در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم قرائی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:53:15
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اول از همه یک خسته نباشید از ته دل به تمام عوامل تهیه تئاتر "یتیم خانه فونیکس". دست مریزاد ... خسته نباشید ...
دوم یک تشکر ویژه از ویژه از کارگردان کار، جناب نیازی، به خاطر احترامی که به مخاطب کارش گذاشته بود ... حقیقتا انتظار اینو نداشتم که در مشهد اینچنین نمایشی و ببینم ... تولید و به اجرا بردن یک کار با این تعداد بازیگر که بوی پختگی از تک تک صحنه ها و بازی بازیگرهاش به مشام برسه، یعنی احترامی که عوامل و در راس امور کارگردان کار برای مخاطبش قائل بوده، یعنی زمان زیادی که پای این کار صرف شده تا با این ظرافت و دقت و زیبایی به دل من مخاطب بشینه (از دکور، از موسیقی کلام و موسیقی متن بینهایت زیبا و ...) کاری که به نظر من در حد و اندازه اجرا شدن در تالار وحدت هست، هم بازیها، هم کارگردانی (البته در مورد داستانش میشه گفت که کاملا حال و هوای داستانهای چارلز دیکنز رو داشت اما داستان هرقدر هم که تکراری باشه میشه با یه اجرای خوب این ایرادش رو برطرف کرد )
برای من به شخصه خیلی جالب بود که در یک اجری 90 دقیقه ای با این حجم بازیگر، همه به این اندازه با هم هماهنگ و مسلط به متن و اجرا بودن، بدون کوچکترین تپقی در کلام یا خطای فاحشی در اجرا ... با اینکه در کارهای خیلی بزرگی (بزرگ از لحاظ اسم و رسم کارگردان و بازیگر نه صرفا قوی بودن متن و اجرا) که در سالنهای اصلی تئاتر کشور مثل تالار وحدت یا تئاتر شهر تهران به روی صحنه میرن به نظرم میرسه تپق زدن و فی البداهه خطاها رو اصلاح کردن یه کار روتین و عادیه!!
در واقع، ارائه و اجرا یک کار موزیکال با این تعداد بازیگر برام یه سوال رو ایجاد می کرد که این آدمها اول بازیگر بودن و بعد خواننده شدن یا خواننده بودن و به مرور تبدیل به بازیگر شدن؟! صداهای قوی و تاثیر گذار تک تک بازیگرها مخصوصا فیلیپ، شاهدخت سانرز!!، فونیکس و صدالبته شهردار و اجراهای خوب بچه های یتیم خونه واقعا برام یه شب به یاد موندنی رو ساخت ...
آقای نیازی، حتما برای به اجرا بردن این نمایش در تهران هم اقدام کنید ... مخاطب خیلی زیادی ... دیدن ادامه ›› خواهد داشت ... در برابر بعضی تئاترهای اسم و رسم داری که من در تهران می بینم، تئاتر شما حداقل یه سر و گردن بالاتره ...
دیدن یه تئاتر خوب و شرکت در یک اپرا در واقع یک تیر و دو نشون بود ... راضیم از انتخابم ...


علی افشار این را خواند
کیان و نوید میلانی زاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خوبی بود . من واقعا لذت بردم.
طنزی که فقط نمی خواست تو رو بخندونه. مجبورت می کرد به خودت بیای و ببینی داری با خودت چه می کنی ... با غرق شدن در دنیای مدرن! امروز چه چیزایی رو از دست دادی و میدی
این اتفاقات (جدید شدن، به روز! شدن و امروزی بودن) اون قدر در دور و بر ما و در خود ما داره میافته که عملا یک امر بدیهی شده و اصلا حتی به ذهنمون هم خطور نمی کنه که شاید اشتباه باشه ... این کار تلنگری ساده، ولی هوشمندانه و به قاعده است که بدون اینکه به ساحتمون بر بخوره، می پذیریمش ...

ممنونم از امیر علی نبویان برای نوشته هاش که همیشه ساده است و قابل فهم
ممنونم از کوروش سلیمانی برای احترامی که به تماشاچی و مخاطب کارش میگذاره
ممنونم از میرزاتقی خان پلی تکنیک :) برای اجرای عالی اش که منم مثل اون به سختی می تونم به اوضاع بخندم
و ممنونم از کوروش علیانی که با نقدی ... دیدن ادامه ›› که بر این نمایش نوشته بود، من رو مشتاق تر کرد برای دیدن این تئاتر که ساعت 19:00 برم خیابون 16 آذر و 50 دقیقه وقت بذارم و با اینکه روی زمین نشستم پشیمون نشم از کارم :)
جناب اتحاد عزیز
سلام

من کار "مرثیه ای برای کتابسوزی ها" رو دیشب دیدم.
- ممنون از ایده همراهی تماشاچی با اجراگر، حرکت با وی در بین طبقات در ظلمت و تاریکی که حس تاریکی، نابودی و ترس از فراموشی در هزارتوی زمان و مکان رو به من تماشاچی القا می کرد. (البته اگر تعداد تماشاچی ها کمتر بود، این اتفاق قطعا بهتر و بیشتر رخ می داد)
- ممنون از بازیهای زیبای اجراگران به طور خاص جناب حمیدیان و خانم ترخانی
- ممنون از متن و جملاتی که هوشمندانه انتخاب شده بود و کاملا همراستا با ... دیدن ادامه ›› هدف کار بود
- ممنون از موسیقی زیبا و کلام موسیقی مناسب با کار
- و ممنون از توضیحات پیشترتون در تیوال که باعث شد با دید قبلی در مورد کار وارد سالن اجرا شوم

اما نکته ای بود که در این اجرا من رو اذیت می کرد و مشخصا ربطی به اجراها یا کارگردانی نداشت که من با هیچ کدوم از این حوزه ها آشنایی ندارم...

