش نامه داشته باشد و بیشتر شبیه بیان داستانی یک واقعیت بود انقدر زیبا و کامل و با جزئیات نوشته شده بود
و هر لحظه از کار که یک آن حس می کردی کار داره یکنواخت میشه سریع شکل کار و حال هوای کار عوض می شد
در کل خیلی نمایش دلنشینی بود و از دفاع مقدس بودنش فقط میشه گفت یک اسلحه و یک لباس و پوتین داشت :)
در نهایت آقای چیت گران خانم مقصودی و خانم قهقهرایی دست همتون درد نکنه و از الان پیشاپیش میگم کار های بعدی این دوستان رو حتما خواهم دید
۲۹ خرداد ۱۳۹۲
ممنون بابت نقد و نظر دوستان
خانم ها آقاجانی و نوروزی و جمالی
و آقای معصومی عزیز
۲۹ خرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید