در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سروش حائری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:22:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش نامه «هیپولیت » نوشته «اوریپید» اَز تراژدی هایِ جذابی اَست کِه بَر اساس فرم بدن بازیگران، عواطف وَ خشم ها بِه مخاطب منتقل می شود

فرزاد امینی کارگردان نمایش «هیپولیت » دَر مصاحبه با خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره نمایش نامه این اثر بیان کرد: نمایش نامه «هیپولیت » یکی اَز تراژدی هایِ اوریپید، روایتگر جوانمردی اَست کِه شرارت اجتماع آن را احاطه کرده وَ دَر نهایت بِه او را نیستی وَ تباهی می کشاند وَ البته آنچه کِه فرد را بِه نیستی وَ تباهی کشانده مروت وَ جوانمردی اش بود.

وی ادامه داد: این اثر تراژدی بسیار زیبایی اَست کِه بَرای نخستین بار اجرا می شود. نمایش «هیپولیت » دهمین کار گروه تئا تر «پرومته» اَست کِه بِه مدت هفت ماه بَرای اجرای آن تمرینات مداوم انجام دادیم. امینی افزود: خشم وَ عواطف اَز طریق حرکات جسمانی بازیگر بَر روی صحنه بِه مخاطب منتقل می شوَد وَ فیگور وَ فرم بدن بازیگران دَر این نمایش بسیار اهمیت دارد. این شیوه اجرایی هم براساس نمایش نامه شکل گرفت. همچنین لحظات دراماتیک هم بِه واسطه حرکات بدنی منتقل ... دیدن ادامه ›› می شود.

وی بیان کرد: تغییرات بنیادی دَر نمایش نامه شکل نگرفت اما متن را بازنویسی کردم. دَر کل دراماتورژی کار با خودم بود وَ اَز 9 تیر بِه مدت ده شب دَر تالار حافظ اجرا خواهیم داشت.

نیلوفر ثانی، پرندیس و bahar z این را خواندند
afsoon66، ذوق زده و الهام. ب این را دوست دارند
درود
مدت زمان نمایش چقدره و امکانش هست یک سانس زودتر هم گذاشته شود؟
۱۱ تیر ۱۳۹۵
آقای تهوری عزیز پیج کار هیپولیت در اینستاگرام عکس هستش hippolytus_theatre
۲۱ تیر ۱۳۹۵
ممنونم بهرام عزیز
۲۲ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"عشق سال های وبا"
اثر گابریل گارسیا مارکز

دراماتورژ و کارگردان: فرزاد امینی

نمایشخانه‌ی ایرانشهر، سالن استاد سمندریان
9 تیر تا 8 مرداد 1394، ساعت 17:30

بازیگران: مهدی ابراهیم‌زاده، مهدی دوستی، مرضیه شاطرطوسی، مونا سهراب‌حقیقت، سحرناز عباس‌زاده، نیایش نهاوندی

کورئوگراف و طـراح صـحنه: ... دیدن ادامه ›› فرزاد امینی
دسـتیار کارگردان: سروش حائری
مدیر روابط عمومی: حمید حسین زاده
طـراح لباس: سپیده شفیعی
ساخت و اجرای دکور: امیر خسروی یگانه
نقاشی پوستر: گوستاو کلیمت

تلفن جهت رزرو: 09010185528
http://gisheh.net/!/eshghevaba
یادداشت "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." ، به مناسبت اجرای هشتمین اثر «تئاتر پرومته» در بانی فیلم
برخورد کوبیستی
فرزاد امینی

---------------------------------------
درباره نمایش جدیدم« آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره...» در سه بخش می توانم صحبت کنم: متن، بازی و زیبایی شناسی. در ساختار متن، شیوه روایت اپیک است.اپیک شیوه ای است که آن را نه از سر تفنن، بلکه از روی احساسی از یک ضرورت اجتماعی برگزیده ام. این ساختار روایت را در همه کارهایم داشته ام و این ضرورت از این جهت تئاتر من را چون تقدیری در خود گرفته یعنی آنکه از آن گزیری ندارم وقتی که میبینم تاریخ ما صرفاً تاریخ هیجانها و عواطف بوده است و ما همیشه فقط شاعر بوده ایم، روایت اپیک برایم یک ضرورت اجتماعی می شود. روایت اپیک و آنچه در برشت دریافته ام را «دیالکتیک خردمندی» می نامم. خردها مانند ... دیدن ادامه ›› پرسپکتیوهای متضاد اندیشه در مقابل یکدیگر قرار می گیرند و یکدیگر را تحلیل می کنند در این کار همه زنها نامشان شهلاست و همه مردها نامشان داوود است. این یک نگاه کوبیستی است که به جامعه داشته ام، از آنجایی که معتقدم ما فقط و فقط یک جامعه داریم، جامعه به مثابه یک ارگانیسم زنده. آنچنانکه پیکاسو تابلوی زن گریان را از چند پرسپکتیو مختلف نقاشی کرده در حالی که زن گریان فقط و فقط یک زن گریان بوده، شیوه روایت اپیک در «آه شهلا...» اشاره و الهامی است از برخورد کوبیستی با شهلاها و داوودها در ارگانیسم جامعه. به واقع می توانم بگویم این کار غرق در یک وجه از یک پیکر نمی شودو چند وجهی با آن پیکر برخورد میکند و این برخورد یک دیالکتیک خردمندانه است. در زمینه «تئوری بازیگری» و بازی بازیگرانم همواره در طول هشت کاری که کارگردانی کرده ام وابسته به سنت تئاتری بوده ام که آن را «تئاتر تنانه» می نامم. سنتی که در آن بزرگانی چون میرهولد، آرتو، گروتفسکی و یوجنیو باربا کار کرده اند و دغدغه های زیبایی شناسی شان را گسترده و تئوریزه کرده اند. شیوه کار و راهنمایی بازیگرانم در رسیدن به اکت ها و فیگورها و صداهای مناسب در این سنت تئاتری تعریف می شود. هر گز آنچه را که مرسوم است و دورخوانی گفته می شود انجام نمی دهم. نه خود و نه بازیگر را درگیر سخنوری های روشنفکرانه و نغزگویی های فیلسوفانه و شاعرانه یا روانشناسانه نمی کنم. آنچه که بسیار رایج است و متاًسفانه بشدت بی محتوا همین اصطلاح روانشناسی شخصیت و پیدا کردن شناسنامه شخصیت برای بازی است که به هیچ وجه برای آن اعتباری و مرجعیتی قائل نیستم. این قدر که ما اهالی تئاتر مدعی روانشناسی شخصیت و جامعه شناسی شخصیت هستیم، پروفسور فروید و پروفسور ماکس وبر هم نبودند. درباره مورد سوم که زیبایی شناسی کار باشد می توانم آن را در ساختار اکسپرسیونیسم شرح دهم. بیان بحران و بیان «عصبیت تن». اکسپرسیونیسم نزد من بیان بحران تن و بیان حقیقت آن چیزی است من به مثابه کل ارگانیسم جامعه، به واسطه آن در تاریخ اجتماعی و حضور روزمره زندگی واقعی ام، خود را بیان می کنم. اکسپرسیو تن رنجور، تن شادان، تن متفکر، تن عاصی، تن مظلوم، تن ظالم، « اکسپرسیون عصبیت تن» است. «اکسپرسیون عصبیت تن» اصطلاحی تئوریک است که آنرا برای تشریح زیبایی شناسی کار خود وضع کرده ام و به واسطه آن کار خود را آنالیز می کنم. آرزو می کنم تماشاگران بسیار محترم و عزیز این نمایش از آن بهره مند باشند و حس و دریافتی از یک اثر هنری به دست آورند.و سپاس فراوان از گروه بسیار مهربان و سخت کوش «تئاتر پرومته». منتظر دیدارتان هستیم.

---------------------------------------
منبع : بانی فیلم
سحر غنی زاده و Marillion این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت و گوی تفصیلی "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." با خبرگزاری ایرنا

---------------------------------------
تهیه کننده ها دنبال آثار پرسود هستند / به اصالت کار تئاتر ایمان دارم

تهران - ایرنا - تئاتر به عنوان هنری جریان بخش و اثرگذار همواره یکی از اصلی ترین قطب های جذابیت در بطن هنرهای نمایشی به شمار می رود و در این میان طی یک دهه اخیر با حضور جوانان تحصیلکرده ، تعامل مثبت و سازنده تر بزرگان و پیشکسوتان تئاتر کشور با آنها، شاهد تولید آثار پخته تر و موفق تر و صد البته پیشروتر در فعالیت های تئاتری کشور هستیم.

تهیه کننده ها دنبال آثار پرسود هستند / به اصالت کار تئاتر ایمان دارم
هر چند هنوز هم بحث دغدغه های مالی و معضل کمبود سالن، اصلی ترین ... دیدن ادامه ›› آسیب های فعالیت بدنه تئاتر حرفه ای کشور را شکل می دهد اما هنرمندان تئاتر به ویژه جوانان و تازه نفس ها در کنار تحمل تمامی این مصائب تلاش می کنند تا به هر نحو ممکن تجربیات خود را پیش روی مخاطبان قرار دهند و گویا تایید آنها برایشان مهمتراز سپری کردن خوان هایی است که در مسیرتولید و اجرای عمومی نمایش شان می کشند.

نمونه یکی از این جوان ها، فرزاد امینی است که طی 10 سال گذشته توانسته هشت نمایش را تولید و به اجرا برساند و در حال حاضر نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره...» را در حالی در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به صحنه دارد که برای نخستین بار این اثر را سال 1386 در جشنواره تئاترسوره به صحنه برد و با وجود جوایزی که این نمایش گرفت برای اجرای عمومی آن تا 1393 صبر کرده است.

بر همین اساس سراغ امینی رفتیم و درباه نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره...» که ویژگی های تئاتر تجربی را با تعاریف دقیق و متقن خود دارد و طی چند روز اخیر مورد تایید برخی از هنرمندان پیشکسوت کشور نیز قرار گرفته به گپ و گفت نشستیم.

وی با ابراز تاسف از این مساله که تهیه کننده ها در حوزه تئاتر تنها به فکر حمایت از آثاری سهتند که بازگشت سرمایه آنها را تضمین کند: با تمام سختی های موجود به اصالت کار تئاتر ایمان دارم.

فرزاد امینی روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار تئاتر ایرنا با بیان آنکه این نمایش هشتمین کاری است که به عنوان کارگردان آن را تولید و به اجرا رسانده ام گفت: سال گذشته نمایشی با عنوان «من از سگ بودنم چیزهای جدید فهمیده بودم...» که بر اساس دو داستان «سگ ولگرد» و «سه قطره خون» به قلم صادق هدایت نوشته و کارگردانی کرده بودم را به صحنه بردم.

