«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش قشنگی بود، بازیهای پر جنب و جوش و طراحی صحنهش رو دوست داشتم. پر بازیگر بود، من یه کمی نقشا رو قاطی کردم؛ کاش شخصیتهای مختلف یه نماد بصری هم داشتن که تماشاچی سردرگم نشه. یه جاهایی، مخصوصا اول کار دیالوگها واضح نبود که نمیدونم از عمد بود یا نه. نیمهی اول نمایش یه کمی کشدار بود و آدم رو خسته میکرد ولی از نیمهی دوم ریتمش خوب شد.
بعد از مدتها یه کار خوب دیدم، ممنونم از همهی عواملش. خدا قوت میگم بهشون و دلم میخواد کارهای بیشتری از این گروه ببینم.
وقتی به یه کاری امتیاز بالایی میدن، ناخودآگاه انتظار آدم میره بالا و وقت دیدن کار تو ذوقش میخوره. اگه شما هم مثل من با دیدن امتیازش دارین انتخاب میکنین، مراقب باشید. یه روایت نهچندان قوی از یه داستان خوبه.
بازی بازیگر خردسال عالی بود؛ بازی نقش دکتر به یادموندنی و بازی بقیه بنظرم متوسط بود. صحنه خیلی چیز خاصی نداشت. صداگذاری ضعیف بود (اگه قراره صدای رعد و برق و بارون چیزی رو برسونه و بترسوندمون باید بلندتر باشه حداقل) موسیقی متن نداشت اصلا. متن هم انگار کوتاه شده بود، الان این چیزی که ما دیدیم پیام خاصی رو نمیرسوند -خدا رو شکر گفتگوی کودک درون صوفیا و فرشتهی مرگ و اون دیالوگ آخر بود که پیام رو اعلام کنه- حالا اصل نمایشنامه رو میخونم بعد میام دقیق مینویسم. اون وسطا یه سری شوخیای کوچیک بانمک بود و یکی دو تا تیکهی هوشمندانه هم به شرایط مملکت.
خلاصه که ممنونم از تیم نمایش، خدا قوت.
از پیشنهاد هایی که فنی بودند بسیار ممنونیم، در باب محتوا و درام نمایش پیشنهاد میکنم مجدد به تماشای کار ما بنشینید شاید بتونیم بهتر این مهم رو به سمع و نظرتون برسونیم 🙏🌹
نمایش رو امروز دیدم، طراحی صحنه و گریم عالی، بازیهای خیلی خوب، ضرباهنگ مناسب، متن فوق العاده...
کاش ساعت اجرا یه وقت مناسبتر بود، آدم به سختی میتونه بعد از ساعت کار خودشو برسونه. یه مشکل دیگه هم که مسئولین سالن بهتره تو اجراهای بعدی حواسشون باشه، صدای دوربین و حرکت عکاسایی بودن که واسه عکاسی از نمایش اومده بودن
یه کمی هم تپق داشت که واسه اجراهای اول عادیه و البته بازیگرا خیلی خوب جمعش کردن (شایدم تپق نبوده و من فکر کردم تپقه)
به هر حال واقعا توصیه میکنم از دستش ندین.
الان که دیگه اجرا تموم شده، ولی این نظر رو مینویسم تا اگه دوباره اجرا داشتن به درد دوستان بخوره. نمیدونم چرا اینقدر امتیاز این نمایش بالا بود. نه طنز خاصی داشت و نه پیام خاصی. اگه دنبال یه کاری هستین که از اول تا آخرش هم ریسه برید از خنده، اینطوری هم نبود. البته خداییش بازیگرا خوب بازی کردن، ولی بهترین بازی هم از نمایشی که متن خوب نداره، یه نمایش خوب نمیسازه.
سلام و عرض ادب
من به شخصه به خاطر این از این کار خوشم اومد که یک کار کمدی تمیز بود و کاملا خانوادگی محسوب می شد
به دلیل توصیف هایی که از تیاترهای کمدی می شه و شوخی های زننده و حرف های به شدت مبتذل تا حالا هیچوقت تیاتر کمدی نرفتم!
(البته تیاترهایی که بینشون جاهایی به طنز کشیده میشن و به واسطه بازیگرهای معروفش یا بازیهای خوبشون در نمایش از اون قسمت های مبتذل چشم پوشی میشه رو از اون دسته تیاترهای کمدی که گفتم رغبت نکردم ببینم، جدا میکنم..اون کارا هم یه جورایی حین کار سورپرایز شدم و حق انتخابی ... دیدن ادامه ›› نداشتم..)
به نظرم ارزش این کار در این بود که بدون چهره و بازیگر معروف و همینطور بدون شوخی های جنسی برای به زور خنده گرفتن از مخاطب سعی کردن یه کار کمدی تمیز ارائه بدن و مطمینا میدونید خندوندن مخاطب به این روش بسیار سخته و یه کار پر ریسکه..
