گفتگوی "فرزاد امینی" کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره.." با کافه آرت
---------------------------------------
خشونت نهفته انسانها شاهکارهای تاریخ را رقم زده / فرزاد امینی در گفتگو با هنرآنلاین
کارگردان نمایش ˝آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره˝ معتقد است: ما با یک فروپاشی از درون مواجه هستیم، یک خشونت و پرخاشگری در وجودمان نهفته است که میتوان به جرات گفت شاهکار تاریخ بشریت را
... دیدن ادامه ››
رقم زده است.
سرویس تئاتر هنرآنلاین:نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره" روایتگر زندگی روزمره و بسیار عادی یک خانواده کارگر در تهران است که مهدی ابراهیمزاده، مهدی دوستی، ساناز پوردشتی، مونا سهراب حقیقت، مرضیه شاطر طوسی، فرزاد امینی نقشهای آن را اجرا میکنند. این اثر نمایش از 11 تا 30 دیماه در تماشاخانه استاد انتظامی به نویسندگی و کارگردانی فرزاد امینی به روی صحنه است.
فرزاد امینی نویسنده و کارگردان نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ..." درگفتگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره این نمایش گفت: متن این نمایش را سال 86 نوشتم. همان سال در جشنواره تئاتر ماه این نمایش اجرا شد و توانست در بخش بازیگری نیز جوایزی را از آن خود کند. اما متاسفانه برای اجرای عموم با بیمهری مواجه شد، درحالی که من باور داشتم که این کار اجرا میشود.
او ادامه داد: قصه نمایش "آه شهلا این گاوی که جلوم داره راه میره ..." داستان پیچیدهای نیست، قصه درباره یک زوج به نام داود و شهلا است. زن و شوهری از قشر کارگر، ساکن تهران که در اثر فشار روحی ناشی از تحمل مشکلات و سختیهایی که در جامعه با آن روبرو هستند، جسم و روحشان مدام سرکوب میشود و آرام آرام این فروپاشی درون شکل گرفته و رشد میکند. در نهایت داود طی یک اتفاق قتلی انجام میدهد و در اثر این فروپاشی، شهلا دست به خودکشی میزند. در طول این سالها مدام در صدد راهی بودم که این نمایش اجرا شود، خوشبختانه از سوی سالن استاد انتظامی در نهایت این نمایش مورد تایید قرار گرفت و پروسه خود را طی کرد تا امروز که این نمایش درحال اجراست.
کارگردان نمایش "اقدامهای انجام نشده" با اشاره به دلیل انتخاب نام افرادی که برای این نمایش برگزیده و تداعی داستان زندگی فردی به این نام اظهار کرد: اسم این نمایش قسمتی از یک دیالوگ است در کار و خیلی برخورد پیچیدهای با آن نداشتم و برای خودم جذاب بود. نام زن نمایش شهلا است اما تمام زنهای دیگری هم که در داستان حضور دارند، نامشان شهلاست. نام همسر این زن نیز داود است و مردهای دیگر قصه نیز هم نام داود هستند. در حقیقت نگاهی که من به شخصیتهای این نمایش داشتم نگاهی کوبیسمی است چون جامعه را به مثابه یک ارگانیسم میبینم. به نظر من هیچ عضوی از جامعه در مقابل با عضو دیگر نیست و اگر باشد اشکالی وجود دارد. تقابل و تضاد افراد جامعه با هم منجر به یک ناهنجاری اجتماعی – عاطفی میشود که امروز با آن درگیر هستیم و محصول یک روز و یک شب هم نیست. دههها هرج و مرج و پرخاش و خشونت درونی روی هم انباشت شده تا وضعی چنین ایجاد شود. ما با یک فروپاشی از درون مواجه هستیم، در ظاهر بسیار با اخلاق و مودب، اما در درون پنهان جامعه، یک خشونت و پرخاشگری و دروغگویی بینظیری در وجودمان نهفته است که میتوان به جرات گفت شاهکار تاریخ بشریت را رقم زده است. دروغگویی که مدام با آن مواجهیم از بالاترین سطوح در قدرت تا پایینترین آن را شامل میشود و این میزان دروغ یک شاهکار هنری است. در این نمایش تمامی شهلاها و داودها بهم دروغ میگویند و همدیگر را سرکوب و تحقیر میکنند تا به تراژدی میرسد و شهلا خودکشی میکند. به اعتقاد من جامعه یک کل واحد است که نمیتوانیم اجزایش را از هم جدا کنیم، بنابراین دلیل هم نام بودن کاراکترهای نمایش نیز برهمین اساس بوده است.
امینی در توضیح استفاده از شیوه کوبیستی در این نمایش توضیح داد: در این نمایش تلاش شده زوایای مختلف انسان در پرسپکتیوهای مختلف به نمایش گذاشته شود، اما متاسفانه این زوایا در پوزیشنی قرار دارند که هرکدام یکدیگر را به شدت تخریب میکنند. این پرسپکتیوها در چالش و تقابل با هم هستند.
این کارگردان تئاتر درباره برداشتی که از جامعه برای این نمایش داشته و به روی صحنه آورده است، گفت: برای من اجتماع نوعی قدرت بیزمان و مکان است. من به هیچ وجه جهانی شدن و جهان شمول شدن را درک نمیکنم. امکان ندارد من از درون جامعه بیرون نیایم و بتوانم با یک رومی یا یک پاریسی یا آدمهای دیگر ارتباط برقرار کنم. من از جامعه دریافت میکنم، در درونم آن را هضم و درنهایت آن را به یک محصول فکری تبدیل و از ذهنم خارج میکنم. وقتی کاری تولید میشود و جهان هم با آن ارتباط برقرار میکند باید در درون اثر مفهوم را پیدا کرد.
او در ادامه درباره استفاده از زبان بدن و فیزیکال بودن آن و تفاوت این نمایش با سایر نمایشهای فیزیکال نیز گفت: در شیوه اجرایی خودم را به شدت وابسته به سنت تئاتری افرادی چون آنتونن آرتو، یرژی گرتوفسکی و یوجنیو باربا میدانم. من به این نوع تئاتر، "تئاتر تنانه" میگویم. واژه تنانه را به این دلیل به کار میبرم که تئاتر فیزیکال و تئاتر بدنی آنقدر به کار برده شده که تبدیل به کلیشه شده است و مخاطب زمانی که با این کلمات روبرو میشود، تصور میکند که قرار است به دیدن نمایشی بدون دیالوگ و تنها بر پایه حرکات مبتنی بر فیزیک و فیگور بازیگران بنشیند. این کلیشه تا حدی پیش رفته که انگار تئاتر دیالوگ دار و قصهگو قرار نیست حرکات فیزیکال داشته و بدن بازیگر در آن اهمیت یابد. ما در این نمایش جلسات طولانی تمرین داشتیم و برای کوچکترین حرکات نیز تمرین کردیم، تا بازیگر به آن اکت و فیگور هماهنگی که باید رسیده و از آن اکت ساده خارج و به زبان بدن رسانده و به اجرا درآورد.
---------------------------------------
منبع :هنر آنلاین