وی درباره داستان نمایش «آه شهلا...» توضیح داد: این نمایش داستان ساده ای دارد و روایت کننده خانواده ای (شهلا و داود) کارگر در تهران است که مخاطب در این اثر با برخوردی لایه لایه در روایت و مواجهه آنها با محیط اطراف و لایه های مختلف جامعه مواجه می شود.

سرپرست گروه تئاتر «پرومته» با اشاره به این مساله که آنقدر این برخورد آزار دهنده و آسیب رسان است که جسم و روان شهلا به مرور در این لایه ها و برخوردها دچار فروپاشی و منتج به خودکشی وی می شود، افزود: درروایت این اثر به هیچ وجه قصد برخورد طبقاتی با این احساس سرکوب شدگی و حقارت اجتماعی را نداشتم و تمامی کاراکترها در این نمایش همچنان مثل دو قهرمان اصلی این اثر، فروپاشی، اضمحلال و فشار بر جسم و روان را تجربه می کنند.

وی با بیان آنکه تمام زن ها در این نمایش نام شان «شهلا» است و تمام مردها نام شام «داود» است خاطرنشان کرد: نگاه من به جامعه در این نمایش نگاهی است به یک ارگانیسم واحد زنده، و آنکه این تخریب و فروپاشی ناشی از تضاد نیست، بلکه ناشی از هرج و مرج قرار نداشتن اخلاق و آدم ها در موقعیتی سالم در یک جامعه است.



** دنبال سبک زیبایی شناسانه خودم هستم

امینی درباره صحبت های محمد ساربان که بعد از تماشای نمایش «آه شهلا...» این کار را به کارهای گروه کارگاه نمایش به سرپرستی «آربی آوانسیان» شبیه دانسته بود، ضمن تقدیر از این اظهارنظر پیشکسوت تئاتر کشورمان گفت: آقای ساربان سال 1385 نمایش «پروا» را از تولیدات من که بر اساس قصه «پادشاه و کنیزک» مثنوی معوی بود دیده بودند و آن زمان هم گفتند که فضای کار تو مرا یاد آثار آربی آوانسیان و کارگاه نمایش می اندازد.

وی ادامه داد: این تداعی در ذهن کسی که آن دوره را تجربه کرده است و کارهایی را در کارگاه نمایش از نزدیک دیده برای من باعث افتخاراست به ویژه آنکه عمیقا به این اصل اعتقاد دارم که تولیدات نمایشی کارگاه نمایش نقطه طلایی در تاریخ تئاترایران است که می توانست بستر خوبی برای رسیدن به زیبایی شناسی و تئاتری دارای سبک و رویه زیبایی شناسانه ای خاص و ایراین باشد.

کارگردان نمایش «مکبث» با بیان این جمله تعریفی که از تئاتر تجربی (تئاتر اکسپریمنتال) در ایران وجود دارد براساس سوء تفاهمی است که ما از معنای واژه تجربی داریم خاطرنشان کرد: تئاتر تجربی متاسفانه این سوء تفاهم را ایجاد می کند که ما چیزی را نمی دانیم و هیچ آگاهی از آن نداریم و پس از تجربه کردن آن نسبت به آن معرفت و آگاهی پیدا می کنیم؛ این درحالی است که بزرگان تئاتر اکسپریمنتال برخوردشان با تئاتر این گونه نیست که آگاهی و معرفت به زیبایی شناسانه اثر تولیدی شان نداشته باشند.

وی ادامه داد: وقتی به نام بزرگان تئاتر اکسپریمنتال جهان چون «تادئوش کانتور»، «کنستانتین استانیسلاوسکی»، «آپیا» یا «یوجینیو باربا» نگاه می کنیم متوجه می شویم که این بزرگان ابتدا تئوریسین های بزرگی هستند و اتفاقا به آنچه در تئاترتجربی می خواهند معرفت دارند.

این نمایشنامه نویس و کارگردان جوان و موفق کشور تصریح کرد در طول 11 سال فعالیتم دنبال یک استیل و سبک زیبایی شناسانه خاص هستم و تلاش می کنم به یک بنای منسجی از تولیدات برسم.



** صفحات حوادث روزنامه ها لبریز از ناگفته ها است

امینی درباره نحوه شکل گیری طرح و نگارش نمایشنامه «آه شهلا...» گفت: به دلیل آنکه به داستان و نمایشنامه علاقه دارم همیشه صفحه حوادث روزنامه ها برایم جالب بوده و آنها را می خوانم و ضمن خواندن از یک سو با مساله دردناکی مواجه می شوم و از سوی دیگر نیز به لحاظ جامعه شناسی به مطالعه جامعه می پردازم و این به من به عنوان یک ایرانی که میان هم میهنان خود با نگرش ها و اخلاق های مختلف زندگی می کنند بسیار کمک می کند تا آنهرا به به شکل دقیق تری مورد رصد وتوجه قرار دهم.

وی با بیان آنکه آدم های این صفحه خود ما هستیم ادامه داد: از قضای خوب روزگار، ما جرو افرادی نیستیم که حادثه آفریده باشیم و از قضای بد روزگار شهلاها و داودهای نمایش من افرادی هستند که که حادثه را آفریدند و نام شان در صفحه روزنامه ها برده شده، اما تاکید می کنم که بین من و داودی که در نمایشنامه ام وجود دارد و مرتکب قتل می شود و بین من و شهلایی که در این اثر است و در نهایت دست به خودکشی می زند هیچ تفاوتی نیست.

این هنرمند باتاکید بر این مساله که در این اثر نمایشی به هیچ قصد نقد طبقات مختلف جامعه را نداشتم و تلاش کردم از نگاه بالا به جامعه نگاه نکنم گفت: وقتی در این فضا به این حوادث رخ داده رجوع می کنم می بینم انسان های امروز اطراف ما در یک هرج و مرج روانی گرفتار هستند؛ به عنوان مثال انگار آدم های حاضر در این جامعه هرلحظه قرار است به هم دروغ بگویند و یا یکدیگر را سرکوب و تحقیر کنند و مدام شخصیت و کاراکتر آدم ها می بایست در این شرایط آنارشیستی اخلاقی باید از خود دفاع کنند.

وی افزود: مساله اخلاق در این نمایش برای من اولین و آخرین قربانی این وضع آنارشیستی است که وقتی به جامعه نگاه می کنم احساس می کنم در آن گرفتار هستیم.



** حمیات از تئاترتجربی در ایران کمرنگ است

امینی درباره اجرای پیشین این نمایش گفت: نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره...» نخستین بار سال 1386 در جشنواره تئاتر ماه اجرا شد و جایزه بازیگری دریافت کرد اما متاسفانه فرصت اجرا به آن داده نشد ولی در طی این مدت مدام به اجرای آن فکر می کردم تا آنکه سرانجام با ارائه متن به سالن انتظامی خانه هنرمندان وموافقت مدیرت آن توانستم این نمایش را از 11 دی ماه به صحنه ببرم.

وی درباره حمایت از این اثر نمایشی با بیان آنکه تهیه کنندگی این نمایش با تمام سختی ها بر عهده خود من بوده یادآور شد: معمولا تهیه کننده ها در تئاتر گرایش چندانی به تئاتر تجربی ندارند چرا که به دلایل مشخصی که بازار تعیین کننده است آنها میل به سرمایه گذاری در اثری رادارند که قابلیت بازگشت سرمایه را داشته باشد.

کارگردان «من از سگ بودنم چیزهای جدید فهمیده بودم...» ادامه داد: می خواهم اصالت و اورجینال بودن هنری ام را حفظ کنم و حاضر نیستم وارد فضایی بشوم که از نظر هنری مورد تایید و ذائقه من نیست و بر همین اساس تلاش می کنم حتی اگر مجبور شوم تهیه کنندگی آن را به عهده بگیرم اما سبک زیبایی شناسانه خودم را در دنبال م یکنم.

امینی ضمن اشاره به استقبال خوب مخاطبان از اجرای عمومی این نمایش در سالن انتظامی خانه هنرمندان ابراز امیدواری کرد در سال آینده کارگاه را با نام گروه تئاتر پرومته خود را تاسیس کرده و علاقه مندان را به این جریان را در کارگاه جذب کند و با آنها به تولیدات آینده آثار نمایشی نگاهی مجدانه تر داشته باشد.

---------------------------------------
منبع :خبرگزاری ایرنا
سحر غنی زاده این را خواند
درنا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفتگوی "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." با کافه آرت

---------------------------------------
خشونت نهفته انسان‌ها شاهکارهای تاریخ را رقم زده / فرزاد امینی در گفتگو با هنرآنلاین

کارگردان نمایش ˝آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره˝ معتقد است: ما با یک فروپاشی از درون مواجه هستیم، یک خشونت و پرخاشگری در وجودمان نهفته است که می‌توان به جرات گفت شاهکار تاریخ بشریت را ... دیدن ادامه ›› رقم زده است.

سرویس تئاتر هنرآنلاین:نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره" روایت‌گر زندگی روزمره و بسیار عادی یک خانواده کارگر در تهران است که مهدی ابراهیم‌زاده، مهدی دوستی، ساناز پوردشتی، مونا سهراب حقیقت، مرضیه شاطر طوسی، فرزاد امینی نقش‌های آن را اجرا می‌کنند. این اثر نمایش از 11 تا 30 دی‌ماه در تماشاخانه استاد انتظامی به نویسندگی و کارگردانی فرزاد امینی به روی صحنه است.

فرزاد امینی نویسنده و کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ..." درگفتگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره این نمایش گفت: متن این نمایش را سال 86 نوشتم. همان سال در جشنواره تئاتر ماه این نمایش اجرا شد و توانست در بخش بازیگری نیز جوایزی را از آن خود کند. اما متاسفانه برای اجرای عموم با بی‌مهری مواجه شد، درحالی که من باور داشتم که این کار اجرا می‌شود.

او ادامه داد: قصه نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ..." داستان پیچیده‌ای نیست، قصه درباره یک زوج به نام داود و شهلا است. زن و شوهری از قشر کارگر، ساکن تهران که در اثر فشار روحی ناشی از تحمل مشکلات و سختی‌هایی که در جامعه با آن روبرو هستند، جسم و روح‌شان مدام سرکوب می‌شود و آرام آرام این فروپاشی درون شکل گرفته و رشد می‌کند. در نهایت داود طی یک اتفاق قتلی انجام می‌دهد و در اثر این فروپاشی، شهلا دست به خودکشی می‌زند. در طول این سال‌ها مدام در صدد راهی بودم که این نمایش اجرا شود، خوشبختانه از سوی سالن استاد انتظامی در نهایت این نمایش مورد تایید قرار گرفت و پروسه خود را طی کرد تا امروز که این نمایش درحال اجراست.

