آقای داوود نژاد همان اول فیلم تکلیفش را با مخاطب روشن می کند:"همیشه دلم میخواست فامیل ها و دوستان و اونایی که دوسشون دارم دور هم جمع کنم و فیلمی که دوست دارم رو بسازم".در لابه لای فیلم هم اشاره هایی دوباره به آن می کنند:"خب فیلممون داستان میخواد،الان چه موضوعی از همه سکه تره،آها خود سکه".
شاید اگر جمله اول فیلم در پوسترهای فیلم هم گنجانده می شد دیگر این هجمه منفی نمی توانست باشد!
به هر حال فیلم کاملاً تجربی،دلبخواهی،شلوغ و پر از سرو صدا بود.سر صدا ها و شلوغی هایی که به نوعی نماد همان ها در زندگی عادی همه ماست.داستانک های درون فیلم همان هایی هستند که کمابیش همه ما در زندگی روزمره خود با آن ها درگیریم.
آقای داوود نژاد در این فیلم به دغدغه ذهنی خود می پردازند و با نگاهی نو(شاید عجیب)سعی در یادآوری آن به مخاطب خود دارند،نقش ما(شما) در این زندگی چیست؟اینگونه است که خود فیلم را برای روایت آن برمی گزینند،دو روایت،فیلمی(1) که درون آن میخواهند فیلمی(2) بسازند،فیلم(2) نماد زندگی روزمره ماست،درگیری ها،کدورت ها،اختلافات و رفتار های ما در مواجه با آن ها،که مملو از اتفاقات و موضوعات تکراری و روزمره است(خوب زندگی عادی است دیگر!).و در فیلم(1) که در آن همه دوست هستند،نشان داده می شود که چگونه کارگردان(و هنرپیشه)می تواند در روند فیلم(2)،یا همان زندگی،دخالت کند و آن را خوب یا بد کند.آری زندگی کوتاه است،چه ارزش های نابجایی که تعریف شده اند و چه ارزش هایی که فراموش شده اند،و ما چه سبک سرانه روزهای خود را در ناشکری و قهر با زندگی تلف می کنیم.این دو روایت به ما یاد می دهند در جای جای زندگی می توان قبل از ساختن صحنه ای از این زندگی،اندکی تامل کرد،اندیشید و حرف زد.می توان با هنرپیشگی خوب زندگی خوبی در این صحنه روزگار ساخت.(و کارگردان زندگی خودمان باشیم)
آقای داوود نژاد در کلاس هنرپیشگی خود هنر زندگی کردن را در هیبت آدم های عادی و با داستان هایی
... دیدن ادامه ››
عادی یاد می دهند.و به قول ایشان:"در کلاس هنرپیشگی عوض کردن دنیا مثل آب خوردنٍ".و چه قشنگ گقتند.
اما...
اینکه میتوانستند انسجام فیلم را بدون لطمه دیدن شلوغی ها و سر صداهایی که مدنظرشان بوده است بیشتر کنند،به نظر من بله.
در فیلم سعی شده است که تا همه خودشان باشند و به همین علت بازی ها یک دست نیستند که به نظر من بهتر بود بازیها را یک دستتر می کردند.
بسیار سعی شده بود که همه چیز عادی و واقعی باشد تا آنجا که بعضی از صحنه ها لوس شده بود.
هنر علم نیست و بر پایه احساسات هنرمند ساخته می شود،هر چند بدون علم نیز پیشرفت آن بسیار سخت می شد.بدون هیچ ذهنیتی به تماشای فیلم بروید.به قول خانم بنی اعتماد :"فیلم «کلاس هنرپیشگی» اتفاقی مبارک است."