در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Maryam | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:22:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام دوستان
من برای امروز 28 دی ماه ساعت 18:30 بلیط نمایش بیگانه در خانه ی آقای مساوات، باکس وسط ردیف سوم را دارم
هر کس تمایل به خرید داره با شماره 09124873726 تماس بگیره.
سلام دوستان
من برای امروز 28 دی ماه ساعت 18:30 یک بلیط اضافه دارم در باکس وسط ردیف سوم.
اگر تمایل به خرید دارید با شماره 09124873726 تماس بگیرید.
سلام دو عدد بلیط برای ساعت ۱۸ امشب ۱۳ دی موجود است. ردیف ۱۹ همکف صندلی‌های ۱۰ و ۱۱.
با این شماره تماس بگیرید. 09124873726
maryam najafgholizadeh این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Maryam (mar7yam)
درباره نمایش الیور تویست i
سلام
من یک بلیط برای فردا چهارشنبه ۱۳ دی دارم که متاسفانه نمی‌تونم برم
برای دریافت بلیط تماس بگیرید.
ردیف ۱۹ همکف صندلی ۱۰
۰۹۱۲۴۸۷۳۷۲۶
خیلی جالب به نظر می رسه من خیلی علاقمندم به این سبک برنامه ها حیف که دیر مطلع شدم و ظاهرا پایان یافته
در هفته های آتی این نوع سفرهای فرهنگی و هدفمند تکرار خواهد شد . به امید دیدار شما .
۱۱ آبان ۱۳۹۴
واقعا خوشحالم که چنین برنامه ای شروع شده و امیدوارم پایدار باشه .
به امید دیدار
۲۳ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در بخش تئاتر بعد از دیدن نمایش دست نیافتنی ها من دیگه حرفی ندارم ....
تو قسمت خودش مینوشتی , به مدد دیگران بیاد مریم :-)
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
گفت و گو هم به کار میاد :-)
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام
برای روز یکشنبه ۱۰ اسفندماه ۹۳ ساعت ۱۸:۳۰ دو عدد بلیط کنسرت چارتار موجود است
جهت هماهنگی برای خرید و اطلاعات بیشتر باشماره زیر تماس بگیرید:

09127269275

باتشکر
وحید هوبخت این را خواند
عمو فرهاد قصه ها این را دوست دارد
سلام بر شما
سال نو تون مبارک

سال خوبی داشته باشید
به امید دیدار در قرارهای کوهنوردی...
۱۵ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری دوستت‌ می داشتم‌
در عصری مهربان‌تر و شاعرانه‌تر
عصری که‌ عطر کتاب‌،
عطرِ یاس‌ و عطر آزادی را بیشتر حس‌ می کرد
دلم‌ می خواست‌ تو را
در عصر شمع‌ دوست‌ می داشتم‌
در عصر هیزم‌ و بادبزن‌های اسپانیایی
و نامه‌های نوشته‌ شده‌ با پـر
و پیراهن‌های تافته‌ی رنگارنگ‌
نه‌ در عصر دیسکو
ماشین‌های فراری و شلوارهای جین‌
دلم‌ می خواست‌ تو ... دیدن ادامه ›› را در عصر دیگری می دیدم‌
عصری که‌ در آن‌
گنجشکان‌، پلیکان‌ها و پریان‌ دریایی حاکم‌ بودند
عصری که‌ از آن‌ِ نقاشان‌ بود
از آن‌ِ موسیقی دان‌ها
عاشقان‌
شاعران‌
کودکان‌
و دیوانگان‌
دلم‌ می خواست‌ تو با من‌ بودی
در عصری که‌ بر گل‌ شعر بوریا و زن‌ ستم‌ نبود
ولی‌ افسوس‌!
ما دیر رسیدیم‌
ما گل عشق‌ را جستجو می کنیم‌،
در عصری که‌ با عشق بیگانه‌ است‌!

نزار قبانی
مریم خانم عزیز مرسی از انتخاب خوبت..نزار قبانی عشق فهم
۰۴ اسفند ۱۳۹۳
دلم می خواست تو را در عصر شمع دوست می داشتم .. :(
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
ممنون که خوندی نسیم جون
۰۶ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ﺑﻨﺸﯿﻦ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺣﺮﻑ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻏﻮﻏﺎﺳﺖ
ﻭﻗﺘﻰ ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺣﺮﻑ ﺩﺍﺭﺩ ﺁﺧﺮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ

ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻌﺮ ﯾﻌﻨﻰ ﻻﻝ ! ﯾﻌﻨﻰ ﮔﻨﮓ
ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻯ ﮔﻨﮓ ﺍﻣﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﻝ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ

ﺑﺎ ﺷﻌﺮ ﺣﻖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻤﺘﺮﻯ ﺩﺍﺭﻯ
ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ

ﻫﺮﮐﺲ ﮐﻪ ﺷﻌﺮﻯ ﮔﻔﺖ ﺑﻰ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮﻯ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺪﺍﻥ ﻟﯿﻼست

ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﺮﺵ ﯾﮑﺮﯾﺰ ... دیدن ادامه ›› ﻣﻰ ﭼﺮﺧﻨﺪ
ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺧﻞ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﺷﯿﺪﺍﺳﺖ

ﺩﺭ ﻭﺳﻌﺘﺶ ﻫﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺩﺍﻍ ﮐﻮﭼﮑﻰ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎﻫﻰ ﻗﺮﻣﺰ ﭼﻪ ﺑﻰ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ

ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻰ ﺷﻌﺮ، ﺩﻧﯿﺎ ﺁﺭﻣﺎﻧﺸﻬﺮ ﻓﻼﻃﻮﻥ ﻫﺎﺳﺖ

ﻣﻦ ﺑﻰ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎﻯ ﺑﻰ ﺷﺎﻋﺮ ﺧﻄﺮﻧﺎﮐﻢ
ﻣﻦ ﺑﻰ ﺗﻮ ﻭﺍﻭﯾﻼﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻰ ﺗﻮ ﻭﺍﻭﯾﻼﺳﺖ

ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﻰ ﻭﺁﻩ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﻰ ﻫﺎ
ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻧﻤﯿﮕﻔﺘﻨﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺁﺧﺮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ

ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﻰ ﻭ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﻓﺮﻗﻰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ

ﯾﻠﺪﺍﻯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻭﻝ ﺩﻯ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮐﺲ ﺷﺒﻰ ﺑﻰ ﯾﺎﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺷﺒﺶ ﯾﻠﺪﺍﺳﺖ

ﻣﻬﺪﻱ ﻓﺮﺟﻲ
:))ممنون از این اشتراک
ﺑﺎ ﺷﻌﺮ ﺣﻖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻤﺘﺮﻯ ﺩﺍﺭﻯ
ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ
۰۵ اسفند ۱۳۹۳
ممنون از شما نوبهاری عزیز
ﻭﻗﺘﻰ ﮐﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺣﺮﻑ ﺩﺍﺭﺩ ﺁﺧﺮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ

۰۵ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ﺷﺒﯿﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻫﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ
ﺩﻟﻢ ﻓﺮﻕ ﺭﻓﯿﻖ ﻭ ﻓﺮﻕ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﺮﺩﻣﮏ ﻫﺎﯾﺖ
ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﺩﻟﺖ ﻣﻌﻨﺎﯼ ‏« ﻧﺸﮑﻦ «! ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﯽ: ‏« ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ‏»
ﮐﺴﯽ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﺒﺮﻫﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﻣﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻋﺸﻘﻢ، ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺩﻟﻬﺎﺷﺎﻥ
ﻣﺤﺒﺖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺷﻤﺸﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﭼﺮﺍﻍ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ... دیدن ادامه ›› ﺑﺮﺍﯾﻢ ﭘﺴﺖ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﺮ
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﺩﻟﻢ ﺧﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ
ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺭﻭﺡ ﺳﺮﺷﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﺴﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ ... ﮐﺴﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﺪ

ﻧﺠﻤﻪ ﺯﺍﺭﻉ
عالی..
خدایش بیامرزد.
۲۸ آذر ۱۳۹۳
کسی‌من را نمی فهمد کسی من را نمی‌فهمد
۲۸ آذر ۱۳۹۳
ممنون از دوستان عزیزم...
۳۰ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه دنیای جالبیست...
پرنده ای که پرواز بلد نیست،
به قفس میگوید...
تقدیر...!!!
بی خیالِ آن سیبِ کالِ کرمو
بیا برایت انار دانه کرده ام
یک پلانِ این پاییز
به تمامِ سکانس های تنبلِ آن تابستان می ارزد
انارها رسیدند و
از تو هیچ خبری نیست...