کارگردان نمایش "اقدام‌های انجام نشده" با اشاره به دلیل انتخاب نام افرادی که برای این نمایش برگزیده و تداعی داستان زندگی فردی به این نام اظهار کرد: اسم این نمایش قسمتی از یک دیالوگ است در کار و خیلی برخورد پیچیده‌ای با آن نداشتم و برای خودم جذاب بود. نام زن نمایش شهلا است اما تمام زن‌های دیگری هم که در داستان حضور دارند، نام‌شان شهلاست. نام همسر این زن نیز داود است و مردهای دیگر قصه نیز هم نام داود هستند. در حقیقت نگاهی که من به شخصیت‌های این نمایش داشتم نگاهی کوبیسمی است چون جامعه را به مثابه یک ارگانیسم می‌بینم. به نظر من هیچ عضوی از جامعه در مقابل با عضو دیگر نیست و اگر باشد اشکالی وجود دارد. تقابل و تضاد افراد جامعه با هم منجر به یک ناهنجاری اجتماعی – عاطفی می‌شود که امروز با آن درگیر هستیم و محصول یک روز و یک شب هم نیست. دهه‌ها هرج و مرج و پرخاش و خشونت درونی روی هم انباشت شده تا وضعی چنین ایجاد شود. ما با یک فروپاشی از درون مواجه هستیم، در ظاهر بسیار با اخلاق و مودب، اما در درون پنهان جامعه، یک خشونت و پرخاشگری و دروغگویی بی‌نظیری در وجودمان نهفته است که می‌توان به جرات گفت شاهکار تاریخ بشریت را رقم زده است. دروغگویی که مدام با آن مواجهیم از بالاترین سطوح در قدرت تا پایین‌ترین آن را شامل می‌شود و این میزان دروغ یک شاهکار هنری است. در این نمایش تمامی شهلا‌ها و داودها بهم دروغ می‌گویند و همدیگر را سرکوب و تحقیر می‌کنند تا به تراژدی می‌رسد و شهلا خودکشی می‌کند. به اعتقاد من جامعه یک کل واحد است که نمی‌توانیم اجزایش را از هم جدا کنیم، بنابراین دلیل هم نام بودن کاراکترهای نمایش نیز برهمین اساس بوده است.

امینی در توضیح استفاده از شیوه کوبیستی در این نمایش توضیح داد: در این نمایش تلاش شده زوایای مختلف انسان در پرسپکتیوهای مختلف به نمایش گذاشته شود، اما متاسفانه این زوایا در پوزیشنی قرار دارند که هرکدام یکدیگر را به شدت تخریب می‌کنند. این پرسپکتیوها در چالش و تقابل با هم هستند.

این کارگردان تئاتر درباره برداشتی که از جامعه برای این نمایش داشته و به روی صحنه آورده است، گفت: برای من اجتماع نوعی قدرت بی‌زمان و مکان است. من به هیچ وجه جهانی شدن و جهان شمول شدن را درک نمی‌کنم. امکان ندارد من از درون جامعه بیرون نیایم و بتوانم با یک رومی یا یک پاریسی یا آدم‌های دیگر ارتباط برقرار کنم. من از جامعه دریافت می‌کنم، در درونم آن را هضم و درنهایت آن را به یک محصول فکری تبدیل و از ذهنم خارج می‌کنم. وقتی کاری تولید می‌شود و جهان هم با آن ارتباط برقرار می‌کند باید در درون اثر مفهوم را پیدا کرد.

او در ادامه درباره استفاده از زبان بدن و فیزیکال بودن آن و تفاوت این نمایش با سایر نمایش‌های فیزیکال نیز گفت: در شیوه اجرایی خودم را به شدت وابسته به سنت تئاتری افرادی چون آنتونن آرتو، یرژی گرتوفسکی و یوجنیو باربا می‌دانم. من به این نوع تئاتر، "تئاتر تنانه" می‌گویم. واژه تنانه را به این دلیل به کار می‌برم که تئاتر فیزیکال و تئاتر بدنی آنقدر به کار برده شده که تبدیل به کلیشه شده است و مخاطب زمانی که با این کلمات روبرو می‌شود، تصور می‌کند که قرار است به دیدن نمایشی بدون دیالوگ و تنها بر پایه حرکات مبتنی بر فیزیک و فیگور بازیگران بنشیند. این کلیشه تا حدی پیش رفته که انگار تئاتر دیالوگ دار و قصه‌گو قرار نیست حرکات فیزیکال داشته و بدن بازیگر در آن اهمیت یابد. ما در این نمایش جلسات طولانی تمرین داشتیم و برای کوچک‌ترین حرکات نیز تمرین کردیم، تا بازیگر به آن اکت و فیگور هماهنگی که باید رسیده و از آن اکت ساده خارج و به زبان بدن رسانده و به اجرا درآورد.

---------------------------------------
منبع :هنر آنلاین
سحر غنی زاده این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفتگوی "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." با کافه آرت

---------------------------------------
فرزاد امینی در گفتگو با کافه آرت، عنوان کرد:
موسیقی «آه شهلا …»ادامه فضاسازی های علیزاده است

فرزاد امینی که ، دارای مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی، کارشناسی ارشد فلسفه غرب و دانشجوی مقطع دکتری فلسفه از آلمان است، اظهار داشت که آهنگساز نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره … »، مهدی امینی است و در واقع موسیقی مهدی امینی را می توان ادامه فضاسازی های حسین علیزاده دانست و از آنجا که در تئاتر، به فضای پر هیجان علاقه مندم به مهدی امینی به عنوان آهنگساز مراجعه کردم.

فرزاد امینی، نویسنده، کارگردان، بازیگر، و طراح صحنه نمایش ... دیدن ادامه ›› «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره … »، در گفتگو با کافه آرت، اظهار داشت: نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره .. »، داستان پیچیده ای ندارد. این نمایشنامه، زندگی روزمره و روابط هیجانی-عاطفی زنی به نام شهلا و شوهری به نام داوود را روایت می کند. داوود کارگر است و شهلا، در روابطی که با اطرافیانش، که نام آنها نیز شهلا است، دارد، وضعیتی به شدت سرکوب کننده و تحقیر شونده را تجربه می کند. وی همواره مجبور است برای کمتر کردن احساس حقارت خود، دروغ بگوید. دروغ ها به مرور زمان، پیچیده تر و بحران جدی تر می شودو ….

وی در ادامه افزود: در این نمایش، نام تمامی مرد ها، داوود و نام تمامی زنها، شهلاست. در واقع در این نمایش، یک فرد را در پرسپکتیو های مختلف می بینیم. این نوع انتخاب نام، برای نمایش، برخوردی کوبیستی، مانند نقاشی های پیکاسو است. در تابلو «زن گریان»، زنی را از چهار سمت، می بینیم اما در واقع یک زن گریان وجود دارد.

کارگردان نمایش «مکبث»، در خصوص موسیقی نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره … » را اظهار داشت: موسیقی در نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره … »، نقش فضا سازی ندارد بلکه در شکل گیری وضع دراماتیک کار، تاثیر دارد. می توان موسیقی این نمایش را به حضور گروه موسیقی در نمایش های بومی شبیه دانست. در آن نمایش ها، اعضای نوازنده، به نوعی در اجرای اثز، حضور دارند. موسیقی به صورت زنده اجرا می شود و ساز های رباب، تار، ملودیکا و رباب، در این نمایش، نواخته می شود. آهنگساز این نمایش، مهدی امینی است. حس و حال و زیبایی شناسی موسیقی مهدی امینی، پرخاشگرانه و اکسپرسیونیستی است. عصبیتی که در ملودی و آهنگسازی مهدی امینی در عین ایرانی بودن ، موسیقی او را از خمودگی و در خود فرو رفتگی معروف موسیقی ایرانی، بری کرده است و هیجان را به موسیقی ایرانی آورده است. در واقع موسیقی مهدی امینی را می توان ادامه فضاسازی های حسین علیزاده دانست. حسین علیزاده در اثر «ترکمن»، خود، به قدری پر شور و اکسپرسیونستی سه تار می نوازد که اگر شخصی علیزاده را نشناسد، شاید فکر کند که موسیقی «راک» است. من در تئاتر، به فضای پر هیجان علاقه مندم، از این رو به عنوان کارگردان، همواره به مهدی امینی به عنوان آهنگساز مراجعه می کنم.

سرپرست و بنیان گذار گروه تئاتر «پرومنته»، در خصوص این گروه توضیح داد: تاکید دارم که آن را «تئاتر پرومنته» بنامم، چرا که تا زمانی که «تئاتر پرومنته»، اعضای ثابت نداشته باشد، نمی توان به آن، نام گروه داد. تئاتر «پرومنته» را سال ۸۱ تشکیل دادم. پرومنته، یک خط مشی زیبایی شناسانه را دنبال می کند.در تمام این مدت،یک استیل، مرام و خط فرمال و ساختاری را در کارگردانی و نحوه هدایت بازیگران،شکل دادن به صحنه و درام دنبال کرده ام. در مقوله بازیگری، کاملا مخالف مفهومی «کانسپچوآل» هستم.نام این تئاتر را «تنتنانه» گذاشته ام.

وی در ادامه افزود:نمی گویم روش جدیدی ابداع کرده ام بلکه سنتی پشتم است. روشی که «گروتفسکی» و «یوجینو باربا» و … دنبال کرده اند و دغدغه آن را دارند. این مطالب را از مطالعه آثار آنها آموخته ام. خود را کارگردانی تجربه گرا نمی دانم چرا که بر روی استیل و شیوه خاصی کار می کنم. به قول یکی از دوستانم، در حال بنا کردن یک ساختمان هستم و آجر بر روی آجر می گذارم تا این ساختمان به سرانجام برسد.در طول این ۱۱، ۱۲ سالی که از تاسیس «پرومنته» می گذرد، چند نمایش را در قالب جشنواره اجرا کرده ام و چهار نمایش، را اجرای عموم کرده ام. البته دو نمایشم در سال های ۸۳ و ۸۴، مطلقا مردود شناخته شد و هبچ راهی برای اجرای آن نبود.
نویسنده و کارگردان نمایش «سگ ولگرد»، طراحی صحنه از دید «تئاتر پرومنته» را تشریح کرد: طراحی صحنه برای من به شدت مفهومی «کانسپچوآل» است. به شدت به مفهوم سازی در طراحی صحنه علاقه مندم. برای طراحی صحنه، از ابزار هایی بسیار معمولی، که همه جا هست، استفاده می کنم.از دید من، ابزار صحنه، باید ارتباطی معنا دار ، به نحوی دراماتیک و مفهوم گرا با نمایش، داشته باشد، به طوری که اگر شخصی نمایش را نبیند، ان ابزار برایش چندان معنا دار نباشد.