- میدونم که اصل و پایه کار (البته اگر درست متوجه شده باشم)، بر مبنای تباهی، نیستی، و به نوعی فراموش شدن فرهنگها و دانشهایی است که در کتابها با هر زحمتی ثبت می شوند (شده اند) و در گذر زمان بنا به هر دلیلی جنگ، نفرت گروهی، ... از بین می روند و چه دانشها و تاریخها و فرهنگهایی که به همین دلیل به دست ما نرسیده است، چه دانشهایی که اگر مانده بودند، ما بسیار بسیار جلوتر از اکنون خود بودیم، اما من این رو برداشت نکردم. من تماما پوچی، نیستی و نابودی رو در تمام صحنه ها، اجراها و اجزاء صحنه حس میکردم (فکر میکنم این چیزی بود که شما هم میخواستید ، عالی از کار دراومده بود) ولی اصلا نمی فهمیدم که مربوط به کتابهاس (صرفا به خاطر وجود نوشته ها و کتابها در صحنه). من فکر می کردم و میکنم که این پوچی که نشان داده میشه، مربوط به انسانهاست، مربوط به زندگی بی هدفی که در این دنیا دارند که پس از مرگ چیزی ازشون نمیمونه و نیست می شه، مثل کاغذی که میسوزه و دود میشه، .... . این منو اذیت میکرد، چرا که اعتقاد دارم انسان و زندگیش پوچ نیست، انسان اگه بخواد می تونه که جاودان باشه، حتی اگه تمام دانش و تاریخ و فرهنگ و .... اش در کتابهاش نابود بشه، چون حافظه اش رو داره، چون انتقال نسل به نسل و سینه به سینه رو داره و اگر بخواد چیزی رو در حافظه تاریخی اش ثبت کنه، هیچ عاملی نمیتونه مانعش بشه (کما اینکه ما این اتفاق رو در حمله مغول به ایران و نابود کردن مرقد امام رضا، تخریب کتابخانه ها و ... و حتی به اب بستن تمام دشتستانهای طوس و اطراف اون داریم، اما میبینیم که هیچکی اون دوران و قبل اون دوران رو فراموش نکرده!)

من دوست داشتم که در جایی که از تماشاچی انتظار تعامل میره (مثلا جایی که ج. حمیدیان نوشته ای رو به فرد میده و میگه که بازش نکن) یه نفر باشه که به مقابله بلند شه، خب مشخصا کم پیش میاد که یه فرد عادی بتونه این کاررو انجام بده، چون تا اونجای کار شاید هنوز هدف کار رو متوجه نشده باشه یا به هر دلیلی نتونه همراهی کنه. بنابراین من دوست داشتم یه فرد که حتما از اجراگران باشه، در جمع حضور داشته باشه، اون مخاطب اجراگر اصلی قرار بگیره، و بعد وارد ماجرا شه، مخالفت کنه با این نیستی و نابودی و راه نجات رو نشون بده و ... و سیاه نباشه ... (حتی فقط در حد چند جمله کوتاه) تا وقتی که من تماشاچی از سالن خارج میشم فکر نکنم که زندگی منم همین قدر پوچ و بی فایده است ... و بدونم که می تونم برای حفظ هر چیزی فرهنگم، تاریخم، دانشم و خودم تلاش کنم ...


باز هم ممنونم از کار متفاوتی که ارائه داده بودید ...
حرکت با وی در بین طبقات در ظلمت و تاریکی که حس تاریکی، نابودی و ترس از فراموشی در هزارتوی زمان و مکان رو به من تماشاچی القا می کرد.
شما با این برداشت به صد در صد انتظار همه عوامل این اجرا رسیدید و من به شدت در تعجم از خودم که از حرکت بین طبقات با اون همه آدم دیگه و تو اون سالن نه خیلی تاریک و غیر هولناک چرا یک ذره از حس و درک شما رو نداشتم؟
۲۶ دی ۱۳۹۳
جناب اتحاد، ممنون از اینکه نظرات را پیگیری می کنید...
۲۷ دی ۱۳۹۳
من هنوز نمی فهمم که هدف کارگردان در ارتباط با تعامل با تماشاگران چی بود؟!؟!؟ یا شاید تماشاگر انتظار من و براورده نکرد!!!!!
چرا نباید اون بسته باز می شد، یا اگه باز میشد چه تاثیری داشت؟
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید