هیس..!دختر ها فریاد نمی زنند... فقط و فقط اسم کار برای جذب مخاطب کافیه ، چه برسه به تیم بازیگری و کارگردانی توانا با نام " پوران درخشنده "..
پوران درخشنده..
بدون شک این اسم من و خیلی های دیگه رو یاد "ملیحه و خانم شفیق" می ندازه.. یاد فیلم خوب "پرنده ی کوچک خوشبختی".. یاد شمعی در باد.. فیلمی که بهرام رادان رو تبدیل به سوپراستار اوایل دهه ی 80 کرد.. فیلمی خوب با بازی های بسیار خوب و فیلمنامه ای عالی.. یاد "رویای خیس" فیلمی بسیار با شخصیت با روایت عشق خام جوانی.. بازی کاراکترهای جوان فیلم "محمدرضا غفاری ، بابک انصاری ، صوفی کیانی و افسانه پاکرو" بسیار چشم نواز و خوب بود.. یاد "بچه های ابدی" که واقعا فیلم تحسین شده ای بود.. فیلمی قابل دفاع با موضوعی جذاب... همه ی این ها حکایت تماشای یک فیلم خوب رو داد به نام هیس.. دخترها فریاد نمی
... دیدن ادامه ››
زنند..!
هیس..!دختر ها فریاد نمی زنند...
فیلمی پر از ستاره اما.................................. ضعیف...!
فیلمی منحصر به فرد از لحاظ پرداخت به موضوع اما با ضعف های بسیار زیاد.. پوران درخشتده بیشتر وقتها ثابت کرده از کار با ستاره ها و یا اسم های بزرگ لذت می بره.. برای همین شهاب حسینی ، مریلا زارعی ، طناز طباطبایی و بابک حمیدیان که از استارها هستند کنار هم قرار گرفتند تا با اسمهای بزرگی مثل جمشید هاشم پور ، امیر آقایی ، مائده طهماسبی ، محبوبه بیات و مجید مشیری تیم بازیگری قدرتمندی رو تشکیل بدن.. البته نمی شه از حضور بزرگان تئاتر کشور استاد مرزبان و استاد دژاکام ، استاد علی پویان و استاد آییش به سادگی گذشت.. اونم تو نقش های خیلی کمرنگ که می شد از نفرات دیگه ای استفاده کرد.. من به شخصه از حضور این چهار نفر و البته حضور ابراهیم سلطانیان (که از بازی خوب ش تو "وضعیت سفید" نمیشه براحتی گذشت) سوپرایز و بسیار ناراحت شدم.. از نظر من شان این بازیگران پایین اومد.. ستاره اسکندری هم که هیچ..! فقط نقش کسی رو ایفا کرد که بیاد تو دادگاه و حرف کارشناسای برنامه خانواده رو بگه و بره...! این یعنی استفاده ابزاری از اسم بازیگر برای فروش فیلم و این بزرگترین مشکل فیلم بود.. و چهره جدید نیما صفایی در نقش امیرعلی.. از نظر من خیلی دوست داشت صابر ابر باشه ، چون از هر لحاظ می خواست ادای صابر رودربیاره..
می شه گفت بازی ها خوب و روان بود البته می شد خیلی بهتر باشه اما با توجه به ضعف های فیلمنامه همین هم خوب بود.. ستاره ی بی چون و چرای این فیلم بابک حمیدیان در نقش مراد بیننده رو کاملا تحت تاثیر قرار می ده.. نگاه بابک و تیک های عصبی ش فوق العاده بود و خب از بابک حمیدیان کمتر از این انتظار نمی ره.. شهاب حسینی اما خوب نبود و نقش و بازی ش با توجه به بازی هایی که این اواخر داشته خیلی ضعیف تر بوده.. مریلا زارعی هم مریلای همیشگی بود و طناز هم تکرار نقش ش تو سریال قلب یخی رو رقم میزد.. روند فیلم بگونه ای بود که حوصله مخاطب سر میربرد و فاقد اتفاق خاصی بود بجز تکرار متعدد دیالوگ هیس.. دخترا که فریاد نمی زنن..! یا یه سری حرفها و صحنه های تکراری از عدم توجه به بچه ها..! با کلی اتفاقات کلیشه ای و گهگاه خیالی و دور از واقعیت که فیلم رو تحت تاثیر قرار داده بود.. اینکه تنها چند ساعت به اجرای حکم وقت هست و یک دفعه کاراکترها سر از شمال و بیمارستان و.. در میارن خوب کمی اقرار آمیز بود.. و البته سکانسهایی که من رو یاد فیلم "می خواهم زنده بمانم انداخت"..! سکانهای دادگاه و مصاحبه های خبرنگاران و دوربین و تیتر روزنامه ها و انتظار برای تماس ، فریاد کارمند اجرای حکم که تلفن کارتون داره و التماس به این و اون که بیاین واقعیت رو بگین..! البته شروع فیلم هم به طرز عجیبی شبیه "این زن حرف نمی زند" بود..