فرزاد امینی در خصوص مخاطبان نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره …»، اظهار داشت: مانند هر کارگردانی آرزو می کنم این نمایش مورد پسند مخاطبان قرار بگیرد. فکر می کنم این نمایش برای اشخاصی که تئاتر آوانگارد و پیشرو را می شناسند و با کارگاه نمایش، آربی آوانسیان و بزرگان تئاتری که دغدغه جستجو و یافتن زبان منحصر به فرد خود را داشته اند و تلاش می کردند که کار مهمی انجام دهند، آشنا هستند، بسیار جذاب و قابل نقد و بررسی باشد. البته افرادی که از این فضای خموده و شاید تکراری تئاتر خسته شده اند،نیز از دیدن این نمایش لذت خواهند برد.

وی در پایان خبر داد: در حال ترجمه کتابی درباره زیبایی شناسی و فلسفه، نوشته «گروتفسکی» را از زبان آلمانی هستم

نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره … »، از ۱۱ لغایت ۳۰ دی ماه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان، در ساعت ۲۰:۳۰ اجرا می شود.نویسنده، کارگردان و طراح صحنه این نمایش فرزاد امینی است. در نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره …»، مهدی ابراهیمزاده، مهدی دوستی، ساناز پوردشتی، مونا سهراب حقیقت، مرضیه شاطر طوسی و فرزاد امینی، بازی می کنند. آهنگساز این نمایش مهدی امینی است. در این نمایش، شیما صنعتی، نوازنده تار، پویان جوان نوازنده ملودیکا، میلاد قریشی نوازنده ساز های کوبه ای و مهدی امینی نوازنده تار و رباب است.

نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره …»، »، کاری از «تئاتر پرومنته» است.

---------------------------------------
منبع :کافه آرت
سحر غنی زاده این را خواند
درنا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفتگوی "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." با پایگاه خبری آنا

---------------------------------------
نویسنده و کارگردان "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه می‌ره...":
نمایش با تکیه بر تن، ژست و فیگورهای بازیگر، حرف‌های جدیدی را بیان می‌کند
فرزاد امینی که این روزها نمایش"آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه می‌ره..." را در سالن انتظامی روی صحنه دارد گفت: «این کار تلاش دارد فرم و زیبایی‌هایی را که مرسوم در آثار نمایشی امروز است، کنار گذارد و با تکیه بر تئاتر مبتنی بر تن، ژست و فیگورهای بازیگر، حرف های جدیدی مختص به خود را بزند.»


فرزاد امینی، نویسنده و کارگردان "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه می‌ره..." گفت: «این گروه نمایشی 6 ماه تمرینات مداوم و ... دیدن ادامه ›› 3 ماه تمرینات سبک را برای این شکل از اجرا سپری کرده اند و امروز به قطعیت اعلام می‌کنم به دلیل این شکل از کارهیچ‌ تفاوتی میان اولین و آخرین اجرای اثر وجود ندارد.»
درباره شیوه اجرایی نمایش اظهار کرد: «خیلی متاثر از تئاتری هستم که بر تن بازیگر، هیجان‌ها، عواطف و درونیات بازیگر تکیه دارد. در حقیقت از نظر تئوریک و شیوه‌های کارگردانی آرتور گروتوفسکی، یوجینیو باربا، اتین دکرو خیلی به من کمک کرده‌اند.»
وی افزود‌: «در این شکل از نمایش، درونیات بازیگر به واسطه تن او به بیرون پرتاب می‌شود و نمایش را دراماتیک می‌کند، البته دراماتیک بودن یک نمایش را در شخصیت‌پردازی‌ها هم می‌توان جستجو کرد.»
امینی با اشاره به این‌که در شیوه کاری وابستگی شدیدی به تن، فیگور و ژست‌ها دارد، تصریح کرد: «تئاتر تنانه اصطلاحی است که خود آن را روی این‌گونه تئاتر می‌گذارم. اجرای این شکل از نمایش کار بسیار پیچیده‌ای است، همچنین تمرینات و بازیگرانی را می‌طلبد که دغدغه آن را داشته باشند و بر روی آن تمرکز کنند.»

کارگردان نمایش"آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه می‌ره..." درباره صحنه‌پردازی این اثر تشریح کرد: «من هیچ‌گاه در طراحی صحنه چیزی را روی صحنه نخواهم آورد که به بازیگر کمک کند تا بنشیند، وارد شود و خارج شود. زیرا معتقدم چنین طراحی بسیار بی‌محتوا و دسته پایین است و نشان از دست کم گرفتن تئاتر دارد. فکر می‌کنم اگر قرار باشد مخاطب با ورود به سالن احساس کند صحنه نمایش طراحی، مبلمان و لوستر سالن پذیرایی را دارد، پس چه دلیلی برای اجرا نشدن اثر در سالن یک خانه وجود دارد؟ مخاطب به سالن نمایش می‌آید تا چه اتفاقی را شاهد باشد؟»
امینی تاکید کرد: «طراحی این اثر با بهره‌برداری از المان‌ها و کانسپت‌ها و فیگورهای بصری است و گویا فضا در اختیار یک نقاش و مجسمه‌ساز است تا چیدمانی در صحنه داشته باشد.»
وی درباره طراحی لباس بازیگران نیز عنوان کرد: «در طراحی لباس سعی شده به فضاسازی اثر کمک شود. بنابراین لباس‌ها کاملاً فانتزی است و رنگ‌آمیزی و طراحی آنها نیز در همین راستا بوده است. فضای کابوس‌گونه که در متن است، یک نوع مالیخولیا و کابوس محسوب می‌شود.»
امینی بیان کرد: «من از این اجرا راضی هستم و نمایش‌ هم با استقبال بسیار خوبی روبرو بوده است. با این که چندان از لحاظ ساختار و شکل اجرایی مرسوم نیست، اما مخاطب با مواجهه با کاری خاص و متفاوت برخوردی بسیار خوب از خود نشان داده است.»
نمایش"شهلا این گاوی که جلوم داره راه می‌ره..." با بازی مهدی ابراهیم‌زاده، مهدی دوستی، ساناز پوردشتی، مونا سهراب حقیقت، مرضیه شاطر طوسی و فرزاد امینی، تا 30 دی ماه هر شب ساعت 20:30 در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران اجرا می‌شود.

---------------------------------------
منبع : آنا
سحر غنی زاده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفتگوی "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." با پایگاه خبری مهر

---------------------------------------

نام‌ همه زن‌های این نمایش شهلاست/ کوبیسمی برگرفته از پیکاسو
نمایش ««آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره...» به کارگردانی فرزاد امینی که به شیوه ای کوبیسمی و با زیبایی شناسی اپیک به فشارهای روحی زنی از طبقه کارگر می پردازد، در سالن استاد انتظامی ... دیدن ادامه ›› اجرا می رود.


فرزاد امینی نویسنده و کارگردان یان اثر نمایشی در این باره گفت: نمایش «آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ...» اجرای خود را از 11 دی ماه در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران آغاز کرده است. قصه این نمایش داستان پیچیده ای نیست بلکه زندگی روزمره زن و شوهری از قشر کارگر را به تصویر می کشد که در اثر فشار روحی ناشی از تحمل مشکلات و سختی هایی که در جامعه با آن روبرو است دچار تخریب روح و جسم شده و در اثر این فروپاشی دست به خودکشی می زند.
وی ادامه داد: نام زن نمایش شهلا است اما تمام زن های دیگری هم که در داستان حضور دارند نامشان شهلاست. نام همسر این زن نیز داوود است و مردهای دیگر قصه نیز هم نام داوود هستند. در حقیقت نگاهی که من به شخصیت های این نمایش داشتم نگاهی کوبیسمی است چون جامعه را به مثابه یک ارگانیسم می بینم. به اعتقاد من جامعه یک کل واحد است که نمی توانیم اجزایش را از هم جدا کنیم بنابراین دلیل هم نام بودن کاراکترهای نمایش نیز به همین دلیل بوده است. همچنین در اجرای این نمایش نگاه طبقاتی نیز نداشته ام.
امینی در توضیح استفاده از شیوه کوبیستی در این نمایش توضیح داد: در واقع زمانی که به تابلو «زن گریان» پیکاسو نگاه می کنیم با وجودیکه این زن یک شخصیت بیشتر نیست اما از زوایای مختلفی چون روبرو، نیم رخ و حتی بالا شاهد نمایش چهره زن هستیم. در حالیکه ما تنها شاهد دیدن یک انسان هستیم. در این نمایش نیز تلاش شده زوایای مختلف انسان در پرسپکتیوهای مختلف به نمایش گذاشته شود اما متاسفانه این زوایا در پوزیشنی قرار دارند که هرکدام یکدیگر را به شدت تخریب می کنند. این پرسپکتیوها در چالش و تقابل با هم هستند.
این کارگردان تئاتر درباره ساختار اجرایی اثرش توضیح داد: در شیوه اجرایی خودم را به شدت وابسته به سنت تئاتری افرادی چون آنتونن ارتو، یرژی گرتوفسکی و یوجنیو باربا می دانم. من به این نوع تئاتر، «تئاتر تنانه» می گویم. واژه تنانه را به این دلیل به کار می برم که تئاتر فیزیکال و تئاتر بدنی آنقدر به کار برده شده که تبدیل به کلیشه شده است و مخاطب زمانی که با این کلمات روبرو می شود تصور می کند که قرار است به دیدن نمایشی بدون دیالوگ و تنها بر پایه حرکات مبتنی بر فیزیک و فیگور بازیگران بنشیند. این کلیشه تا حدی پیش رفته که انگار تئاتر دیالوگ دار و قصه گو قرار نیست حرکات فیزیکال داشته و بر بدن بازیگر در آن اهمیت یابد.
امینی با اشاره به اینکه در آثارش تلاش می کند بازیگر را با استفاده از حرکات فیزیکی به هیجانات پنهان درونی سوق دهدف بیان کرد: این نوع بازی گر فتن کار پیچیده ای است و فشار بسیاری به بازیگران وارد می کند اما من قرار نیست چیزی را اختراع کم بلکه دنباله‌رو متد اندیشمندانی چون باربا و گروتوفسکی هستم.
وی درباره انتخاب موسیقی زنده و ایرانی در صحنه گفت: در این نمایش تاکید روی موسیقی ایرانی برایم اهمیت زیادی دارد. چون تئاتر و زیبایی شناسی من متاثر از جامعه و فرهنگی است که در آن زندگی می کنم. از این رو هیچگاه نمی‌توانم اثری بی زمان و مکان را به صحنه ببرم. در موسیقی که برادرم مهدی امینی برای این نمایش ساخته عصیان، شوریدگی و به نوعی پرخاش وجود دارد که از تصویر عمومی که از موسیقی ایرانی وجود دارد خمود و منفعلی را انتقال می دهد، متفاوت است.
این کارگردان در پایان درباره انتخاب نام نمایش توضیح داد: نام نمایش از یکی از دیالوگ های کار گرفته شده است. همیشه علاقمند هستم نام نمایش فضا و دغدغه گروه تولید و اثر را تا حدودی به تصویر بکشد و در عین حال کنجکاوی هایی نیز برانگیزد.
مهدی ابراهیم‌زاده، مهدی دوستی، ساناز پوردشتی، مونا سهراب حقیقت، مرضیه شاطر طوسی، فرزاد امینی بازیگران این اثر نمایشی هستند. این اثر نمایش از 11 تا 30 دی ماه در تماشاخانه استاد انتظامی روی صحنه است.
کارگردان در یادداشتی کوتاه که به جای خلاصه داستان نمایش نوشته، آورده است: در این نمایش پارامترهایی از زیباشناسیِ تئاتر اپیک و اکسپرسیونیسم در روایت و تئوری بازیگری در سنتِ تئوریک «گروتفسکی» و «یوجینو باربا» به نمایش گذاشته می شود. زندگی روزمره و بسیار عادی یک خانواده کارگر در تهران.