- علیشاه مولوی
سنگ بردار و بزن میکده را ویران کن
من از این پس ز شراب نگهت مست شوم

مریم انگلیسی آفرین آفرین
۰۴ آبان ۱۳۹۳
به به ... چسبید ،
۱۲ آبان ۱۳۹۳
نوش جان آقا مهدی...
۱۴ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد
لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد
دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی
هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد
حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت
- عاشق که باشی - بیت‌های محشری دارد
با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی
هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد
حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد

" بهمن صباغ زاده "
مریم خانم ! چه خوب است که عاشق هستید !! برای خیلی ها هنوز چهره ی آبیِ عشق پیدا نیست ! میدانی ؟ اگرعشق ؛ عشق باشد ؛ زمان حرفِ احمقانه میشود ؟ تعادل دراحساساتِ عاشقانه هم با کمی تا قسمتی عقلانیت بدست می آید !! موفق باشی .
۰۴ آبان ۱۳۹۳
ممنون که خوندی حدیث جونی...
۰۸ آبان ۱۳۹۳
عالی بود واقعا
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طعم گس نمایش ملاقات بانوی سالخورده هنوز زیرزبانمه و با این توضیح که قبلا کتابش را نخونده بودم مطمئنم هیچوقت این اثرو فراموش نخواهم کرد... عدالت تلخ و شیرین دورنمات بسیار منو تحت تاثیر قرار داد تلخ به دلیل اینکه عدالت پول بود عدالت ثروتمندان عدالتی که این روزها به واقع و غمگنانه در جامعه ما موج میزنه و فکر کردن بهش بدجوری غمگینم میکنه از طرفی شیرین هم بود چون پاسخ بی عدالتی ای بود که روزگاری باعث شکست و نابودی و از دست رفتن ارزشهای اخلاقی کلارای جوان شده بود و حالا در شکل یک انتقام سیاه خودشو نشون میداد آن هم نه فقط از آلفردو ایل که از تمام سرزمین مادریش حتی از درختهای جنگل...
از ابتدا تا انتهای نمایش فکرم درگیر این موضوع بود که آیا باید به حال کلارا زاخاناسیان ثروتمند انتقام جوی غمگین دل بسوزونم یا دلم برای آلفردوی خطاکار مغموم و پشیمان بسوزه که حتی فرزندان و همسرش برای رهایی از فقر و داشتن زندگی بهتر و مجلل تر بی رحمانه به نابودی نزدیک ترین فرد زندگیشون فکر میکردن... از وقتی از سالن اصلی تئاترشهر بیرون اومدم سوالات زیادی ذهنمو مشغول کرده که پاسخ دادن به اونها جنبه های متفاوتی داره و هیچ جوابی به قطعیت نمیشه بهشون داد... و این موضوع توی ذهنم مطرحه که آیا میتوان به کلارای سالخورده خرده گرفت ؟؟؟ و آیا به راستی با پول میتوان همه چیز را خرید ؟؟؟ حتی عدالت را؟؟؟
در آخر به همه دوستانم توصیه میکنم حتما این نمایشو ببینن یا لااقل کتاب اثرو مطالعه کنن چراکه من بیشتر تحت تاثیر نمایشنامه فوق العاده فردریش دورنمات قرار گرفتم هرچند از حق نباید گذشت که نورپردازی و موسیقی نمایش به تاثیر گذاری آن کمک فوق العاده ای کرده بود و همینطور عروسک گردانی قوی آن و البته کلارای جوان که در بیشتر صحنه ها حضور داشت و نمایانگر فراموش نشدن اتفاق گذشته بود ، در کل تمامی این اثر پربود از نمایه ها و نمادها که من شخصا مفهوم بعضیاشو نفهمیدم یکیش پدیدار شدن اسب شاخدار بعد از مرگ آلفردو ایل بود که صحنه رو خیلی غمگین کرده بود ولی متوجه نشدم برای چی بود شاید نشان دهنده قدرت آلفردو و به افسانه پیوستن او بود... نتیجه کلی من از نمایش اینه که متاسفانه میتوان گفت فقر باعث نابودی ارزشهای اخلاقی جوامع خواهد شد فقری که خود ساخته دست ... دیدن ادامه ›› ثروت و ثروتمندی است، انسان هرچقدر هم با اخلاق ، قوی و عاشق باشه با دست خالی و شکم گرسنه قربانی پول و ثروت خواهد گشت ...
البته صحبتهای مطرح شده در بالا صرفا نظر شخصی بنده است و اصلا و ابدا نقد حرفه ای محسوب نمیشه.... فقط حسمو به نمایش گفتم، ممنون که وقت گذاشتید و خوندید.
خداوندا تو می دانی که من/دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را/مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت/دلم بین امید و ناامیدی می زند پرسه
مرا تنها تو نگذاری/که من تنها ترین تنها، انسانم

خدا گوید: تو ای زیبا تر از خورشید زیبایم/تو ای والا ترین موجود دنیایم
تو ای انسان/بدان همواره این آغوش من باز است
شروع کن، یک قدم با تو/تمام گام های مانده اش با من!