چرا تصویر مرگم روی این بومه
چرا تاریک و سرد جسم این خونه
چرا پر میشم از احساس بدون تو
کسی از حال من چیزی نمیدونه
دارم خط میکشم خطوط این خوابو
دارم حس میکنم غرور بی جامو
تو این شهر بدون تو هوایی نیست
منو این قلب ترسید و بی تابو
گرفتارم به تنهایی...خبر داری؟
تو مثل خاطرات من معمایی
صدام می لرزه از
... دیدن ادامه ››
بس از خودم گفتم
به هر جا میخزم هر لحظه اون جایی
.
.
مثل سیگار خاموشم
مثل زهری که مینوشم
مثل خوابی که بیدارم
نمیشی تو فراموشم
مثل این جوهر خودکار
مثل این درد پر تکرار
به پایانم رسیدم من
به پایان همین اشعار
من از فاجعه بیزارم
ازین تصویر بعد از تو
ازین هیچی که پوچم کرد
ازین تقدیر بعد از تو...