---------------------------------------
منبع :مهر
سحر غنی زاده این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفتگوی "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." با پایگاه خبری گفتمان نیوز

---------------------------------------
فرزاد امینی، در گفتگو با پایگاه خبری گفتمان نیوز، بیان کرد:
تئاتر جایی برای بیانیه نیست/هم در نوشتن متن و هم در اجرا، به تئاتر اپیک بسیار وفادارم
کارگردان نمایش «آه شهلا ….» گفت: چیزی که تو این نمایش برجستگی دارد، استفاده از شیوه بازیگری اپیک ( فاصله گذاری) هست.
فرزاد امینی، کارگردان نمایش «آه شهلا… این گاوی که جلوم داره راه میره…» در گفتگو با خبرنگار تئاتر گفتمان نیوز، پیرامون این نمایش، به بحث و تبادل ... دیدن ادامه ›› نظر پرداخت.
این گفتگو، از نظر شما خوانندگان می گذرد:

ابتدا خودتان را معرفی کرده و سپس از سوابق اجرائیتان برای ما بفرمائید:
فرزاد امینی هستم، متولد سال ۱۳۵۶، لیسانس ادبیات نمایشی، فوق لیسانس فلسفه و در حال حاضر دانشجوی دکترای فلسفه هستم،از دانشگاه قم… نمایش شهلا، هشتمین کار منه. سال ۸۵ نمایش «پروا» را در تالار مولوی، اجرای عمومی داشتم. سال ۸۹ نمایش «مکبث» را کارگردانی کردم، که این نمایش در جشنواره تئاتر دانشجویی، کاندیدای بهترین کارگردانی شد.کار دیگر من، نمایشی بود به اسم «من از سگ بودنم چیزهای جدیدی فهمیدم» که پارسال، در تالار انتظامی اجرای عمومی شد.

لطفا درباره روند اجرای نمایش «شهلا…» توضیح دهید؟
این کار، تمریناتش از بهمن پارسال شروع شد. مرداد ماه، بازبینی انجام شد و به دلیل شرایطی، هم اکنون به روی صحنه رفت؛ هر چند، همان مرداد ماه، نمایش اماده اجرا بود. در تمریناتم، شیوه گروتفسکی و یوجینو باربارو را پیگیری میکنم. با بازیگرانم توی این سبک و سیاق کار می کنم و آنها را در این سبک و سیاق، به سمت نقش هایشان هدایت می کنم و خوشبختانه، خیلی خیلی بازیگران متعهد، با استعداد و قدرتمندی داشتم که در این کار، با همه ی پیچیدگی متنش، همراه من بودند.
چیزی که تو این نمایش برجستگی دارد، استفاده از شیوه بازیگری اپیک ( فاصله گذاری) هست. هم در نوشتن متن و هم در اجرا، بسیار وفادارم به تئاتر اپیک و این روایت را یک ضرورت اجتماعی و یک تعهداجتماعی برای خودم میدانم؛ این که تماشاگر را در یک وضع خردمندانه ای، نگه اش دارم. بسیار علاقمند هستم به هیجان و بروز احساسات در بازی، در حرکات… اما در شیوه روایت و نوشتن متن، به گونه ایی برخورد می کنم که متن خودش را می شکند، خودش را آنالیز میکند… متن اینطور نیست، که شمارا غرق در یک داستان کند و یا یک داستان، به شکل ارسطویی، تعلیق ایجاد کند، گره ایجاد کند و یک دفعه گره گشایی کند و شما بگویید عجب، این طور بود! این کار را نمی کنم. از همان ابتدا، بازیگرم می آید و می گوید: شهلا، تو چهارشنبه میمیری. اولین حرکت کاراکتر جغد،این هست که روزنامه را می خواند و نگاه میکند به مرد و می گوید؛ شهلا تو چهارشنبه میمیری و بعد داستان شروع میشود. شیوه روایت اپیک برایم، یک دستاویز صرفا فرمالیته نیست. روایت اپیک برایم، ضرورت اجتماعی و یک شیوه ی اندیشه گرایانه است؛ نه صرفا یک شیوه هنری.

به نظر شما، تئاتر جائیکه، باید مانیفست داد، و یا یک تریبون برای مطرح کردن دغدغه ها؟
تئاتر جایی برای بیانیه نیست! تریبون هست، مگر می شود تربیون نباشد. بالاخره، هر هنرمندی دارد کار میکند. می خواهد حرفی بزند، اما تریبون نیست. مثل نمایشنامه تدبیر برشت. به شدت با نمایشنامه تدبیر برشت مخالفم، یا نمایشنامه هایی که گفته شده، نمایشنامه های آموزشی هستند؛ یعنی آن نگاه کمونیستی که می خواهد شعارش را بدهد، مانیفست بدهد، مخالف هستم. وقتی سراغ تئاتر اپیک میروم، دارم برداشت ویژه ایی از آن میکنم که طول و تفصیل زیادی دارد. به شدت آن را بر اساس دیالکتیگ «هگل» می فهمم، نه بر اساس دیالکتیک «مارکس» اینها با هم فرق دارند. یعنی وقتی می روم، سراغ برشت، با دیالکتیک مارکس نمی روم، با دیالکتیک هگل می روم. اینها فرق میکند. برشت خیلی اصطلاح فرمنوتیک را به کار میبرد، که به زبان آلمانی، یعنی خردمندانه. این اصطلاح را که برشت دارد به کار میبرد، فقط یک آلمانی می فهمد. این مسیر پیچیدگی های برشت هست. آنچه منظور برشت از این اصطلاح است، خیلی فرق دارد، با آنچه که به عنوان مثال؛ ما توی فرهنگ عامیانه مان بگوئیم.فلانی آدم معقولیه،آدم منطقیه… نه اینطور نیست… وقتی برشت این اصطلاح را به کار میبرد، یعنی دارند در یک وضعیت دیالکتیکی تز وآنتی تز باهم برخورد می کنند. همدیگر را دارندآنالیز می کنند، در کاری که میکنم، وقتی که آن لحظه اتفاق می افتد، یعنی a در مقابل b قرار میگیرد و بعد، اول شما a را می بینید با a هستید و لحظه بعد، می بینید که a فرو ریخت، یعنی آن دیالکتیک اتفاق افتاد. در این حالت، فرمنوتیک رخ میدهد. دارد، خردمندانه رخ میدهد، در یک وضع دیالکتیکی؛ اما این وضع دیالکتیکی، نتیجه اش مانیفست نیست. به همین خاطر تماشگر کار من یا حتی خود من، به عنوان کارگردان، حتی بازیگرانم، مدام به چالش گرفته میشوند. قضاوت هایشان،احساسا تشان، یک جایی غمگین میشوند. چند دقیقه بعدش شاد میشوند. این غمگینی در مقابل شادی، نه اینکه، اونa فرو بریزد، آن دیالکتیک خردمندانه ایی که من دنبال می کنم و خب پیچیده است.این روشی هست، که مدام توی کاراهایم دارم استفاده می کنم. این عمارت را مدام خراب میکنم و دوباره میسازم. به همین خاطر خودم را تجربه گرا نمی دانم . در طول این ده و یازده سالی که دارم کار میکنم، یک استیل را داشتم و در تمام هشت کاری که کردم شما یک استیل را می بینید. یک شیوه روایت و یک برخورد در بازیگری را می بینید. این دقیقا به مثابه ساخت یک عمارت است، نه مثل یک خم رنگرزی. این کار استانیسلاوسکی می خواهد، کار بعدی هوس کنم اگستو بوال باشد. تئاتر شورایی باشد. صرفا اینکه مد شده و این جالبه. نه، من این کار را نمی کنم. من یک استیل را دنبال می کنم. سعی می کنم آن را بفهمم و بفهمانم. هم خودم بفهمشش، هم منتقل اش کنم که مخاطب بتواند پارامترهای شفاف، واضح و قابل رصد داشته باشد؛ نه این که خیال بافی کند، که این چی بود وآن چی بود.

درباره لباس های نمایش،اینکه آیا نمادین هستند یا نه و همچنین نور پردازی اثر توضیح دهید؟
امکانات نور پردازی خیلی محدود بود و از همین امکانات محدود، سعی کردم از دو نور زرد و قرمز استفاده کنم. نور زرد را برای یک وضع بیمار استفاده کنم. یک جامعه بیمار آدم های از درون فرو ریخته، یک جا هم رنگ قرمز را به کار بردم.آن جاییکه، کاراکتر دارد درباره، امید سونیا به باز گشت راسکولنیکف از زندان دارد حرف میزند و احساس کردم که قرمز یک خونی هست که می خواهد در رگ های سونیا دوباره جریان پیدا کند. درباره لباس ها، دوست نداشتم که لباس ها سمبولیک باشند.دوست داشتم که لباس ها فضای مالیخولیایی و کابوس گونه راایجاد کنند. دنبال مفهوم سازی در لباس ها نبودم، که بگویم؛این که لباس ها پیامی را به مخاطب برسانند، نبودم. لباس ها به شدت اکسپرسیونیستی اند؛ یعنی دارند یک حس درونی را به بیرونم منتقل می کنند.به دنبال شکل دادن به یک کابوس بودم. یک جامعه پر از کابوس. یک ذهن پر از کابوس.