"ملاقات با بانوی سالخورده" رو من چند سال پیش توی جشنواره دیدم. خاطره خیلی خوبی ازش داشتم و با دیدن این نسخه کلا شوکه شدم. نه از اون شخصیت پردازی خبری بود که باعث میشد با نقشهای مختلف همذات پنداری بکنم، نه از اون طراحی صحنه عالی و نه حتی از اون بازی های خوب. آدم انتظار داره کسی که یه پاش مصنوعیه، حداقل موقع راه رفتن بلنگه :(
شاید هم به خاطر این بود که امروز دو تا اجرا داشتن و ما اجرای دوم رفتیم. به نظرم تئاترای با زمان طولانی فقط باید یه اجرا در روز داشته باشن
جایی از نمایش کلر میگه پای ( یادم نیست راست یا چپ ) هم مصنوعیه.گولنیها جواب میدن خیلی طبیعیه و ما نفهمیدیم.این یعنی کلرزاخاناسیان نمیلنگه.چون با میلیاردها پولش پاش رو طوری عمل کرده که لنگ نزنه.ولی خانم پناهیها با مهارت در نشستن و برخاستن، مصنوعی بودن پا که انگار پیچ و مهره داره را نشون دادن.
وقتی همه اینقدر خوب نوشتن، آدم روش نمیشه بگه از نمایش لذت نبرده. اگه مخاطب جدی تئاتر هستین این کار رو اصلا توصیه نمیکنم. مثل اینه که نشسته باشین پای برنامه خنده بازار. به نظر من بیش از حد شعاری اومد. البته از حق نگذریم کلی خندیدم و اون "حس غم شیرین گذشته، بازگشتش گهگاهی" رو واسه مون زنده کرد.
یه سوالی هم ذهنمو درگیر کرد بعد از نمایش، واقعا مقصر اصلی تو از بین رفتن برندی که نمیتونه توی مدت زمان سی ثانیه استراحت بکنه یا آلزایمر گرفته یا معتاد شده کیه؟
یه نمایش درباره آزادی، هویت و انتقام. توصیه میکنم حتما ببینین. از اون نمایشهایی که ذهن آدم رو کاملا مشغول میکنه. من بعد از سه روز هنوز هم تو پس زمینه ی ذهنم از خودم این سوال رو می پرسم که آیا ماها واقعا تو انتخابامون، تو رفتاری که انجام میدیم مختار و آزادیم؟
من دیروز نمایش رو با دوستام دیدم. خلاقیت بازیگرا خیلی خوب بود. اینکه جلوی تماشاگرا عکس العمل واقعی نشون میدادن. جالب میشد اگه یه نفر که مشاور خانواده بود هم بین تماشاچیا میبود که یه نتیجه یه راه حل درست هم دیده بشه
خوشحالم لذت بردین و سپاس فراوان برای اشتراک نظرتان ، قطعات انتخاب شده موسیقی در گروه تلگرام نمایش دختر یانکی @etudeacademy در تلگرام قابل دسترس می باشد در کنار تصاویر و گزارش ها و اتفاقات نمایش که به اشتراک گذاشته می شوند
اون همه جنب و جوش و حرکت؟! خداییش بازیگرای کار این همه انرژی رو از کجا آورده بودن؟
جدای از اون به نظرم مدت زمان تئاتر بیشتر از یک ساعت بود یا اینکه به نظر من بیشتر از یک ساعت رسید و این فکر میکنم یعنی نمایش خیلی نتونست من رو همراه خودش بکنه، علیرغم بازی های قشنگ و دیالوگ های خیلی خوب.
خداییش 40 دقیقه مونولوگ گفتن کار هرکسی نیست! من دوستش داشتم. شکل روایت داستان خیلی خوب بود. مثل این بود که آدم نشسته باشه یه فیلم ببینه. خوبیش این بود که نصف کار گردن بیننده بود. از یه جایی به بعد مدام حواست رو باید جمع بکنی و تیکه تیکه یه پازل رو بچینی کنار همدیگه که آخر نمایش همه ی تصویر رو با هم داشته باشی.
من فقط قضیه تخم گذاشتن رو نفهمیدم :(
مونولوگ اول یه کمی طولانی و بی سرو ته، مونولوگ دومی گنگ، مونولوگ سومی پر نوستالژی، مونولوگ چهارمی وقتی میرسه به صدای اذان، با خودم شروع میکنم به حساب و کتاب که دوباره کی بتونم بیام و ببینمش.
اولین بار بود که میرفتم سالن محراب، خیلی خوب بود و به همه توصیه میکنم که برن دیدنش