دیالوگهای فیلم خوب نبود.. مخصوصا دیالوگهای مریلا زارعی بعد از خروج از دادگاه "چی بگم؟ صدای من رو کی پخش می کنه و...." و البته دیالوگهای دفاعیه دادگاه ش..! سبک دیالوگ ها و روند حرکتی فیلم بسیار زیاد "ایرج قادری یی" بود.. تنها تفاوتش هم نداشتن قهرمان اول بود ، که البته سکانس بنزین برداشتن برای آتش زدن فرش فروشی توسط امیر علی داشت یه قهرمان ِ ایرج قادری گونه خلق می کرد..! خیلی از قسمتهای فیلم گنگ و نامفهوم بود.. مثلا نشون دادن سکانس بچه ی شهاب حسینی چه ربطی به کار داشت؟ یا نشون دادن ناراحتی بیش از حد زندانیان برای شیرین.. و جالب اینکه زندان زنان در فیلمهای ایرانی خیلی زندان خوبیه..! چرا؟ همه شخصیت های درون زندان پاک و حتی مومن بودن که من شخصا احساس نمی کردم که اونجا زندان بوده..! در کل روند فیلم به گونه ای بود که می شد حدس زد اتفاق ِ بعدی چیه و فیلمنامه یه جورایی احساسی پیش رفت.. با اینکه شروع فیلم قدرتمند بود اما این قدرت میانه های کار محو شد..
فیلم چندتایی تا سوتی ِ بد داشت..
1- بازی مراد و شیرین در پارک پرواز..! در صورتی که 15 16 سال پیش همچین تابلو سنگی ها و پارکت های بازی یی وجود نداشته..!
2- باز کردن درب خانه توسط پلیس شمالی..! درب رو به بیرون باز می شد و جالب اینکه اول صدای ضربه زدن به درب اومد و تصویر طوری نشون می داد که درب شکسته می شه اما یهو انگار درب باز بود و درب به بیرون باز شد..! طوری که خیلی ها تو سینما خنده شون گرفت..!
3- چای ساز تفال تو خیاطی اونم دهه ی 60؟؟
در کل هیس.. دخترها فریاد نمی زنند..! با اینهمه کاراکتر خوب و کارگردانی خوش نام ، کار خوبی نبود و جزو کارهای متوسط و حتی ضعیف _"سختگیرانه"_ قرار می گیره.. از نظر من باید به یک معقوله توجه بشه.. چیزی که کارگردانای بنام ما مخالف ش هستند.. وجود یک فرد با دانش و فهیم بعنوان "انتخاب بازیگر و بازیگردان" واقعا در فیلم نیازه.. چیزی که خیلی از کارگردانای ما مخصوصا جوان ترها انجام می دن و به نتایج و خروجی خوبی می رسند.. بغض ِ رضا درمیشیان ، خیابانهای آرام ِ کمال تبریزی ، بوی پیراهن پوسف، آژانس شیشه ای و به رنگ ارغوان و خیلی از فیلمهای ابراهیم حاتمی کیا ، من ترانه.. ِ رسول خان ِ صدر عاملی ، دهلیز ِ شعیبی و خیلی از کارهای موفق دیگه.. داشتن بازیگردان برای کارگردان افت نیست و حتی انتخاب یک فرد اصلح برای این امر پوئن مثبتی برای کارگردانه..
من حس میکنم یک سری دستکاری کوچک ایجاد شده،، این کار شاید پر بیننده ترین فیلم جشنواره بوده اما فکر نمی کنم فیلم برگزیده ی تماشاگران بوده باشه..!
سپاس