درباره نگاهتان به مسائل و معضلات اقتصادی در این نمایش توضیح بدهید. آیاشما می خواستید استثمار را در جامعه نشان بدهید؟
نه،اشاره ایی به استثمار ندارم. اگر مسئله اقتصاد را توی کار می آورم و دارم از یک خانواده کارگر حرف میزنم، دارم به گونه ایی دیگر مسئله را آنالیز میکنم؛ نه اینکه بخواهم بگویم، دارد استثمار میشود. داود کارگر دزد، در مقابلش، داودی است که نقشش را بازی میکردم که نابود شد. به نابودی محض رسید. قاتل شد و کشت. در مقابلش، داودی دله دزد است، که سرخوشه. مشکلی ندارد. اصلا مشکلی ندارد. درد ی را که من دنبال می کنم و راه حلی که دارم بهش فکر میکنم، در قالب تفکرات پست مدرن جستجو نمی کنم. سعی می کنم در قالبی جستجو کنم که شاید خیلی هم دقیق نتوانسته باشم، پاسخی پیدا کنم؛ ولی درباره تفکر پست مدرن به شدت موضع دارم.

درباره مسئله نفت که در این نمایش مطرح می کنید، آیا قصد شما نشان دادن یک جامعه مصرف گرا و دارای اقتصاد تک محصولی هست؟
نخیر…! به مصرف هیچ اعتقادی ندارم. به رانت اعتقاد دارم. من اگر اشاره ایی میکنم به حاجی آقا، دارم به رانت اشاره میکنم که بلای ماست. بلای اخلاق جامعه ماست، که به شما احساس ظلم دست میدهد. مقصودم از چاه نفت، رانت خواری است، اینکه افرادی امکان رانت پیدا می کنند، مد نظرم بود.

درباره کاراکترهای نمایش هم توضیح بدید؟
همه زن ها، شهلا و همه مردها، داوود هستند. یک نگاه کوبیستی به جامعه دارم. مثل نقاشی های پیکاسو، یک زن گریان را می کشد؛ ولی از نیم رخ میکشد. شما از روبرو می بینید، از بالا می بینید. جامعه را دارم ارگانیک می بینم، نه یک وضع مکانیکی و هر جای آن آسیب ببیند همه جایش آسیب میبیند. یک سیستم به شدت ارگانیک است.اصلا یک نگاه طبقاتی ندارم که بگویم، این طبقه مظلوم است. این طبقه ظالم است. برایم جامعه یک ارگانیزم زنده است. همه آنها باید نسبت به هم اخلاق داشته باشند. متعهد باشند. مهرورز باشند و هر کدام از اینها آسیب ببیند، این آسیب شیرازه آن جامعه را به هم میریزد. در این نگاه کوبیستی به جامعه، خیلی این الهام از پیکاسو برایم وجود داشته است. هر کدام از این شهلا ها، شمایلی هستنداز یک شهلا که شما از جهات مختلفی نگاهش می کنید. روحش را میبیند. جسمش را میبینید. شهلاها هر کدام بدن های متفاوتی دارند. این فیگورها و ژست های متفاوت را، توی رفتار هایشان و بازی هایشان دارند. اصطلاحی که می خواهم به کار ببرم، برای این نگاه اصطلاح کوبیستی است که متاثر از نقاشی هست واز یک بعد نمی بینم. هیچ کدام از بازیگران را از صحنه خارج نمیکنم؛ چون از ارگانیزم چیزی را نمی توانیم حذف کنیم. خروج بازیگر از صحنه، مثل این است که، آن را حذف کنم. از جامعه چیزی را نمی توانم حذف کنم. بگویم که تو خودی هستی، تو غیر خودی هستی، یک نگاه ایدئولوژیک ندارم. حرکات بازیگر ها مثل یک دومینو می مانند. یک فیگور دارم بازیگرa برخورد میکند به بازیگرb بازیگر b برخورد میکند به بازیگرc و همینطور در صحنه حرکت می کنند، تا برسد به آخر. این نگاهی هست که من از جامعه میگرم، یک جایی خراب میشود و ما فکر میکنیم فقط آنجا خراب شده. نه صبر کن، بیست سال دیگر ویرانه اش بر سر تو آوار خواهد شد. ما در فرهنگ مذهبی مان هم داریم، در فرهنگ مذهبی مان که می گوید، «خوابم نمیبره،اگه احساس کنم در جایی کسی گرسنه است» که فکر می کنم از فرمایشات حضرت علی باشد. این که شما می بینید، بازیگر ها از صحنه خارج نمی شوند، متاثر از همان نگاه کوبیستی و ارگانیکی به جامعه است که یک جامعه شناسی این چنینی پشتش هست.

به عقیده شما،اگر در تئاتر مفاهیم ساده تر بیان بشود، امکان ارتباط گسترده تر مخاطب با آن اثر وجود خواهد داشت؟
وارد این مباحث نمیشم. به هر حال هر کارگردانی، هر گروهی، دغدغه های خاص خودشان را دارند و محترم است. نمیشود، زیاد دستور العملی بر خورد کرد. باید خود آن گروه و خود کارگردان پاسخ بدهد.

در پایان،آیا شما نقش مخاطب را رد می کنید ؟
نخیر! این نوع نگاه، این نوع نقد را رد میکنم. ما باید مخاطب گروه و اثر را بسپاریم به خودشان، یا می توانند با همدیگر بمانند یا از همدیگر جدا میشوند.

گفتنی است؛ نمایش «آه شهلا… این گاوی که جلوم داره را میره…» به نویسندگی و کارگردانی فرزاد امینی، از ۱۱ تا ۳۰ دی ماه ۹۳ هر شب ساعت ۲۰:۳۰ درتماشاخانه استاد انتظامی، خانه هنرمندان ایران به روی صحنه میرود.
---------------------------------------
گفتگو از: امیر نکوزاده
ویرایش و تنظیم خبر: کوروش جم
سحر غنی زاده این را خواند
سارا اسفند این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای تیوال جان ، لطفا اطلاع رسانی تون بروز باشه.. سه روایت از زندگی که جمعه 2/26 اجرای آخرش بود و شما هنوز هم!! زدین تا 30م ، همین باعث می شه خیلی ها نمایش رو از دست بدن..

و اینکه

اجرای کلاه آهنی ها تا آخر این هفته س.. لطفا تاریخ ش رو درست کنین تا برای کسایی که می خوان ببینن مشکل پیش نیاد خواهشن..
دوست عزیز البته ما تا جمعه 2 اردیبهشت اجرا داریم :)
ممنون از پیگیری شما عزیز
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
خانم الهه خیلی ممنون از لطفتون :)
12 ماه سال عالی بود :)
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
نیما جانم از امروز فروش برای سانس ساعت 5 پنجشنبه و جمعه باز شد
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای لحظه هایی که تنها یک تئاتر نیست..! لذت بردن از دقایق ِ.. چقدر خوب بودین بچه ها..!! جدی می گم..
لذت یک سکانس پلان بسیار عجیب و نفس گیر اما بی هدف ، البته با موسیقی ِ خوب و داغ ِ کریسف رضاعی ِ جان.. فقط یه چیز، من از چشمهای بابک خان ِ کریمی می ترسم به جان ِ خودم..
سپهر امیدوار این را دوست دارد
ترسناکم بود وآقعا!
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
سیر داغ بابا.. سیر داغ.. به هر تقدیر فامیل دوررر هووووووووووووووو :))))))
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
داشت قشنگ میشدا! کاش فامیل سروش جان از اول حائری میبود! حیف!
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "ماهگل" هم تموم شد..! به همین سادگی ،، البته نه به همین سادگی ، با کلی درد و جنگیدن با سرطان ش.. ولی خوب آدم یه جا کم میاره.. ماهگل هم کم آورد و تئاتر هم التیام ش نشد.. چند باری دیده بودمش و همیشه پر از انرژی بود و خوب.. چندتا از نمایش ها ش هم دیده بودم.. خانه ی پدری و طعم آلوی جنگلی ِ سیمین تبریزی و دایی وانیای اکبر زنجانپور.. می دونم هر جا که باشی خوبی.. الان دیگه خیلی خوبی.. نمی دونم بگم خوشحالم یا ناراحت.. خوب ناراحت م که دیگه نیستی و خوشحالم که دیگه همه ی دردهات تموم شد.. اصن بی خیال فقط آروم باش و لذت ببر ماه گل ِ جان ، خنده هات هیچ وقت از یادمون نمی ره جانم.. دلم تنگ می شه برات ، به جان ِ خودم..


همیشه شاد باشه روح ِ ماه ِ ت ، ماه گل ِ جان..

پ.ن: خیلی ساده و شوک آور.. ماه گل مهر درگذشت.. بازیگر سی و پنج ساله ی تئاتر ، بدلیل بیماری سرطان در شامگاه سه شنبه دوم اردیبهشت.. همین
خدا رحمت کنه همه گذشتگان رو
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
روحش شاد و تسلیت ب خانواده اش و رویا جان نونهالی ...
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
روحش شاد و یادش گرامی
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پنجاه هزار تومن؟؟؟ چهل هزار تومن؟...................!

آقای تیوال ِ عزیز..! چه خبره مگه؟ مگه خود بهرام بیضایی می خواد بازی کنه؟؟ تو رو خدا بس کنین این بساط رو...! آقای رحمانیان عزیز ، واسه ی شما متاسفم که به این قضیه نظارت ندارین.. با تمام احترامی که براتون قائلم ، این سکوت شما یه جور پولشویی ِ...! اگه قراره اینجوری باشه همون بهتر کار نکنین دیگه.. حسرت این که کار نکنین خیلی بهتر از اینه که کار کنین و بخاطر پول ش نتونیم کارتون رو ببینیم...

مرسی که تئاتر رو قشر بندی کردین تیوال جان... این تئاتر مریض ما فقط و فقط همین رو کم داشت

بلیت (بلیط) 15000 تومنی رو دارین 3 برابر می فروشین...!؟ این واقعا درسته؟ البته دارین دقیقه ای پول می گیرین دیگه..! بقالی یی شده تئاتر به جان ِ خودم..
گروه همیاری (support)
درود بر شما
بیان آرام و با متانت نقد و نظر چه مثبت و چه منفی منش شایسته تری برای یک هنردوست است، چراکه مرز احترام و بی احترامی در لحن تند باریکتر می شود و از تاثیرگذاری یا شنیده شدن آن می کاهد.

همچنین به آگاهی می رسد تیوال کوچکترین دخالتی در قیمت گذاری آثار ندارد و تنها بستری برای خدمات به هنردوستان و هنرمندان است.

