زنده به گور
پینکولپسی واژه ای پزشکی و به معنای حالتی مابین خواب و بیداری است .بدون شک اکثریت غریب به اتفاق انسان ها دچار این فواصل زمانی که بخشی از حواس انسان متوجه واقعیت و بخش دیگری از آن درگیر رویا و وهم است ،شده اند . معمولا در این فواصل زمانی انسان نیمه هوشیار است .
نمایش "پینکولپسی" روایت مردی است که همواره خود را مقصر می داند و در حال حاضر در توهمات پینکولپتیک خود ،خود را برای کشتن زنی مورد استنطاق قرار می دهد .همه ی اینها میتوانست متریال و ماده ی اولیه ی خوبی برای اجرای نمایشی باشد که مو بر تن تماشاگران راست کند،اما آنچه که من در کارگاه نمایش دیدم بیشتر شبیه زنده به گور کردن تمامی این جرقه های نمایشی بود .
به جز یکی دو صحنه (علی الخصوص آنجا که مرد میکوشد واژه ها را از روی زمین با دستمال پاک کند )کلیت کار فاقد جذابیت نمایشی بود و با وجود اینکه تلاش بسیاری برای اجرای این نمایش شده بود اما با عرض تاسف باید گفت که این تلاش ها به هیچ عنوان به ثمر ننشسته است .
در کارگردانی کار سعی شده بود که فضای خلسه مانند حالت پینکولپسی با فضا سازی مناسب القا شود اما به علت خام بودن ایده های نمایشی و بازیهای بد این تلاش ابتر مانده بود و آنچه که ارائه می شد به شکل درد آوری مضحک بود به طوری که حتی یک چهره ی راضی در هنگام خروج دیده نمی شد .