۰۲ بهمن ۱۳۹۲
سروش جان یکم شما دیر اومدی. تمام صفحاتِ این نمایش رو که باز کنی می بینی که پره از انواع و اقسام بحثها. چون دیگه بلیطها همه به فروش رفته موقتا سنگرِ این بحث به صفحاتِ نمایشهای "درا انتظار گودو" و "ملکه زیبایی لی نین" منتقل شده. ممنونم از دغدغه مندیت
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
ای بابا تازه خبر ندارین برای نمایش بعدی از ٧٥ شروع می شه تا ٥٥ هزار تومان!
۰۴ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فقط و فقط می تونم بگم خسته نباشید.. همین کافیه برای شون دادن رضایت از دیدن ِ یک فیلم.. بزودی بیشتر در مورد ش می نویسم..
رضا قاسم پور و سوگل دادبه این را خواندند
شکوه حدادی، سما، سحر بهروزیان و سپهر امیدوار این را دوست دارند
من که هنوز این فیلم و ندیدم که بخوام نظر بدم ولی حتما جالب بوده
۱۱ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام.. فکر می کنم مهدی صباغی جایگزین ِ امیر جدیدی شده..
شایان فصیح زاده این را خواند
پرهام مداح این را دوست دارد
اگه شده باشه حیف شد دوست داشتم بازی امیر جدیدی تو این تئاتر ببینم .
۲۹ شهریور ۱۳۹۲
وای!شما مطمعنی؟؟؟ اگه اینجوری باشه که خیلی بده...
۳۱ شهریور ۱۳۹۲
امیر غیر از دوستی یکی از چهره های جدید و خوبه که می شه برای کار ها بهش اعتماد کرد، ولی اینکه آقایون در قبال جایگزینی ِ مهدی صباغی با امیر نوشتین که "حیف..!" واقعا برام جالب بود..! البته حیف ی که آقای مداح نوشته بیشتر قابل تامله چون به هر حال دوست داشته بازی امیر رو ببینه اما در مورد پیام ِ آقای فصیح زاده واقعا در تعجبم که در مورد مهدی ِ صباغی از این جمله استفاده شده..!

م.ن: نوشته ی من به هیچ عنوان جنبه ی توهینی و یا انتقادی یا هر چیزی که شبیه توهین باشه به هیچ فردی نیست..

بعد از خبر جایگزینی ِ مهدی صباغی با امیر جدیدی برخی دوستان چه در فیسبوک چه سایتهای دیگه و حتی برخی محافل که صحبت شد این جابجایی ... دیدن ادامه ›› رو دوست نداشتن و این بر می گرده به چند تا عامل:
1- عدم شناخت مهدی صباغی
2- تشابه اسمی مهدی صباغی با چند نفر دیگه
3- ندیدن کارهای مهدی صباغی (چه بعنوان بازیگر چه کارگردان)

زمان لرزه ی مهدی صباغی با بازی خودش در کنار ِ هوتن و استاد شهراز و خانم میر علمی و شیرین اسماعیلی یکی از بهترین اتفاقهای خرداد و تیر امسال بود..! از هر لحاظ که دیدن کاری رو لذت بخش می کنه.. داستان ، دیالوگ ، موسیقی ، بازی (انصافا هر 5 بازیگر عالی و حتی بالاتر از عالی بودن) ، فضا ، گویش ها و در کل همه چیز.. خروجی کار و لذت تماشاچیان نشون از بالا بودن سطح کار بود..
دهلیز ِ بهروز شعیبی یکی از بهترین فیلمهای این چند سال اخیر بود. بازی هایی که می شه گفت باید ممنون تیز هوشی ِ علی سرابی بعنوان بازیگردان باشیم.. سکانس مهدی صباغی یکی از بهترین سکانسهای کار بود.. از کارهای قبلی ش هم که دیدم بلوطهای تلخ ، کافه ی مک آدام یا سوپ خوری ِ جلال تهرانی بود که واقعا مهدی صباغی خیلی خوب بود.. و مهمترین نکته هم در مورد هومن ِ سیدی ِ که تو کارهاش خیلی زیاد وسواسیه و باید به انتخاب هاش ایمان داشت.. من شخصا خیلی بیشتر خوشحال شدم که مهدی ِ صباغی جایگزین امیر شد.. و اینکه هر جا سخن از کار خوبی ست نام ِ علی سرابی هم هست..!

سپاس
۰۱ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیس..!دختر ها فریاد نمی زنند... فقط و فقط اسم کار برای جذب مخاطب کافیه ، چه برسه به تیم بازیگری و کارگردانی توانا با نام " پوران درخشنده "..

پوران درخشنده..
بدون شک این اسم من و خیلی های دیگه رو یاد "ملیحه و خانم شفیق" می ندازه.. یاد فیلم خوب "پرنده ی کوچک خوشبختی".. یاد شمعی در باد.. فیلمی که بهرام رادان رو تبدیل به سوپراستار اوایل دهه ی 80 کرد.. فیلمی خوب با بازی های بسیار خوب و فیلمنامه ای عالی.. یاد "رویای خیس" فیلمی بسیار با شخصیت با روایت عشق خام جوانی.. بازی کاراکترهای جوان فیلم "محمدرضا غفاری ، بابک انصاری ، صوفی کیانی و افسانه پاکرو" بسیار چشم نواز و خوب بود.. یاد "بچه های ابدی" که واقعا فیلم تحسین شده ای بود.. فیلمی قابل دفاع با موضوعی جذاب... همه ی این ها حکایت تماشای یک فیلم خوب رو داد به نام هیس.. دخترها فریاد نمی ... دیدن ادامه ›› زنند..!

هیس..!دختر ها فریاد نمی زنند...
فیلمی پر از ستاره اما.................................. ضعیف...!
فیلمی منحصر به فرد از لحاظ پرداخت به موضوع اما با ضعف های بسیار زیاد.. پوران درخشتده بیشتر وقتها ثابت کرده از کار با ستاره ها و یا اسم های بزرگ لذت می بره.. برای همین شهاب حسینی ، مریلا زارعی ، طناز طباطبایی و بابک حمیدیان که از استارها هستند کنار هم قرار گرفتند تا با اسمهای بزرگی مثل جمشید هاشم پور ، امیر آقایی ، مائده طهماسبی ، محبوبه بیات و مجید مشیری تیم بازیگری قدرتمندی رو تشکیل بدن.. البته نمی شه از حضور بزرگان تئاتر کشور استاد مرزبان و استاد دژاکام ، استاد علی پویان و استاد آییش به سادگی گذشت.. اونم تو نقش های خیلی کمرنگ که می شد از نفرات دیگه ای استفاده کرد.. من به شخصه از حضور این چهار نفر و البته حضور ابراهیم سلطانیان (که از بازی خوب ش تو "وضعیت سفید" نمیشه براحتی گذشت) سوپرایز و بسیار ناراحت شدم.. از نظر من شان این بازیگران پایین اومد.. ستاره اسکندری هم که هیچ..! فقط نقش کسی رو ایفا کرد که بیاد تو دادگاه و حرف کارشناسای برنامه خانواده رو بگه و بره...! این یعنی استفاده ابزاری از اسم بازیگر برای فروش فیلم و این بزرگترین مشکل فیلم بود.. و چهره جدید نیما صفایی در نقش امیرعلی.. از نظر من خیلی دوست داشت صابر ابر باشه ، چون از هر لحاظ می خواست ادای صابر رودربیاره..

می شه گفت بازی ها خوب و روان بود البته می شد خیلی بهتر باشه اما با توجه به ضعف های فیلمنامه همین هم خوب بود.. ستاره ی بی چون و چرای این فیلم بابک حمیدیان در نقش مراد بیننده رو کاملا تحت تاثیر قرار می ده.. نگاه بابک و تیک های عصبی ش فوق العاده بود و خب از بابک حمیدیان کمتر از این انتظار نمی ره.. شهاب حسینی اما خوب نبود و نقش و بازی ش با توجه به بازی هایی که این اواخر داشته خیلی ضعیف تر بوده.. مریلا زارعی هم مریلای همیشگی بود و طناز هم تکرار نقش ش تو سریال قلب یخی رو رقم میزد.. روند فیلم بگونه ای بود که حوصله مخاطب سر میربرد و فاقد اتفاق خاصی بود بجز تکرار متعدد دیالوگ هیس.. دخترا که فریاد نمی زنن..! یا یه سری حرفها و صحنه های تکراری از عدم توجه به بچه ها..! با کلی اتفاقات کلیشه ای و گهگاه خیالی و دور از واقعیت که فیلم رو تحت تاثیر قرار داده بود.. اینکه تنها چند ساعت به اجرای حکم وقت هست و یک دفعه کاراکترها سر از شمال و بیمارستان و.. در میارن خوب کمی اقرار آمیز بود.. و البته سکانسهایی که من رو یاد فیلم "می خواهم زنده بمانم انداخت"..! سکانهای دادگاه و مصاحبه های خبرنگاران و دوربین و تیتر روزنامه ها و انتظار برای تماس ، فریاد کارمند اجرای حکم که تلفن کارتون داره و التماس به این و اون که بیاین واقعیت رو بگین..! البته شروع فیلم هم به طرز عجیبی شبیه "این زن حرف نمی زند" بود..

دیالوگهای فیلم خوب نبود.. مخصوصا دیالوگهای مریلا زارعی بعد از خروج از دادگاه "چی بگم؟ صدای من رو کی پخش می کنه و...." و البته دیالوگهای دفاعیه دادگاه ش..! سبک دیالوگ ها و روند حرکتی فیلم بسیار زیاد "ایرج قادری یی" بود.. تنها تفاوتش هم نداشتن قهرمان اول بود ، که البته سکانس بنزین برداشتن برای آتش زدن فرش فروشی توسط امیر علی داشت یه قهرمان ِ ایرج قادری گونه خلق می کرد..! خیلی از قسمتهای فیلم گنگ و نامفهوم بود.. مثلا نشون دادن سکانس بچه ی شهاب حسینی چه ربطی به کار داشت؟ یا نشون دادن ناراحتی بیش از حد زندانیان برای شیرین.. و جالب اینکه زندان زنان در فیلمهای ایرانی خیلی زندان خوبیه..! چرا؟ همه شخصیت های درون زندان پاک و حتی مومن بودن که من شخصا احساس نمی کردم که اونجا زندان بوده..! در کل روند فیلم به گونه ای بود که می شد حدس زد اتفاق ِ بعدی چیه و فیلمنامه یه جورایی احساسی پیش رفت.. با اینکه شروع فیلم قدرتمند بود اما این قدرت میانه های کار محو شد..

فیلم چندتایی تا سوتی ِ بد داشت..
1- بازی مراد و شیرین در پارک پرواز..! در صورتی که 15 16 سال پیش همچین تابلو سنگی ها و پارکت های بازی یی وجود نداشته..!
2- باز کردن درب خانه توسط پلیس شمالی..! درب رو به بیرون باز می شد و جالب اینکه اول صدای ضربه زدن به درب اومد و تصویر طوری نشون می داد که درب شکسته می شه اما یهو انگار درب باز بود و درب به بیرون باز شد..! طوری که خیلی ها تو سینما خنده شون گرفت..!
3- چای ساز تفال تو خیاطی اونم دهه ی 60؟؟

در کل هیس.. دخترها فریاد نمی زنند..! با اینهمه کاراکتر خوب و کارگردانی خوش نام ، کار خوبی نبود و جزو کارهای متوسط و حتی ضعیف _"سختگیرانه"_ قرار می گیره.. از نظر من باید به یک معقوله توجه بشه.. چیزی که کارگردانای بنام ما مخالف ش هستند.. وجود یک فرد با دانش و فهیم بعنوان "انتخاب بازیگر و بازیگردان" واقعا در فیلم نیازه.. چیزی که خیلی از کارگردانای ما مخصوصا جوان ترها انجام می دن و به نتایج و خروجی خوبی می رسند.. بغض ِ رضا درمیشیان ، خیابانهای آرام ِ کمال تبریزی ، بوی پیراهن پوسف، آژانس شیشه ای و به رنگ ارغوان و خیلی از فیلمهای ابراهیم حاتمی کیا ، من ترانه.. ِ رسول خان ِ صدر عاملی ، دهلیز ِ شعیبی و خیلی از کارهای موفق دیگه.. داشتن بازیگردان برای کارگردان افت نیست و حتی انتخاب یک فرد اصلح برای این امر پوئن مثبتی برای کارگردانه..

من حس میکنم یک سری دستکاری کوچک ایجاد شده،، این کار شاید پر بیننده ترین فیلم جشنواره بوده اما فکر نمی کنم فیلم برگزیده ی تماشاگران بوده باشه..!

سپاس
با نظر شما کاملا موافقم .. مخصوصا نظرتون راجع به بخش زندان و تعامل زندانیها با همدیگه که با واقعیت خیلی فاصله داره ..
اما تنها قوت این کار موضوع پرداخته شده بود که تا به حال هیچ کس جرات پرداختن به این موضوع رو نداشت اون هم با این وضوح و باید در نظر گرفت که چقدر برای بررسی این مطلب و نمایش اون دست کارگردان بسته بوده..
۱۸ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زیاد عجیب نیست پسر حاج کاظم ِ آژانس شیشه ای یا همون آسِد رضای طلا و مس دهلیز رو کارگردانی کرده باشه.. بهرحال دستیار اول فریدون خان ِ جیرانی ، فرزاد موتمن ، محمد حسین لطیفی ، احمدرضا معتمدی و چند نفر دیگه بودن خودش کلی تجربه اندوزیه..!

بهروز شعیبی.. اولین باری که شناختم ش آسِدرضا ی طلا و مس شده بود.. طلبه ی جوونی با کلی مشکلات زمانه ای و مردمی... کاراکتر اصلی یک فیلم ساده و بی ادعا اما فوق العاده دلچسب و قوی.. نمره ی قبولی گرفت.. هم فیلم و هم آسِدرضا ی داستان..

دهلیز کار ِ تمیزیه.. ازهر نظر که بخوای نگاه کنی.. از انتخاب بازیگر گرفته تا انتخاب لوکیشن ها.. شاید اولین باری که خوندم قراره رضا عطاران نقشی متفاوت تو دهلیز داشته باشم زیاد خوشم نیومد.. به هر حال رضا عطاران جزو افرادیه که نمی شد براش غیر طنز نقش دیگه ای رو متصور بود (یه سری آدمها هستن که از دیدنشون خود بخود آدم خنده ش می گیره).. ولی بعد از دیدن کار واقعا سوپرایز شدم..! رضا عطاران مال ِ این نقش بود.. مخصوصا سکانسی که داشت برای امیرعلی اعتراف می کرد.. " ما آدم بزرگا تو عصبانیت بعضی وقتا یه کارایی می کنیم که جبرانش خیلی سخته " یا تو سکانس معذرت خواهی امیرعلی از همسایه که داشت به امیرعلی می قبولوند که میشه گاهی اون چیزی که انتظار می ره نباشه.. یا ترس و دودلی ش تو سکانسی که رفت جلو خونه ی خانواده ی شاکی.. واقعا عالی بود رضا ... دیدن ادامه ›› عطاران.. هانیه توسلی هم چیزی بود که انتظارش رو داشتم.. بعد از شبهای روشن کار ِ خوبی از هانیه ندیده بودم.. البت تک و توک مثل ندارها و آقا یوسف..! به هر حال یه اتفاقی باید بیدارش می کرد و این اتفاق رو بهروز شعیبی رقم زد.. هانیه توسلی کاملا یک مادر و یک همسر فداکار بود.. احساسات این مادر کاملا به من القا شد.. واقعا تو جشنواره ی امسال نتیجه بازی خوب ش رو دادن.. من نمی دونم چی بگم در مورد محمدرضا شیرخانلو.. فقط می تونم بگم هیچوقت فکر نمی کردم یک بچه ی 6 7 ساله اینقدر من روتحت تاثیر بازیش قرار بده.. یک بچه ی بازیگوش که بعد از شوک شدن ش فوق العاده خوب رفت تو نقش و خیلی خوب گوشه گیر شد و بعد از گذر و کنکاش تو حقیقت وارد زندگی اصلی و واقعی شد و خوب بار اصلی فیلم رو به دوش کشید.. من تبریک می گم به بهروز شعیبی و مخصوصا استاد خوبم علی سرابی.. واقعا نقش گرفتن از بچه ها کار سختیه ولی امیرعلی فوق العاده بود.. به نظر من سکانس آخر فیلم و صحبت ش با مادر شاکی خیلی تاثیر گذار بود.. آفرین امیر علی..

علی سرابی.. انتخاب بازیگران و همچنین بازیگردانی شون خروجی خوبی داشت.. از سه نفری که گفتم گرفته تا تک سکانس عالی ِ مهدی صباغی (که البته کمی شبیه زمان لرزه ش بود) و سکانسهای سعید چنگیزیان و افسانه چهره ازاد.. در مورد شاهرخ فروتنیان و نگار خانم عابدی هم چیزی نمی گم چون همیشه همونی اند که باید باشن..

یک فیلم خوب از تیتراژ ابتدایی ش مشخص می شه.. و این کار تیتراژ ِ بسیار خوب و گیرایی داشت.. همین که شروع فیلم پایان ِ فیلم بود یک حرکت بسیار زیرکانه و هوشمندانه از کارگردان و مشاور هاش بود که تونست داستان رو خوب معلق نگه داره.. فیلم برداری ِ کار بسیار خوب بود ، لوکیشن ها فوق العاده بودند و دکوپاژها هم بموقع.. این یک تیم قوی رو می طلبه که خروجی کار نشون از این داره.. البته این کار یک سری ضعف های خیلی کوچیک هم داشت.. یه قسمت هایی از کار حوصله سر بر بود و کلیشه ای.. مثل بریدن دست شیوا موقع کار.. می شد بعضی از پلانها و حتی سکانس نباشه.. ولی در کل فیلم با شخصیت و راضی کننده بود.. من به شخصه خوشحالم که امسال فیلمهای خوبی اکران شده.. بعد از حوض نقاشی به نظرم این کامل ترین کاری بود که من دیدم.. ممنونم از بهروز شعیبی نازنین..

پ.ن: از سکانسهای واقعا خوب کار که من رو خیلی جذب کرد سکانس فوتبال بازی کردن امیر علی و پدرش بود. سکانسی که من کاملا محو ِ ش شدم.. شوق پدر داشتن رو معنی می کرد.. اینقدر تاثیرگذار بود که اون لحظه من دلتنگ پدرم شدم و بعد از دیدن کار باهاش تماس گرفتم تا لذت پدر داشتن رو دوباره درک کنم..

سپاس
ممنون از نقد خوبتون ولی یه سوال سکانس مهدی صباغی دقیقا کجای فیلم بود؟؟؟
۱۶ مرداد ۱۳۹۲
یعنی هنوز هم یادتون نیومده؟
۱۶ مرداد ۱۳۹۲
چرا یادم اومد قبل از اینکه بفرمایید رو گفتم!
۱۶ مرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار زیاد دوست دارم این اثر رو ببینم.. واقعا لحطه شماری می کنم برای اکران ش.. نمی دونم چرا..! شاید چون بهروز شعیبی رو دوست دارم.. شاید چون رضا عطاران دلقک نیست.. شاید چون هانیه توسلی دوباره بیدار شده.. شاید چون برای اولین بار یه پسر بچه ی هفهشت ساله برای یک فیلم کاندیدای بهترین بازیگر شده.. شاید چون کار کار ِ دوست داشتنی ِ... و مهم ترین عامل برای دیدن این فیلم...
عــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی ســــــــــــــــــــــــــــــرابی..!
به جان ِ خودم همین کافیه که حداقل مطمئن باشم بازی ها فوق العاده س..
رضا حداد و محمد چرم شیر.. همین دو تا اسم کافی ِ برای وسوسه شدن تماشای یه کار ِ جدید.. از مریم نورمحمدی و ستاره پسیانی هم نمی شه به سادگی گذشت...!
رضا حداد و محمد چرمشیر; منم با شما موافق ام که دیدن همین 2 تا اسم کافیه واسه ... : یه راهنمایی، قطعا رفتن و وسوسه شدن جزو گزینه های احتمالی پر کردن این 3 نقطه نیست. خدای نکرده سوتفاهم ایجاد نشه من فقط نظرم رو راجبه این دو شخص بیان کردم
۰۶ مرداد ۱۳۹۲
منم موافقم باهات تایماز

کار جالبی بود

اصلنم نمی تونم در تکمیل دو تا کار قبلی (آمدیم، نبودید رفیتم و مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش ) دست بندی اش کنم

به نظرم رضا حداد ... دیدن ادامه ›› سه تا راه جداگانه رو برای رسیدن به این سه تا اجرا آزمایش کرده بود

من با این اجرا خوب تونستم ارتباط برقرار کنم. گرچه فکر می کنم از دو تا کار قبلیش یه مقدار مستقیم تر حرفشو می زد. یه ذره دوز سیاسی حداد تو این کار رفته بود بالا. خوشحال می شم حتمن نقدتو بنویسی
۲۶ شهریور ۱۳۹۲
تایماز عزیز اتفاقاً دعوت هم شده بودم ولی نتونستم برم
نوشته من شوخی بود شاید شما به :دی توجه نکردید
ضمناً منتظر راهنمایی شما هم نبودم :دی
۲۷ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید